[hadith]التحذیر من الفتن:

ثُمَّ إِنَّکُمْ مَعْشَرَ الْعَرَب أَغْرَاضُ بَلَایَا قَد اقْتَرَبَتْ، فَاتَّقُوا سَکَرَاتِ النِّعْمَةِ وَ احْذَرُوا بَوَائِقَ النِّقْمَةِ وَ تَثَبَّتُوا فِی قَتَامِ الْعِشْوَةِ وَ اعْوِجَاجِ الْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلُوعِ جَنِینِهَا وَ ظُهُورِ کَمِینِهَا وَ انْتِصَاب قُطْبهَا وَ مَدَارِ رَحَاهَا، تَبْدَأُ فِی مَدَارِجَ خَفِیَّةٍ وَ تَئُولُ إِلَی فَظَاعَةٍ جَلِیَّةٍ، شبَابُهَا کَشبَاب الْغُلَامِ وَ آثَارُهَا کَآثَارِ السِّلَامِ، یَتَوَارَثُهَا الظَّلَمَةُ بالْعُهُود، أَوَّلُهُمْ قَائِدٌ لِآخِرِهِمْ وَ آخِرُهُمْ مُقْتَدٍ بأَوَّلِهِمْ، یَتَنَافَسُونَ فِی دُنْیَا دَنِیَّةٍ وَ یَتَکَالَبُونَ عَلَی جِیفَةٍ مُرِیحَةٍ، وَ عَنْ قَلِیلٍ یَتَبَرَّأُ التَّابعُ مِنَ الْمَتْبُوعِ وَ الْقَائِدُ مِنَ الْمَقُود، فَیَتَزَایَلُونَ بالْبَغْضَاءِ وَ یَتَلَاعَنُونَ عِنْدَ اللِّقَاءِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏6، ص: 28-24

فتنه هایی در پیش است، به هوش باشید:

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، مردم را از فتنه هایی که در پیش است با خبر می کند و برحذر می دارد و به آن ها آگاهی می دهد، تا آن جا که ممکن است از ضربات فتنه در امان بمانند و از ضایعات آن بکاهند و جالب این که امام(علیه السلام) در این بخش به سرچشمه های فتنه و کیفیت شکل گیری و مراحل مختلف آن با بیان لطیفی اشاره می کند و می فرماید: «شما ای گروه عرب! در آینده هدف بلاهایی هستید که نزدیک شده است; از مستی نعمت بپرهیزید، و از بلاهایی که کیفر اعمال شماست بر حذر باشید» (ثُمَّ إِنَّکُمْ مَعْشَرَ الْعَرَب أَغْرَاضُ بَلاَیَا قَد اقْتَرَبَتْ، فَاتَّقُوا سَکَرَاتِ النِّعْمَةِ، وَاحْذَرُوا بَوَائِقَ(1) النِّقْمَةِ).

امام(علیه السلام) در این عبارت به دو عامل مهم از عوامل فتنه ها اشاره فرموده است که: یکی از آن ها مستی حاصل از نعمت است و دیگری مجازات اعمال; که نتیجه آن فتنه هایی است که دامان مردم را می گیرد و آن ها را هدف بلاها قرار می دهد.

سپس برای کم کردن ضایعات فتنه چنین دستور می دهد: «هنگامی که گرد و غبار حوادث ناشناخته بر می خیزد، و پیچیدگی های فتنه به هنگام تولّد نوزاد آن آشکار می شود و باطن آن ظاهر می گردد، قطب و محور آن بر جای خود قرار می گیرد و آسیای آن به حرکت در می آید، (به هوش باشید و) با احتیاط گام بردارید» (وَ تَثَبَّتُوا فِی قَتَامِ(2) الْعِشْوَةِ(3)، وَاعْوِجَاجِ الْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلُوعِ جَنِینِهَا، وَ ظُهُورِ کَمِینِهَا، وَانْتِصَاب قُطْبهَا، وَ مَدَارِ رَحَاهَا).

امام(علیه السلام) در این عبارت گاه، فتنه را به جنینی تشبیه می کند که به طور پنهانی پرورش پیدا می کند و ناگهان متولّد می شود و گاه همانند آسیایی می شمرد که نخست قطب و محور آن را برپا می سازند و سپس سنگ آسیا به چرخش در می آید. تجربیات تاریخی نیز نشان می دهد که واقعاً فتنه ها چنین اند; مراحل کمونی دارند که بر اثر عوامل مختلف اجتماعی شکل می گیرد; ناگهان انفجاری رخ می دهد و آن چه در درون جامعه است، ظاهر می شود.

