[hadith]وَ اعْلَمْ أَنَّ لِکُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَی مِثَالِهِ، فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ، وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ. وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادقُ (صلی الله علیه وآله) إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ وَ یُبْغِضُ عَمَلَهُ وَ یُحِبُّ الْعَمَلَ وَ یُبْغِضُ بَدَنَهُ؛ وَ اعْلَمْ أَنَّ لِکُلِّ عَمَلٍ نَبَاتاً وَ کُلُّ نَبَاتٍ لَا غِنَی بهِ عَنِ الْمَاءِ، وَ الْمِیَاهُ مُخْتَلِفَةٌ، فَمَا طَابَ سَقْیُهُ طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ، وَ مَا خَبُثَ سَقْیُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه‏ السلام، ج‏6، ص: 105-102

در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) برای تکمیل آن چه در بخش های سابق آمد راه شناخت نیکان از بدان را نشان می دهد، می فرماید: «بدان هر ظاهری باطنی دارد همانند خود، آن چه ظاهرش پاک و خوب است باطنش نیز پاک و خوب است و آن چه ظاهرش خبیث و بد است باطنش نیز خبیث است» (وَاعْلَمْ أَنَّ لِکُلِّ ظَاهِر بَاطِناً عَلَی مِثَالِهِ، فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ، وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ).

این یک قاعده کلی است که می تواند در بسیاری از موارد راهگشای انسان در مسأله شناخت افراد و جوامع بشری و تشکیلات مختلف اجتماعی و سیاسی و عقیدتی باشد (هر چند مانند هر قاعده کلی ممکن است استثناهایی داشته باشد) زیرا معمولا اعمال انسان ها بازتاب افکار و اخلاق و صفات درونی آن هاست و ظاهر آنان تراوشی از باطن شان است; همان گونه که در ضرب المثل معروف نقل شده: «از کوزه همان برون طراود که در اوست».

بر این اساس هنگامی که باطن کسی برای ما مشکوک شود باید در اعمال او دقت کنیم و از لابه لای آن به باطن او پی ببریم. قرآن مجید نیز این حقیقت را در آیات مختلف تأیید کرده و درباره منافقان گاه می فرماید: «(قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ); نشانه های عداوت آن ها از دهان و کلامشان آشکار شده و آن چه در دل هایشان پنهان می دارند از آن مهم تر است».(1)

و در جای دیگر می فرماید: «(وَلَوْ نَشَاءُ لاََرَیْنَاکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بسیمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ); اگر ما بخواهیم منافقان را به تو نشان می دهیم تا آن ها را به قیافه هاشان بشناسی، هر چند می توانی آن ها را از سخنانشان بشناسی».(2)

و در جای دیگر می فرماید: «(وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً); سرزمین پاکیزه گیاهش (پاکیزه) به فرمان پروردگار می روید; اما سرزمین خبیث و بد جز گیاه ناچیز و بی ارزش از آن نمی روید».(3)

در روایات اسلامی و کلمات فقها نیز این مسأله دیده می شود:

امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می فرماید: «مَا أَضْمر اَحَدٌ شَیئاً اِلاّ ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ; کسی چیزی را در دل پنهان نمی کند مگر این که در سخنانی که از دهانش بیرون می پرد و در چهره اش، آشکار می شود».(4)

فقها نیز در بحث عدالت می گویند: حسن ظاهر و عمل به وظایف شرع حکایت از وجود ملکه عدالت در باطن می کند.

جالب این که در عصر ما وسایلی ساخته اند به نام دروغ سنج که از تغییر حرکات نبض و قلب و فشار خون و غیر آن می توان راستگو بودن یا دروغ گو بودن شخص را به هنگامی که مطلبی را اظهار می دارد، شناخت.

همان گونه که اشاره شد این قاعده کلی مانند سایر قواعد بدون استثنا نیست; زیرا افرادی هستند بسیار پیچیده و به تعبیر عامیانه «تودار» که به آسانی نمی توان آن ها را از اعمالشان شناخت; چنان ریاکار و متظاهر و مردم فریبند که گاه افراد عاقل و هوشیار را نیز به خطا می افکنند و به همین جهت امام(علیه السلام) در ادامه سخن چنین می فرماید: «پیامبر راستگو(صلی الله علیه وآله) فرمود: گاه خداوند بنده ای را دوست دارد ولی عملش را مبغوض می شمرد و گاه عملش را دوست دارد و شخصش را مبغوض می داند» (وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادقُ ـ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ـ : «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ، وَ یُبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ یُحِبُّ الْعَمَلَ وَ یُبْغِضُ بَدَنَهُ»).

