[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یذکر فیها فضائل أهل البیت:

وَ نَاظِرُ قَلْب اللَّبیب، بهِ یُبْصِرُ أَمَدَهُ وَ یَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ. دَاعٍ دَعَا وَ رَاعٍ رَعَی، فَاسْتَجِیبُوا لِلدَّاعِی وَ اتَّبعُوا الرَّاعِیَ. قَدْ خَاضُوا بحَارَ الْفِتَنِ وَ أَخَذُوا بالْبدَعِ دُونَ السُّنَنِ، وَ أَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ وَ لَا تُؤْتَی الْبُیُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابهَا، فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَیْرِ أَبْوَابهَا سُمِّیَ سَارِقاً. فِیهِمْ کَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ کُنُوزُ الرَّحْمَنِ، إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا. فَلْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْیُحْضِرْ عَقْلَهُ وَ لْیَکُنْ مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ

،

فَإِنَّهُ مِنْهَا قَدمَ وَ إِلَیْهَا یَنْقَلِبُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 98-85

وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ یذکر فیها فضائل اهل البیت علیهم السلام.

از خطبه های امام علیه السلام است که در آن فضایل اهل بیت علیهم السلام را بیان کرده است

.

خطبه در یک نگاه

:

مطالب این خطبه عمدتاً بر سه محور می گردد

:

فضایل اهل بیت علیهم السلام و علم و دانش فوق العاده آن بزرگواران و توصیه مردم به پیروی از آنان

.

بحثی پیرامون ارتباط ظاهر و باطن با یکدیگر و این که غالباً در مواقعی که باطن

انسان پاک باشد، ظواهر اعمال او نیز پاک است و آن ها که از درون آلوده اند نیز غالباً ظاهری آلوده دارند

.

برای اصلاح هر چیز باید به ریشه های نخستین، بازگشت و اصلاحات را از اساس و بنیان شروع کرد

.


بحث های گوناگون این خطبه نشان می دهد که مرحوم سیّد رضی مطابق معمول این خطبه را از بخش های خطبه طولانی تری گزینش کرده و به همین دلیل، ارتباط میان بخش های این خطبه اندکی پیچیده است.

امام(علیه السلام) برای بیان فضایل اهل بیت(علیهم السلام) نخست به سراغ مقدمه ای می رود و اوصافی از نیکان هدایت یافته و منحرفان گمراه بیان می کند، نخست می فرماید:

«عاقل با چشم دل، پایان کار را می نگرد و اعماق و بلندی های آن را درک می کند» (وَ نَاظِرُ(1) قَلْب اللَّبیب(2) بهِ یُبْصِرُ أَمَدَهُ، وَ یَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ(3)).

اشاره به این که انسان عاقل به ظواهر امر قناعت نمی کند; بلکه سعی می کند فراز و نشیب ها و عواقب کار را بنگرد و مسیر خود را به درستی تعیین کند; از بیراهه نرود و در کنار پرتگاه ها گام بر ندارد.

سپس می افزاید: «دعوت کننده ای دعوت (به حق) کرد و رهبری به امر سرپرستی قیام نمود. اکنون بر شما لازم است دعوت او را اجابت کنید و از رهبرتان پیروی نمایید» (دَاع دَعَا، وَ رَاع رَعَی، فَاسْتَجِیبُوا لِلدَّاعِی، وَاتَّبعُوا الرَّاعِیَ).

روشن است که منظور از دعوت کننده، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) است که اساس و بنیان اسلام را بنا نهاد و منظور از راعی، امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که سرپرستی امّت را به فرمان خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله) برعهده گرفت.

این سخن اشاره به آن دارد که اگر با دقت بنگرید هم پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) را می شناسید و هم جانشین به حق او را و با شناخت آن دو بزرگوار، تردید و تأملی در اجابت دعوت و پیروی از رهبر باقی نخواهد ماند.

آن گاه به گروه دیگری که در نقطه مقابل گروه اوّل قرار دارند اشاره کرده، می فرماید: «آن ها (دشمنان حق) در دریاهای فتنه فرو رفتند; بدعت ها را گرفته و سنت ها را رها نمودند (و کار به جایی رسید که) مؤمنان کنار رفتند (و سکوت اختیار کردند;) ولی گمراهان و تکذیب کنندگان به سخن درآمدند» (قَدْ خَاضُوا بحَارَ الْفِتَنِ، وَأَخَذُوا بالْبدَعِ دُونَ السُّنَنِ. وَ أَرَزَ(4) الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ).