در ادامه این سخن، امام(علیه السلام) نشانه های دیگری از شکل گیری فتنه ها بیان می کند و می فرماید: (آری) «فتنه ها کم کم از مراحل ناپیدا شروع به حرکت می کنند و سرانجام به صورت خطرناک آشکار می شوند. رشد آن ها همچون رشد جوانان (سریع است) و آثارشان (بر پیکر جامعه) همچون آثار سنگ های سخت و محکم است (که بر پیکر انسان وارد شود)» (تَبْدَأُ فِی مَدَارِجَ خَفِیَّة، وَ تَؤُولُ إِلَی فَظَاعَة جَلِیَّة. شبَابُهَا کَشبَاب(4) الْغُلاَمِ، وَ آثَارُهَا کَآثَارِ السِّلاَمِ(5)).

در این که این فتنه هایی که امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به آن اشاره فرموده و درباره آن هشدار می دهد کدام فتنه است؟ در میان شارحان «نهج البلاغه» گفتگوست; ولی ظاهر این است که اشاره به فتنه «بنی امیّه» باشد که از زمان عثمان شروع شد و دوران کمون خود را طی کرد و با قتل «عثمان»، ظهور و بروز پیدا کرد و با حکومت «معاویه و یزید و عبدالملک مروان» و مانند آن ها به اوج خود رسید و به قدری این فتنه آشکار گشت و به رسوایی کشیده شد که علناً بر منابر، علی(علیه السلام) را سبّ می کردند و دشنام می دادند و ضرباتی که از این ناحیه بر پیکر اسلام وارد شد مانند ضرباتی بود که در یک زلزله وحشتناک از متلاشی شدن کوه ها و سقوط سنگ ها بر آبادی ها رخ می دهد.

و در ادامه این بحث به ویژگی های دیگری از این فتنه اشاره می کند و می فرماید، سردمداران فتنه چنان با هم متحد و متفقند که: «آن را بر طبق پیمان ها از یکدیگر به ارث می برند، نخستین آنها رهبر آخرینشان هستند و آخرینشان پیرو نخستین آن ها» (یَتَوَارَثُهَا الظَّلَمَةُ بالْعُهُود! أَوَّلُهُمْ قَائِدٌ لاِخِرِهِمْ، وَ آخِرُهُمْ مُقْتَد بأَوَّلِهِمْ).

آری! فتنه انگیزان خطرناک این گونه اند که اسباب فتنه را از یکدیگر به ارث می برند و همه در خط واحدی سیر می کنند و در مسیر واحدی گام بر می دارند و این هماهنگی و توارث از یکدیگر خطر آن ها را افزایش می دهد و آثار شوم فتنه هاشان را مضاعف می سازد.

آن گاه به انگیزه های اصلی فتنه جویان و ستمگران خودکامه اشاره کرده، می فرماید: «آن ها برای به دست آوردن دنیای پست بر یکدیگر سبقت می جویند و همچون سگانی که بر سر مردار گندیده ای ریخته اند با یکدیگر به نزاع بر می خیزند» (گرچه در ظاهر متحدند و مسیر واحدی را طی می کنند، ولی در باطن با یکدیگر در ستیزند و هر یک می خواهد در رأس فتنه باشد و دیگران پیرو او باشند). (یَتَنَافَسُونَ فی دُنْیَا دَنِیَّة، وَ یَتَکَالَبُونَ عَلَی جِیفَة مُرِیحَة(6)).

سپس در عبارتی کوتاه و گویا به عاقبت کار آن ها اشاره می کند و می فرماید: «ولی به زودی پیروان، از پیشوایان خود بیزاری می جویند و رهبران از پیروانشان; و سرانجام با بغض و کینه از هم جدا می شوند و به هنگام ملاقات (در این جهان یا در آخرت) یکدیگر را لعن و نفرین می کنند! (وَ عَنْ قَلِیل یَتَبَرَّأُ التَّابعُ مِنَ الْمَتْبُوعِ، وَالْقَائِدُ مِنَ الْمَقُود، فَیَتَزَایَلُونَ بالْبَغْضَاءِ، وَ یَتَلاَعَنُونَ عِندَ اللِّقَاءِ).

