[hadith]إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَصَّکُمْ بالْإِسْلَامِ وَ اسْتَخْلَصَکُمْ لَهُ، وَ ذَلِکَ لِأَنَّهُ اسْمُ سَلَامَةٍ وَ جِمَاعُ کَرَامَةٍ، اصْطَفَی اللَّهُ تَعَالَی مَنْهَجَهُ وَ بَیَّنَ حُجَجَهُ مِنْ ظَاهِرِ عِلْمٍ وَ بَاطِنِ حُکْمٍ. لَا تَفْنَی غَرَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُهُ، فِیهِ مَرَابیعُ النِّعَمِ وَ مَصَابیحُ الظُّلَمِ، لَا تُفْتَحُ الْخَیْرَاتُ إِلَّا بمَفَاتِیحِهِ وَ لَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بمَصَابیحِهِ، قَدْ أَحْمَی حِمَاهُ وَ أَرْعَی مَرْعَاهُ، فِیهِ شفَاءُ [الْمُشْتَفِی] الْمُسْتَشْفِی وَ کِفَایَةُ الْمُکْتَفِی.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏6، ص: 60-57

سپس امام(علیه السلام) به مهمترین نعمتی که به مسلمانان ارزانی داشته، اشاره کرده، می فرماید: «خداوند، اسلام را ویژه شما قرار داد و شما را برای (حمایت از) اسلام برگزید» (إِنَّ اللّهَ تَعَالَی خَصَّکُمْ بالاِْسْلاَمِ، وَاسْتَخْلَصَکُمْ لَهُ).

آری! این موهبت عظیم را به شما بخشید و شما را شایسته پاسداری از آن دید.

به دنبال آن می افزاید: «این همه اهمیّت به خاطر آن است که اسلام نامی است برای سلامت و کانونی است از بزرگواری ها و کرامت» (وَ ذلِکَ لاَِنَّهُ اسْمُ سَلاَمَة، وَ جِمَاعُ کَرَامَة).

و در توضیح آن می فرماید: «خداوند، راه اسلام را برگزید و دلایلش را روشن ساخت (و قرآن را فرو فرستاد که) ظاهرش علم و باطنش حکمت است!» (اصْطَفَی اللّهُ تَعَالَی مَنْهَجَهُ، وَ بَیَّنَ حُجَجَهُ، مِنْ ظَاهِرِ عِلْم، وَ بَاطِنِ حِکَم).

ضمیر در «منهجه» و «حُججه» ممکن است به خداوند بازگردد یا به اسلام و نتیجه هر دو یکی است و تعبیر به «ظاهر علم» اشاره به ادله عقلیه است که بر حقانیت اسلام گواهی می دهد; همان گونه که تعبیر به «باطن حکم» اشاره به اسرار احکام الهی است که در ادله نقلیه بیان شده است.

آری! اسلام آیین سلامت و کانون کرامت است. همیشه و در همه جا دعوت به محبّت و دوستی و همزیستی مسالمت آمیز می کند واز خشونت و عداوت و کینه توزی بر حذر می دارد و خطاب به مؤمنان می گوید: «(یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَلاَ تَتَّبعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ); ای کسانی که ایمان آورده اید! همگی در صلح و آشتی درآیید و از گام های شیطان (که شما را به نفاق و دشمنی و عداوت فرا می خواند) پیروی نکنید، که او دشمن آشکار شماست».(1)

اضافه بر این، کانون کرامت انسانی است و منادی عدل و مساوات و برابری انسان ها و حریت و آزادگی و تقوا و مکارم اخلاق و آگاهی و آزاداندیشی است. و به یقین، مسلمین بهترین پاسداران اسلام و مدافعان آن هستند و در طول تاریخ وفاداری خود را در دفاع از اسلام نشان داده و در حفظ آن کوشیده اند.

و از آن جا که دراین تعبیرات، اشاره روشنی به قرآن مجید است، به دنبال آن اوصاف مهمی برای این کتاب الهی بیان می کند که بالغ بر ده وصف می شود; می فرماید: «تعلیمات علمی قرآن هرگز فانی نمی شود و شگفتی ها و نوآوری هایش پایان نمی گیرد، در آن نعمت هایی است همچون سرزمین های پر گیاه در فصل بهار و چراغ های روشنی بخش تاریکی ها، درهای خیرات جز با کلیدهای آن گشوده نمی شود و ظلمت ها جز با چراغ های پر فروغش برطرف نمی گردد» (لاَ تَفْنَی غَرَائِبُهُ، وَ لاَ تَنْقَضِی عَجَائِبُهُ. فِیهِ مَرَابیعُ(2) النِّعَمِ، وَ مَصَابیحُ الظُّلَمِ، لاَ تُفْتَحُ الْخَیْرَاتُ إِلاَّ بمَفَاتِیحِهِ).

امام(علیه السلام) در این شش جمله به اوصاف مهمی از قرآن مجید اشاره می کند که هر یک از دیگری جالب تر است. نخست می فرماید: «غرائب» (صفات برجسته بی نظیر) قرآن هرگز فانی نمی شود و گرد و غبار کهنگی و فرسودگی بر آن نمی نشیند; همیشه نو و باطراوت است.

و در وصف دوّم اشاره به نوآوری ها و شگفتی هایی می کند که هر روز چهره تازه ای از آن نمایان می شود; می فرماید: این ها پایان نمی گیرد; بنابراین فرق میان «غرائب» و «عجائب» و «فنا» و «انقضا» این است که اوّلی اشاره به صفات برجسته ای است که همیشه قرآن داشته و همواره خواهد داشت و دوّمی اشاره به نکات مهمی است که با گذشت زمان و مطالعه بیشتر هر روز آشکار می گردد.