آری، کار آن ها ایجاد فتنه ها مانند فتنه «جمل» و «صفین» و «نهروان» و بهره گیری از آن بود و همچنین ایجاد بدعت ها در دین خدا و رها کردن سنت های پیامبر(صلی الله علیه وآله) که در عصر خلیفه سوّم و «بنی امیّه» از هر زمان آشکارتر بود.

امام(علیه السلام) بعد از ذکر این مقدمه (بیان اوصاف عاقلان و گمراهان) به بیان بخشی از فضایل اهل بیت(علیهم السلام) پرداخته، چنین می گوید: «ما مَحرم اسرار (پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)) و یاران راستین او و گنجینه داران و درهای علوم وی هستیم و به خانه ها تنها باید از درهای آن وارد شد، و هر کس که از غیر در وارد شود سارقش می نامند!» (نَحْنُ الشِّعَارُ وَالاَْصْحَابُ، وَالْخَزَنَةُ وَالاَْبْوَابُ; وَ لاَ تُؤْتَی الْبُیُوتُ إِلاَّ مِنْ أَبْوَابهَا; فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَیْرِ أَبْوَابهَا سُمِّیَ سَارِقاً).

اشاره به این که ما از همه به پیامبر(صلی الله علیه وآله) نزدیک تریم (توجه داشته باشید که شعار به معنای لباس زیرین است که با پوست تن تماس دارد) و علم و دانش آن حضرت به ما رسیده است و هر کس می خواهد به تعلیمات آن وجود مقدّس و هدایت های او راه یابد باید از طریق ما وارد شود.

این تعبیرات در واقع برگرفته از روایات خود پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درباره اهل بیت(علیهم السلام) عموماً و علی(علیه السلام) خصوصاً می باشد. احادیثی مانند حدیث ثقلین که تمام مسلمین را تا روز قیامت به قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) ارجاع می دهد و حدیث «اَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ اَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ; من شهر علمم و علی درِ آن است هر کس علم می خواهد باید از در وارد شود».(5)

جالب این که ابن ابی الحدید هنگامی که به تفسیر این بخش از خطبه می پردازد، می گوید: آن چه علی(علیه السلام) در این خطبه به آن اشاره کرده، تنها عُشری از اعشار فضایلی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در روایات بسیار درباره آن حضرت بیان فرموده است.

سپس می افزاید: منظور من در این جا روایاتی که امامیه در زمینه امامت علی(علیه السلام) به آن استدلال کرده اند، نیست، بلکه منظور روایاتی است که بزرگان حدیث اهل سنت در کتاب های خود از فضایل علی(علیه السلام) آورده اند و من مختصری از آن را در این جا می آورم.

و به دنبال آن بیست و چهار روایت ناب در فضایل آن حضرت نقل می کند که در بخش نکات به قسمتی از آن ها اشاره خواهد شد. (ان شاء الله)


نکته ها:

  1. تفاوت خودستایی و معرفی خویشتن:

گاه افراد بهانه جو می پرسند: چرا امام(علیه السلام) در این جا به معرفی خویشتن پرداخته و خودستایی می کند؟ آیا این کار دون از شأن امام(علیه السلام) نیست؟

تا آن جا که «ابن ابی الحدید» در «شرح نهج البلاغه» نقل می کند که بعضی به «عمر» گفتند: علی(علیه السلام) را به فرماندهی لشکر برگزین! او گفت: علی خود را برتر ازاین حرف ها می داند!