این قسمت ممکن است اشاره به فتنه جویان «بنی عباس» باشد; گرچه آن ها همان خط نفاق و تکالب بر دنیا و ضربه زدن بر پیکر اهل بیت(علیهم السلام) ـ که رهبران الهی امت بودند ـ همان خط بنی امیه را ادامه می دادند، ولی در ظاهر به آن ها لعن و نفرین می فرستادند و از اعمال آن ها بیزاری می جستند و شعار قیامشان که برای فریب مردم بود «الرضا لآل محمّد» بود، آن ها کشتار عجیبی از بقایای بنی امیه کردند و سیل خون جاری ساختند و آثارشان را محو و نابود کردند و اموالشان را بر باد دادند.

بعضی از شارحان نهج البلاغه جمله «و یتلاعنون عند اللقاء» را اشاره به «لقاء الله» و روز قیامت می دانند، همان گونه که در قرآن می فرماید: «(اِذْ تَبَرَّأَ الَّذینَ اتُّبعُوا مِنَ الَّذینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بهِمُ الاَْسْبَابُ); در آن هنگام رهبران (گمراه و گمراه کننده) از پیروان بیزاری می جویند و کیفر خدا را مشاهده می کنند و دستشان از همه جا کوتاه می شود».(7)

همان گونه که تابعین نیز از پیشوایان خود بیزاری می جویند; چنان که در قرآن مجید می خوانیم: «(وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکَاؤُکُمُ الَّذینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ * ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَنْ قَالُوا وَاللهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ); آن روز که همه آن ها را محشور می کنیم; سپس به مشرکان می گوییم معبودهایتان که همتای خدا می پنداشتید کجایند؟ سپس پاسخ و عذر آن ها چیزی جز این نیست که می گویند: سوگند به خداوندی که پروردگار ماست که ما مشرک نبودیم».(8)

جمله «یتکالبون علی جیفه»، این گروه ستمگر و دنیاپرست را به سگ هایی تشبیه می کند که به مردار گندیده ای حمله ور شده اند و از دست و دهان یکدیگر می ربایند. چه تشبیه دقیق گویایی!


نکته:

ویژگی های حاکمان دنیاپرست!

از عبارت یاد شده از کلام امام(علیه السلام) به خوبی استفاده می شود که ستمگران خودکامه ویژگی هایی دارند که تاریخ بشر نیز گواه و شاهد آن است; از جمله:

1ـ استفاده از بهانه ها و فتنه ها برای پیش بردن اهداف خود، همان گونه که «بنی امیّه» از ماجرای خون خواهی عثمان، حدّاکثر بهره گیری را کردند.

2ـ هماهنگی نقشه ها در آغاز کار و انسجام در برنامه های مخرب و فتنه خیز.

3ـ رقابت شدید به هنگام پیروزی به گونه ای که گویی سگانی اند که بر جیفه ای افتاده اند و هر یک سعی دارند آن را از دیگری برباید.

4ـ سرانجام، هر فردی دیگری را لعن و نفرین می کند و گناهان را به گردن دیگری می اندازد. تاریخ گذشته و معاصر، شاهد و گویای این گفتار پربار امام(علیه السلام) است.


پی نوشت:

  1. «بوائق» جمع «بائقه» به معنای حادثه مهم و مرگبار است و از ماده «بوق» (بر وزن فوق) به معنای فاسد شدن می باشد.

  2. «قتام» به معنای غبار است.

  3. «عشوه» به معنای پرداختن به کاری بدون آگاهی است.

  4. «شباب» (به کسر شین) به معنای سرحال بودن اسب و بلند شدن بر روی پاها و «شباب» (به فتح شین) به معنای جوانی و آغاز هر چیزی است; این واژه در بعضی نسخه های نهج البلاغه با کسر و در برخی دیگر با فتح آمده است.

  5. «السِّلام» (به کسر سین) جمع «سَلِمَه» (بر وزن کلمه) به معنای سنگ سخت است.

  6. «مریح» به معنای بدبو و گندیده است که از ماده ریح به معنای بو گرفته شده است.

  7. بقره، آیه 166.

  8. انعام، آیات 23-22.