[hadith]ثُمَّ یَأْتِی بَعْدَ ذَلِکَ طَالِعُ الْفِتْنَةِ الرَّجُوفِ وَ الْقَاصِمَةِ الزَّحُوفِ، فَتَزیغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اسْتِقَامَةٍ، وَ تَضِلُّ رِجَالٌ بَعْدَ سَلَامَةٍ، وَ تَخْتَلِفُ الْأَهْوَاءُ عِنْدَ هُجُومِهَا، وَ تَلْتَبسُ الْآرَاءُ عِنْدَ نُجُومِهَا. مَنْ أَشْرَفَ لَهَا قَصَمَتْهُ وَ مَنْ سَعَی فِیهَا حَطَمَتْهُ، یَتَکَادَمُونَ فِیهَا تَکَادُمَ الْحُمُرِ فِی الْعَانَةِ قَد اضْطَرَبَ مَعْقُودُ الْحَبْلِ وَ عَمِیَ وَجْهُ الْأَمْرِ. تَغِیضُ فِیهَا الْحِکْمَةُ وَ تَنْطِقُ فِیهَا الظَّلَمَةُ، وَ تَدُقُّ أَهْلَ الْبَدْوِ بمِسْحَلِهَا وَ تَرُضُّهُمْ بکَلْکَلِهَا. یَضِیعُ فِی غُبَارِهَا الْوُحْدَانُ وَ یَهْلِکُ فِی طَرِیقِهَا الرُّکْبَانُ، تَرِدُ بمُرِّ الْقَضَاءِ وَ تَحْلُبُ عَبیطَ الدِّمَاءِ وَ تَثْلِمُ مَنَارَ الدِّینِ وَ تَنْقُضُ عَقْدَ الْیَقِینِ. یَهْرُبُ مِنْهَا الْأَکْیَاسُ وَ یُدَبِّرُهَا الْأَرْجَاسُ، مِرْعَادٌ مِبْرَاقٌ کَاشفَةٌ عَنْ سَاقٍ. تُقْطَعُ فِیهَا الْأَرْحَامُ وَ یُفَارَقُ عَلَیْهَا الْإِسْلَامُ. بَرِیئُهَا سَقِیمٌ وَ ظَاعِنُهَا مُقِیمٌ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏6، ص: 34-30

ویژگی های این فتنه بزرگ!

امام(علیه السلام) در این خطبه به فتنه مهم دیگری اشاره می کند که مسلمانان در پیش دارند; فتنه ای وحشتناک و کوبنده که ویژگی های آن در تعبیرات امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه آمده است; به این امید که مؤمنان آن را بشناسند و از آن دوری گزینند و ضایعات آن به حدّاقل برسد. می فرماید: «سپس فتنه ای اضطراب آور، درهم شکننده و نابود کننده آغاز خواهد شد; در آن هنگام، قلب ها پس از استواری می لغزند، و گروهی از شخصیت ها پس از سلامت فکر واندیشه گمراه می شوند; آرا به هنگام هجوم این فتنه، پراکنده و مختلف می گردد و عقاید با آشکار شدن آن به خطا و اشتباه آلوده می شود» (ثُمَّ یَأْتِی بَعْدَ ذلِکَ طَالِعُ الْفِتْنَةِ الرَّجُوفِ(1)، وَالْقَاصِمَةِ(2) الزَّحُوفِ(3)، فَتَزیغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اسْتِقَامَة، وَ تَضِلُّ رِجَالٌ بَعْدَ سَلاَمَة; وَ تَخْتَلِفُ الاَْهْوَاءُ عِنْدَ هُجُومِهَا، وَ تَلْتَبسُ الاْرَاءُ عِنْدَ نُجُومِهَا(4)).

در این که این فتنه مربوط به کدام فتنه است، بسیاری از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به فتنه «مغول» و «تاتار» دانسته اند و تقریباً احتمالی غیر از این ذکر نکرده اند; ولی این احتمال بسیار بعید به نظر می رسد; زیرا مغول ها جز غارت اموال و تخریب شهرها و سلطه بر حکومت کشورهای اسلامی هدفی نداشتند; در حالی که امام(علیه السلام) در این عبارت از خطبه از فتنه ای خبر می دهد که افکار و اعتقادات مردم را هدف گیری می کند و آن ها را به گمراهی و اختلافات فکری و مذهبی می کشاند.

از این رو ممکن است این فتنه اشاره به فتنه «بنی عباس» باشد که بعد از فتنه «بنی امیّه» ـ که در عبارات قبل به آن اشاره شده بود ـ به وجود آمد.