این همان چیزی است که در حدیث معروف امام صادق(علیه السلام) آمده است که شخصی از او پرسید: «مَا بَالَ الْقُرْآنُ لاَ یَزْدادُ عَلَی النَّشْرِ وَ الدَّرْس إِلاَّ غَضَاضَةً; چرا قرآن هر چه بیشتر منتشر و خوانده می شود، کهنه نمی گردد، بلکه طراوت آن بیشتر می شود؟» فرمود: «لاَِنَّ اللّهُ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمان دُونَ زَمان وَ لاَ لِناس دُونَ ناس فَهُوَ فِی کُلِّ زَمان جَدیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْم غَضُّ إِلَی یَوْمَ الْقِیامَةِ; این به دلیل آن است که خداوند متعال آن را برای زمان خاص یا گروه معینی قرار نداده است; لذا در هر زمانی نو و نزد هر قوم و ملتی با طراوت است تا روز قیامت».(3)

در سوّمین وصف، آن را به سرزمین های پرگیاهی تشبیه می کند که در فصل بهار غرق انواع نعمت هاست و می دانیم گیاهان بهاری دارای طراوت و لطافت و کیفیت و طعم ممتازی است.

و در وصف چهارم آن را به چراغ های پرنوری تشبیه می کند که امواج ظلمت ها را می شکافد و همه جا را روشن می سازد.

در وصف پنجم و ششم راه رسیدن به خیرات و برطرف کردن ظلمت ها را منحصر به قرآن می شمرد. اشاره به این که آن ها که کلید خیرات را در غیر قرآن جستجو می کنند و برای زدودن تیرگی های دل و نورانیّت صحنه اجتماع از غیر قرآن یاری می جویند در اشتباهند.

و در پایان به چهار وصف دیگر اشاره کرده می فرماید: «قرآن، مناطق ممنوعه و حدود محرمات را تعیین کرد و موارد مباح و حلال را نشان داده. درمان شفاجویان در قرآن است و همه نیازهای طالبان در آن جمع است» (قَدْ أَحْمَی حِمَاهُ(4)، وَ أَرْعَی(5) مَرْعَاهُ. فِیهِ شفَاءُ الْمُسْتَشْفِی، وَکِفَایَةُ الْمُکْتَفِی).

امام(علیه السلام) در این اوصاف به نظم قانونی قرآن اشاره می کند که اصول کلی حلال و حرام را به طور کامل نشان داده و طرق مبارزه با بیماری های اخلاقی و مفاسد اجتماعی را ارائه کرده و در پایان فرموده است: هر چه بخواهید در قرآن است و به راستی تا انسان با قرآن آشنا نشود عمق این سخنان را درک نمی کند.

آری! درمان انواع بیماری های اخلاقی و انحرافات فکری و مشکلات اجتماعی در قرآن است و در واقع، آن کس که قرآن دارد و با قرآن همراه است همه چیز دارد; همان گونه که امام(علیه السلام) در خطبه دیگری می فرماید:

«وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَی أَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَة وَ لاَ لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًی; بدانید هیچ کس با داشتن قرآن فقر و بیچارگی ندارد و هیچ کس بدون قرآن، غنی و بی نیازی نخواهد داشت».(6)

به همین دلیل، جامعه نیمه وحشی عصر جاهلیّت که در نهایت فقر و بدبختی از نظر اخلاقی و اقتصادی و اجتماعی زندگی می کردند، در سایه تعلیمات قرآن به اوج افتخار و قدرت در دین و دنیا رسیدند.

بعضی از شارحان نهج البلاغه این اوصاف ده گانه را مربوط به اسلام دانسته (نه قرآن) و ضمیرهای این جمله ها را به آن بازگردانده اند; گرچه از نظر نتیجه تفاوت چندانی در کار نیست، ولی با توجه به این که عین این تعبیرات در خطبه های دیگر نهج البلاغه درباره قرآن آمده معلوم می شود که منظور بیان اوصاف قرآن است; هر چند کلمه قرآن در متن خطبه نیست.(7)


پی نوشت:

  1. بقره، آیه 208.

  2. «مرابیع» جمع «مرباع» (بر وزن مثقال) به معنای زمینی است که در آغاز بهار در آن گیاهان می روید. بعضی نیز گفته اند: به معنای باران هایی است که در آغاز بهار می بارد.

  3. بحارالأنوار، جلد 89، صفحه 15، حدیث 8; شرح بیشتری در این زمینه ذیل خطبه 18 در جلد اوّل، صفحه 635 ذکر کردیم.

  4. «حمی» به معنای منطقه ممنوعه ای است که تعلق به شخص یا گروهی دارد و دیگران بدون اجازه حق ورود در آن را ندارند و در خطبه بالا اشاره به محرمات الهی است.

  5. «ارعی» از ماده «رعی» به معنای مراقبت از چیزی، گرفته شده و به همین جهت بردن گوسفندان را به چراگاه «رعی» می گویند، و از آن جا که حیوان را در چراگاه آزاد می گذارند واژه «ارعاء» به معنای آزاد گذاردن نیز به کار رفته است و در خطبه بالا همین معنا اراده شده یعنی خداوند آنچه را باید آزاد بگذارد در قرآن حکم به آزادی آن کرده است.

  6. خطبه 176.

  7. مرحوم علامه شوشتری در شرح نهج البلاغه می گوید: «گویا واژه قرآن یا «کتاب انزله» از نسخه موجود نهج البلاغه ساقط شده. (بهج الصباغه، جلد 13، صفحه 33).