ولی این گونه خرده گیری ها که غالباً از ناآگاهی یا حسد سرچشمه می گیرد در برابر منطق عقل مردود است; چرا که بسیاری از مردم ممکن است به موقعیت شخص بزرگی آشنا نباشند و از افکار و علوم و برنامه های تربیتی او بهره نگیرند; آیا او نباید خود را به مردم معرفی کند؟

این موضوع به آن می ماند که شخص طبیب ماهر و متخصص در رشته های مختلف طبی تابلو بزرگی بر سر در مطب خود نصب کند و رتبه های علمی خود را یکی بعد از دیگری بر آن بنویسد تا مردم او را بشناسند و از علم و تجربه او بهره گیرند. آیا این کار خودستایی است یا معرفی کردن در برابر ناآگاهان؟

از این گذشته یکی از مراحل شکر نعمت های الهی بازگو کردن آن است; قرآن می فرماید: «(وَأَمَّا بنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ); نعمت پروردگارت را بازگو کن».(6)

در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: تفسیر آیه فوق چنین است: «حَدِّثْ بما أَعْطاکَ اللهُ وَ فَضَّلَکَ وَ رَزَقَکَ وَ أَحْسَنَ إِلَیْکَ وَ هَدَاکَ; آن چه را خدا به تو بخشیده و برتری داده و روزی هایی را که به تو عطا فرموده و آن چه را به تو نیکی کرده و هدایت نموده، همه را بازگو کن».(7)

و لذا در بعضی از احادیث نقل شده است که وقتی از علی(علیه السلام) در مورد بعضی از فضایل آن حضرت سؤال شد، امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: گرچه خودستایی زشت است، ولی من با الهام از آیه (وَأَمَّا بنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) و برای بازگویی نعمت های پروردگار به تو پاسخ می گویم (سپس بخشی از فضایل خود را بیان فرمود).

  1. حسن دلبران در زبان دیگران!

همان گونه که قبلا اشاره شد، ابن ابی الحدید هنگامی که به این بخش از خطبه می رسد روایات زیادی از منابع اهل تسنن در فضیلت علی(علیه السلام) نقل می کند که بالغ بر بیست و چهار حدیث می شود و تصریح می کند که این روایات غیر از احادیثی است که شیعه امامیه در مقام اثبات امامت علی(علیه السلام) بدان تمسک می جویند.

مناسب است در این جا به بعضی از این روایات بسیار پرمحتوا اشاره کنیم:

  1. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به علی(علیه السلام) فرمود: «یَا عَلِیُّ إِنَّ اللّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بزینَة لَمْ یُزَیِّنُ الْعِبَادَ بزینَة أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْهَا هِیَ زینَةُ الاَْبْرَارِ عِنْدَ اللّهِ تَعَالی; الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا جَعَلَکَ لاَ تَرْزَءُ مِنَ الدُّنْیَا شَیْئاً، وَ لاَ تَرْزَءُ الدُّنْیَا مِنْکَ شَیْئاً وَ وَهَبَ لَکَ حُبُّ الْمَسَاکِینِ فَجَعَلَکَ تَرْضی بهِمْ أَتْبَاعاً وَ یَرْضَوْنَ بکَ إِمَاماً; ای علی! خداوند تو را به زینتی آراسته است که بندگانش را به زینتی بهتر از آن نیاراسته است و آن، زینت نیکان در نزد خداست که همان زهد در دنیاست. خداوند تو را چنان قرار داده که چیزی از دنیا گردآوری نمی کنی و دنیا نیز چیزی از تو بر نمی گیرد و نمی کاهد. خداوند به تو محبّت مستمندان را بخشیده و تو را آن گونه قرار داده که از چنین پیروانی خشنود شوی; آن ها نیز به پیشوایی همچون تو خشنود باشند».(8)

  2. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ عَهْداً فَقُلْتُ یَا رَبِّ بَیِّنْهُ لِی. قال: إِسْمَعْ أَنَّ عَلِیّاً رَایَةُ الْهُدی وَ إمامُ أوْلِیائِی وَ نُورُ مَنْ أَطاعَنِی وَ هُوَ الْکَلِمَةُ الَّتِی أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِینَ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أطاعَهُ فَقَدْ أطاعَنِی فَبَشِّرْهُ بذلِکَ; خداوند با من درباره علی(علیه السلام) عهدی فرمود (و اشاره به مقامات و فضایل علی کرد) عرض کردم: پروردگارا، آن را برای من بیان کن; فرمود: بشنو! علی، پرچم هدایت و پیشوای دوستان من و نور کسانی است که اطاعتم کنند و او کلمه ای است که پرهیزکاران را به آن ملزم ساختم، کسی که او را دوست دارد، مرا دوست داشته و کسی که از وی اطاعت کند، مرا اطاعت نموده است. او را به این فضایل بشارت ده.

