[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یحذر من الفتن:

اللّه و رسولُه:

وَ أَحْمَدُ اللَّهَ وَ أَسْتَعِینُهُ عَلَی مَدَاحِرِ الشَّیْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ، وَ الِاعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ؛ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَجِیبُهُ وَ صَفْوَتُهُ، لَا یُؤَازَی فَضْلُهُ وَ لَا یُجْبَرُ فَقْدُهُ، أَضَاءَتْ بهِ الْبلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِیَةِ، وَ النَّاسُ یَسْتَحِلُّونَ الْحَرِیمَ وَ یَسْتَذلُّونَ الْحَکِیمَ، یَحْیَوْنَ عَلَی فَتْرَةٍ وَ یَمُوتُونَ عَلَی کَفْرَةٍ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 22-17

وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ یحذر من الفتن.

از خطبه های امام علیه السلام که در آن مردم را از فتنه ها بر حذر می دارد

.

خطبه در یک نگاه:

عمده این خطبه از دو بخش تشکیل شده است: بخش اوّل را حمد و ثنای الهی و سپس شهادت به رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و اوصاف مهمی از آن حضرت را در بر می گیرد

.

در این بخش، امام علیه السلام به وضع نابسامان عصر جاهلیّت اشاره کرده تا مسلمانان ضمن مقایسه با آن، نعمت های عظیمی را که خداوند به برکت اسلام به آنان ارزانی داشت، درک کنند

.

در بخش دوّم از ظهور و بروز فتنه ها در آینده و بازگشت هایی به افکار و رفتار عصر جاهلیّت خبر می دهد. فتنه هایی که ستمکاران آن را رهبری می کنند و یکی پس از دیگری نقش محوری آن را دارند

.

و در پایان خطبه، به مردم سفارش می کند که فریب فتنه گران را نخورند و آلت دست آن ها نشوند، در راه های شیطان گام نگذارند، و از لقمه حرام بپرهیزند و خود را در همه حال در محضر خداوند بدانند

.


این خطبه از خطبه های ملاحم است که بخشی از حوادث خطرناک آینده را بازگو می کند و به مردم هشدار می دهد که مراقب خویش باشند و آلوده فتنه ها و ظلم و فسادها نشوند. امام(علیه السلام) این خطبه را با حمد و ثنای الهی و پناه بردن به ذات پاک او از شر شیاطین آغاز می کند و می فرماید:

«خدای را ستایش می کنم و از او برای کارهایی که موجب طرد و منع شیطان است کمک می جویم و برای مصون ماندن از گرفتار شدن در دام ها و فریب های شیطان یاری می طلبم» (وَ أَحْمَدُ اللّهَ وَ أَسْتَعِینُهُ عَلَی مَدَاحِرِ(1) الشَّیْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ(2) وَالاِعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ(3)).

امام(علیه السلام) در این دو جمله از خداوند، توفیق اطاعت و عبادت و پرهیز از گناه و معصیت می طلبد; زیرا «مداحر» و «مزاجر» شیطان و به تعبیر دیگر، اموری که او را از انسان دور می سازد، چیزی جز اطاعت فرمان خدا نیست و «حبائل» و «مخاتل» (دام ها و فریب های) شیطان چیزی جز گناهان و معاصی نیست و به یقین بدون یاری خداوند و امدادهای الهی نه اطاعت ممکن است و نه پرهیز از گناه; چرا که راه این دو بسیار سخت است و پر پیچ و خم.

سپس به سراغ شهادت بر یکتایی خدا و رسالت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می رود و چنین می فرماید: «گواهی می دهم جز خداوند یکتا معبودی نیست و شهادت می دهم که محمّد، بنده و فرستاده و برگزیده و انتخاب شده اوست» (وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللّهُ. وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ نَجِیبُهُ وَ صَفْوَتُهُ).

بسیاری از شارحان نهج البلاغه «نجیبه» و «صفوته» را به یک معنا تفسیر کرده ـ به معنای منتخب و برگزیده ـ و تأکید یکدیگر دانسته اند; ولی با توجه به این که «نجیب» به معنای «نفیس» و پرارزش است. تفاوتی میان این دو واژه وجود دارد که اوّلی در واقع، زمینه ساز دوّمی است; زیرا هنگامی که چیزی نفیس و پرارزش شد به هنگام انتخاب، آن را بر می گزینند.