دلیل جدایی ظاهر از باطن و عمل از عقیده در این گونه موارد، عوامل فوق العاده ای است که رخ می دهد و شخص را از آن اصل کلی دور می سازد; مثلا همنشینی با بدان و خوبان و قرار گرفتن در محیط های سالم یا فاسد و همچنین تعصب ها، کینه ها، حسادت ها، هوس های شدید و تبلیغات مسموم یا سالم و فقر و تنگدستی فوق العاده و مانند آن، این هاست که گاهی هماهنگی ظاهر و باطن را بر هم می زند و از کوزه چیزی برون می تراود که در آن نیست.

مرحوم علامه خویی در شرح این جمله، مطلب دیگری دارد. او بعد از آن اشاره به تناقض صوری صدر و ذیل این بخش از خطبه می گوید: من بعد از تدبّر و تفکر بسیار در چند روز و توسّل به جدم امیرمؤمنان، به این نتیجه رسیدم که حضرت به استناد کلام پیامبر(صلی الله علیه وآله) می خواهد اشاره به این نکته کند که اگر کسی بر خلاف آن اصل کلی، ظاهر و باطن خود را هماهنگ ندید باید کوشش کند آن را در جهت صلاح، هماهنگ سازد; یعنی اگر باطن خوب بود و عمل بد، سعی در اعمال صالحه کند و اگر عمل، خوب بود و باطن بد، تلاش در اصلاح باطن نماید.(5)

گرچه این سخن، سخنی است صحیح; ولی استفاده این معنا از جمله های یاد شده خالی از اشکال نیست و به نظر می رسد تفسیر اوّل مناسب تر است.

سپس در بخش پایانی این خطبه، امام(علیه السلام) در تکمیل گفتار سابق در زمینه هماهنگی ظاهر و باطن ولزوم پاکسازی درون برای پاک شدن برون، چنین می فرماید: «بدان هر عملی رویشی دارد و هیچ رویشی از آب بی نیاز نیست و آب ها مختلفند آن چه آبیاری اش پاکیزه باشد نهالش پاک و میوه اش شیرین است و آن چه آبیاریش ناپاک باشد نهالش ناپاک و میوه اش تلخ خواهد بود» (وَاعْلَمْ أَنَّ لِکُلِّ عَمَل نَبَاتاً. وَ کُلُّ نَبَات لاَ غِنَی بهِ عَنِ الْمَاءِ، وَالْمِیَاهُ مُخْتَلِفَةٌ; فَمَا طَابَ سَقْیُهُ، طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ، وَ مَا خَبُثَ سَقْیُهُ، خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ).

امام(علیه السلام) در این تشبیه زیبا، انسان و اعمالش را به درختان و میوه هایش تشبیه نموده است; همان گونه که درختان وگیاهان از آب برای رویش بی نیاز نیستند، انسان ها نیز به تعلیم و تربیت و تبلیغ نیاز دارند. آن کس که از تعلیم و تربیت و تبلیغ صحیحی برخوردار باشد اعمالش پاک و آن کس که تحت تأثیر تبلیغات سوء قرار گیرد، عملی ناپاک خواهد داشت.

به تعبیر دیگر ارزش میوه های درختان در واقع از سه چیز نشأت می گیرد: بذر خوب و زمین خوب و آب خوب. به یقین بذر انسان ها با توجه به فطرت پاک خداداد خوب است. هر گاه وراثت محیط که به منزله زمین است و تعلیم و تربیت که به منزله آب است پاک و پاکیزه باشد، آثار وجودی انسان ها ارزشمند و پاک و پاکیزه خواهد بود.


پی نوشت:

  1. آل عمران، آیه 118.

  2. محمّد، آیه 30.

  3. اعراف، آیه 58.

  4. کلمات قصار، 26.

  5. منهاج البراعه، جلد 9، صفحه 248. (با تلخیص)