می دانیم «بنی امیّه و بنی عباس» گرچه هر دو یک هدف شیطانی را تعقیب می کردند، ولی «بنی امیّه» همان گونه که سردمدار آن ها معاویه گفت کار به نماز و روزه و برنامه های دینی مردم نداشتند، مگر در جایی که با حکومت خودکامه آن ها مزاحمت داشت; در حالی که «بنی عباس» پنجه در عقاید مردم افکندند و می دانیم بسیاری از مکتب های انحرافی و مذاهب فاسد در عصر آن ها به وجود آمد و اختلاف در مسائلی مانند «حدوث و قدم قرآن» و «جبر و تفویض» و اختلافات «اشاعره و معتزله» در زمان آن ها بالا گرفت و به یقین بنی عباس به دنبال آن بودند تا مردم و حتی دانشمندان و علما و متفکران را به این مباحث سرگرم کنند و خودشان به حکومت ادامه دهند.

نمی گوییم «بنی امیّه» مطلقاً دنبال این مسائل نمی رفتند، بلکه می گوئیم این گونه مباحث در آن زمان ظهور و بروزی همچون عصر «بنی عباس» نداشت.

بعضی از شارحان نیز احتمال داده اند که این بخش اشاره به فتنه «دجال» در آخر الزمان است که سبب گمراهی گروهی از مردم می شود; ولی با تعبیراتی که در کلام امام(علیه السلام) آمده است این احتمال بعید به نظر می رسد.

در ادامه بیانِ ویژگی های این فتنه، امام(علیه السلام) به شدت و فشار آن اشاره کرده، می فرماید: «آن کس که به مقابله با این فتنه برخیزد، پشتش را می شکند و کسی که برای فرونشاندنش تلاش کند، او را درهم می کوبد، و فتنه جویان در این میان همچون گورخران وحشی اند که یکدیگر را گاز می گیرند» (مَنْ أَشْرَفَ لَهَا قَصَمَتْهُ، وَ مَنْ سَعَی فِیهَا حَطَمَتْهُ; یَتَکَادَمُونَ(5) فِیهَا تَکَادُمَ الْحُمُرِ(6) فِی الْعَانَةِ!).

این تعبیر، تأکیدی است بر آن چه در بخش پیشین خطبه درباره فتنه اوّل ذکر شد که سردمداران فتنه ها در آغاز متحدند; ولی هنگامی که پیروز شدند برای حذف یکدیگر تلاش می کنند.

و درباره وضع دینی و اخلاقی مردم در آن زمان می فرماید: «رشته های سعادت و آیین الهی که محکم بود، سست و لرزان می شود و چهره واقعی امور ناپیدا می گردد، حکمت و دانش فروکش می کند و ستمگران به سخن در می آیند (و زمام کارها را به دست می گیرند) این فتنه (از شهرها به روستاها کشیده می شود و) بادیه نشینان را با ابزار خود می کوبد و با سینه خود آن ها را له می کند!» (قَد اضْطَرَبَ مَعْقُودُ الْحَبْلِ، وَ عَمِیَ وَجْهُ الاَْمْرِ. تَغِیضُ فِیهَا الْحِکْمَةُ، وَ تَنْطِقُ فِیهَا الظَّلَمَةُ، وَتَدُقُّ أَهْلَ الْبَدْوِ بمِسْحَلِهَا(7)، وَ تَرُضُّهُمْ(8) بکَلْکَلِهَا(9)).

آری! هنگامی که صحنه اجتماع از دانشمندان خالی شود، رشته سخن به دست ظالمان بی منطق می افتد و هر چه می خواهند می گویند و مردم مجبورند عملی کنند. فتنه به اندازه ای فراگیر می شود که آبادی های کوچک و دورترین نقاط را تسخیر می کند.

و در ادامه این سخن درباره خطرهای فوق العاده این فتنه می فرماید: (وضع به گونه ای خواهد بود که) «افراد پیاده و تنها در غبار آن گم می شوند و گروه سواران در مسیر آن نابود می گردند!» (یَضِیعُ فِی غُبَارِهَا الْوُحْدَانُ، وَ یَهْلِکُ فِی طَرِیقِهَا الرُّکْبَانُ).

اشاره به این که فتنه به اندازه ای عظیم و سنگین است که غبار آن برای نابود کردن مخالفان محدود کافی است و مخالفان کثیر و متشکل نیز هنگامی که در مسیر آن قرار گرفتند در هم کوبیده می شوند وهیچ کس را یارای مقابله با آن نیست.