  3. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَحْیَا حَیَاتِی وَ یَمُوتُ مَمَاتِی وَ یَسْکُنَ جَنَّةَ عَدْن الَّتِی غَرَسَها رَبِّی فَلْیُوالِ عَلِیّاً مِنْ بَعْدی وَلْیُوالِ وَلِیَّهُ وَلْیَقْتَد بالاَْئِمَّةِ مِنْ بَعْدی فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِی خُلِقُوا مِنْ طِینَتِی وَ رُزقُوا فَهْماً وَ عِلْماً فَوَیْلٌ لِلْمُکَذِّبینَ مِنْ اُمَّتِی، الْقاطِعِینَ فِیهِمْ صِلَتِی لاَ اَنَالَهُمُ اللهُ شَفاعَتِی; کسی که مسرور می شود همچون من زندگی کند و همچون من از دنیا برود و ساکن بهشت جاویدانی شود که خداوند آن را غرس کرده پس باید علی را بعد ازمن دوست دارد و دوست او را نیز دوست داشته باشد و به امامان پس از من اقتدا کند که آن ها از عترت من اند; از باقیمانده گِل من سرشته شدند و خداوند فهم و دانش به آنان داده است. وای بر کسانی از امت من که آن ها را تکذیب کنند و نسبت به من قطع رحم کنند! خداوند هرگز آن ها را مشمول شفاعت من نکند!».


ویژگی رهروان راه حق:

در این بخش از خطبه امام(علیه السلام) برای خنثی کردن تبلیغاتی که «بنی امیّه» به طور مستمر بر ضد اهل بیت(علیهم السلام) داشتند و هماهنگی هایی بعضی از جیره خواران و مزدوران که ظاهراً در لباس ارباب حدیث با آن ها می نمودند، اشاره به گوشه ای از فضایل اهل بیت(علیهم السلام) می کند تا در برابر آن هجمه سنگین تبلیغاتی مردم آن ها را فراموش نکنند; می فرماید:

«آیات کریمه قرآن درباره آن ها (پیامبر و اهل بیتش(علیهم السلام)) نازل شده، آن ها گنجینه های علوم خدای رحمانند. اگر سخن بگویند راست می گویند و اگر سکوت کنند کسی بر آن ها پیشی نمی گیرد» (فِیهِمْ کَرَائِمُ(9) الْقُرْآنِ، وَ هُمْ کُنُوزُ الرَّحْمنِ. إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا، وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا).

جمله «فِیهِمْ کَرَائِمُ الْقُرْآنِ» ممکن است به همان معنا باشد که گفته شد یا به این معنا که آیات کریمه قرآن و تفسیر آن نزد آن هاست. مطابق این تفسیر، جمله مزبور اشاره ای به مفهوم حدیث «ثقلین» است که می گوید: اهل بیت(علیهم السلام) هرگز از قرآن جدا نمی شوند.

تعبیر به «کنوز» (گنج ها) اشاره به این است که تعلیمات و احکام گرانبهای الهی نزد آنهاست; زیرا همیشه اشیای نفیس را در گنج ذخیره می کنند.

جمله «إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا» یکی از اوصاف برجسته اهل بیت(علیهم السلام) را که همان صدق در کلام است و با آیه (کُونُوا مَعَ الصَّادقِینَ)(10) هماهنگ است، بازگو می کند.

جمله «إِنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا» اشاره به این است که سکوت آن ها هرگز به معنای ناتوانی در پاسخ گویی نیست; بلکه به مقتضای مصلحت و حکمت است لذا کسی نمی تواند بر آن پیشی بگیرد. یا این که ابهت آن ها به قدری است که هر گاه سکوت کنند، کسی را یارای سخن و اظهار وجود در برابر آن ها نیست.

به هر حال، این صفات چهارگانه که در اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) است، مقام آن ها را از دیگران ممتاز می سازد و عظمت الهی و علمی آن ها را نشان می دهد.

سپس برای تأکید این مطلب که هدف ستایش و مداحی نیست، می افزاید: «راهنمای جمعیّت باید به افراد خود راست بگوید و عقل و خرد را حاضر سازد و از فرزندان آخرت باشد; چرا که از آن جا آمده و به آن جا باز می گردد» (فَلْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ(11)، وَلْیُحْضِرْ عَقْلَهُ، وَلْیَکُنْ مِنْ أَبْنَاءِ الاْخِرَةِ، فَإِنَّهُ مِنْهَا قَدمَ، وَ إِلَیْهَا یَنْقَلِبُ).

واژه «رائد» در اصل به معنای کسی است که در پیشاپیش قافله حرکت می کند و برای یافتن آب و چراگاه جستجو می نماید. اگر چنین کسی دروغگو باشد، اهل قافله خود را گرفتار خطر می سازد، انتخاب این تعبیر در جمله یاد شده اشاره به این نکته لطیف است که اگر من ویژگی های اهل بیت(علیهم السلام) را برای شما شرح می دهم به منزله کسی هستم که ضروری ترین وسیله زندگی را برای پیروانش فراهم می سازد.

جمله «فَإِنَّهُ مِنْهَا قَدمَ و...» (انسان از آخرت آمده و به سوی آن باز می گردد) ممکن است اشاره به مفهوم (إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ) (ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم) باشد. یا به تعبیر دیگر آخرت در این جا به معنای ماورای طبیعت است.

بعضی از شارحان نهج البلاغه گفته اند: معنای این جمله آن است که «ما برای آخرت آفریده شده ایم» همان گونه که در بعضی از کلمات امام(علیه السلام) آمده است: «اَلاَ فَمَا یَصْنَعُ بالدُّنْیَا مَنْ خُلِقَ لِلاْخِرَةِ; کسی را که برای آخرت آفریده شده با دنیا چکار؟(12)». (13)


پی نوشت:

  1. «ناظر» به معنای سیاهی چشم است که در وسط آن مردمک واقع شده است.

  2. «لبیب» از ماده «لُبّ» (بر وزن حُبّ) به معنای مغز است و «لبیب» به کسی گفته می شود که خردمند و عاقل و هوشیار باشد.

  3. «نجد» به معنای زمین مرتفع است.

  4. «ارز» از ماده «ارز» (بر وزن فرض) در اصل به معنای جمع شدن و منقبض گردیدن است; سپس به معنای گوشه گیری و کنار رفتن از اجتماع استعمال شده است که در جمله یاد شده منظور همین است.

  5. این حدیث مشهوری است که در کتب معروف اهل سنت مانند «مستدرک حاکم» و «معجم الکبیر طبرانی» و غیر آن ها نقل شده است. (برای آگاهی از مدارک این حدیث در کتب اهل سنت به کتاب احقاق الحق، جلد 5، صفحه 469 به بعد مراجعه شود).

  6. الضحی، آیه 11.

  7. مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث.

  8. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود این حدیث را از «ابونعیم اصفهانی» در «حلیة الاولیاء» و «مسند احمد بن حنبل» نقل کرده است. (شرح نهج البلاغه، جلد 9، صفحه 166).

  9. «کرائم» جمع «کریمه» است و اشاره به آیات مبارکی است که در شأن اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده است.

  10. این، آیه 119 توبه است و دستور می دهد که اهل ایمان در هر عصر و زمان و مکان باید با راستگویان همراه و همگام باشند و این آیه طبق روایات متعددی که در منابع شیعه و سنی وارد شد به امامان معصوم تفسیر شده است. (برای آگاهی از منابع این حدیث به کتاب پیام قرآن، جلد 9، صفحه 221 مراجعه شود).

  11. «رائد» از ماده «رود» بر وزن قوم به معنای تلاش برای انجام دادن چیزی است و همان گونه که در متن آمده است معمولا به کسی می گویند که در جستجوی مرتع و چراگاه، پیشاپیش قافله حرکت می کند.

  12. خطبه 157.

سند خطبه

:

آمدی در غرر الحکم که بر اساس حروف الفبا تنظیم شده بخش های مختلفی از این خطبه را در حرف ق و ن و ه و الف با تفاوت هایی آورده است. گرچه آمدی بعد از مرحوم سیّد رضی می زیسته، ولی تفاوت تعبیرات او با نهج البلاغه نشان می دهد که این جمله ها را از منبع دیگری اخذ کرده است

.

و سیّد در کتاب طراز بخش هایی از خطبه را با تفاوت هایی آورده که نشان می دهد آن را از منبع دیگری غیر از نهج البلاغه نقل نموده است

.