و در ادامه می فرماید: «این فتنه با تلخی ها و با شدت وارد می شود و خون های تازه می دوشد، علایم دین را خراب می کند و رشته های یقین را از هم می گسلد، (به گونه ای که) عاقلان از آن می گریزند و پلیدان، تدبیر آن را به دست می گیرند!» (تَرِدُ بمُرِّ الْقَضَاءِ، وَ تَحْلُبُ عَبیطَ(10) الدِّمَاءِ، وَ تَثْلِمُ مَنَارَ الدِّینِ، وَ تَنْقُضُ عَقْدَ الْیَقِینِ. یَهْرُبُ مِنْهَا الاَْکْیَاسُ، وَ یُدَبِّرُهَا الاَْرْجَاسُ).

آری! هنگامی که هوشمندان و دانشمندان از صحنه اجتماع کنار زده شوند و ناپاکان، زمام امور را به دست گیرند، رشته های ایمان و یقین گسسته می شود و جان و مال و نوامیس مردم به خطر می افتد.

سرانجام، امام(علیه السلام) در بیان آخرین ویژگی های این فتنه عظیم چنین می فرماید: «فتنه ای است بسیار پر رعد و برق و هر انسانی را به مشقت می اندازد; پیوندهای خویشاوندی در آن قطع می گردد و به خاطر آن از اسلام جدایی حاصل می شود (آن فتنه چنان شدید است که) سالم های آن بیمار و کوچ کنندگانش مقیمند» (مِرْعَادٌ مِبْرَاقٌ(11)، کَاشفَةٌ عَنْ سَاق! تُقْطَعُ فِیهَا الأَرْحَامُ، وَیُفَارَقُ عَلَیْهَا الإِسْلاَمُ! بَرِیُّهَا سَقِیمٌ، وَ ظَاعِنُهَا مُقِیمٌ!).

توصیف به «پر رعد و برق» کنایه از شدت وحشتناک بودن این فتنه است; چرا که این تعبیر، غالباً به همین معنا به کار می رود; ولی بعضی از شارحان آن را اشاره به صدای ضربات شمشیرها و برق آن ها دانسته اند; اما معنای اول مناسب تر است.

تعبیر به «کاشفة عن ساق» (ساق پا را برهنه می کنند) کنایه از شدت مشقت آن است، زیرا هنگامی که انسان می خواهد کار پرمشقتی را انجام دهد آستین ها و پاچه ها را بالا می زند و دامن ها را به کمر می بندد.

تعبیر به «قطع رحم» اشاره به این است که سردمداران فتنه نه برادر می شناسند، نه پدر و نه مادر; هر کس بر خلاف خواسته های نامشروع آن ها گام بردارد از دم شمشیر می گذرانند و طبیعی است که در چنین شرایطی تعلیمات اسلام به کلی کنار می رود.

تعبیر «بریها سقیم و ظاعنها مقیم» که اشاره به این است که حتی کسانی که فکر می کنند از آسیب های این فتنه برکنارند بازهم گوشه ای از دامانشان را می گیرد و آن ها که گمان می کنند می توانند از آن فرار کنند باز در آن می افنتد، فتنه ای است فراگیر که کمتر کسی از آن رهایی می یابد.


پی نوشت:

  1. «رجوف» از ماده «رجف» (بر وزن حذف) به معنای شدت اضطراب گرفته شده و به شایعاتی که جامعه را به شدت مضطرب می کند «اراجیف» می گویند.

  2. «قاصمه» از ماده «قصم» (بر وزن خصم) به معنای شکستن توأم با شدت است.

  3. «زحوف» از ماده «زحف» (بر وزن حرف) به معنای سنگین راه رفتن گرفته شده و به حرکت لشکر انبوه نیز گفته می شود و «زحوف» در جمله بالا اشاره شده به فتنه گرانی است که به صورت انبوه به مردم حمله می کنند.

  4. «نجوم» در این جا معنای مصدری دارد و به معنای آشکار شدن است.

  5. «یتکادمون» از ماده «کدم» (بر وزن شرم) به معنای گاز گرفتن است و «تکادم» آن است که دو حیوان به جان هم بیفتند و یکدیگر را گاز بگیرند.

  6. «حمر» جمع «حمار» در این جا به معنای گورخر است; به قرینه «عانه» که به معنای گله گورخران می باشد.

  7. «مسحل» از ماده «سُحول» به معنای تیشه و «سوهان» و مانند آن است که چیزی را با آن می تراشند.  

  8. «ترض» از «رَضَّ» به معنای کوبیدن و نرم کردن است.

  9. «کلکل» به معنای سینه است.

  10. «عبیط» از ماده «عبط» (بر وزن خبط) به معنای سربریدن حیوان است و دم عبیط به خون تازه می گویند که از بدن انسان یا حیوان جاری می شود.

  11. «مرعاد» از ماده «رعد» به معنای شیء پر سر و صدا است و «مبراق» از ماده «برق» به معنای شیء «برّاق» و خیره کننده است.