در ادامه آن حضرت به دو وصف دیگر اشاره کرده، می فرماید: «در فضل و برتری همتا ندارد و فقدان او قابل جبران نیست» (لاَ یُؤَازَی فَضْلُهُ، وَ لاَ یُجْبَرُ فَقْدُهُ).

به یقین چیزی که در فضیلت همتا ندارد، هنگامی که از دست رود جانشینی نخواهد داشت.

در هفتمین و آخرین وصف به آثار وجودی آن حضرت در شرایط عصر جاهلیّت اشاره کرده، می فرماید: «به برکت وجود او شهرهایی که غرق در ضلالت و ظلمت بود و جهل بر افکار مردمش غلبه داشت و قساوت و سنگدلی بر آن ها چیره شده بود روشن گشت» (أَضَاءَتْ بهِ الْبلاَدُ بَعْدَ الضَّلاَلَةِ الْمُظْلِمَةِ، وَالْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ، وَالْجَفْوَةِ الْجَافِیَةِ(4)).

و در ادامه می افزاید: «در زمانی که مردم حرام را حلال می شمردند، دانشمندان را تحقیر می کردند، در دوران فترت (و غیبت اولیای الهی) قدم به عرصه حیات می گذاشتند ودر کفر و بی دینی جان می سپردند» (وَالنَّاسُ یَسْتَحِلُّونَ الْحَرِیمَ، وَ یَسْتَذلُّونَ الْحَکِیمَ; یَحْیَوْنَ عَلَی فَتْرَة، وَ یَمُوتُونَ عَلَی کَفْرَةِ!).

این اوصاف هفتگانه که در عبارات کوتاهی درباره عصر جاهلیّت بیان شده ترسیم گویایی از آن زمان است. گمراهی و جهل و قساوت، حلال شمردن حرام و تحقیر دانشمندان، نداشتن رهبر و سرانجام، بی ایمان از دنیا رفتن.

گمراهی آن ها چنان تاریک و ظلمانی بود که به جنایات خود افتخار می کردند، کشتن و زنده به گور کردن فرزندان، نشانه غیرت، و غارتگری دلیل شجاعت شمرده می شد.

جهل و خرافات آن چنان بر جامعه آن ها سایه افکنده بود که خدایانشان را با دست خود می ساختند; گاه از سنگ و چوب و گاه از مواد غذایی و سپس در زمان قحطی آن را می خوردند.

قساوت و سنگدلی آن چنان بود که کینه ها را از نسلی به نسلی منتقل می ساختند و خونریزی و آدمکشی برای آن ها یک امر ساده بود، و هم چنین مفاسد دیگر.

در این زمان می توان به عظمت خدمات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و اهمیّت رسالت او در آن محیط تاریک و ظلمانی پی برد، که در مدت کوتاهی از آن قوم وحشی و خرافی و جاهل، قومی متمدّن و عالم و آگاه ساخت.(5)


پی نوشت:

  1. «مداحر» جمع «مدحر» به معنای امری است که سبب طرد و دوری چیزی می شود و از ماده «دحور» به معنای راندن و دورساختن آمده است.

  2. «مزاجر» جمع «مزجر» به معنای بازدارنده از چیزی است و از ماده «زجر» به معنای بازداشتن است.

  3. «مخاتل» جمع «مختل» به معنای کاری است که به وسیله آن فریب می دهند، از ماده «ختل» (بر وزن قتل)، به معنای خدعه و نیرنگ است.

  4. «جفوه» به معنای قساوت است.

سند خطبه

:

این خطبه در منابع دیگر دیده نشده؛ تنها چیزی که نویسنده مصادر نهج البلاغه بر آن تکیه می کند، مطلبی است که سیّد یمانی در کتاب الطراز آورده و به چند جمله از این خطبه استشهاد کرده است. گرچه او بعداز سیّد رضی می زیسته، ولی تفاوتی که در بعضی از تعبیرات او با نهج البلاغه دیده می شود، نشان می دهد آن را از منبع دیگری غیر از نهج البلاغه گرفته است.(به مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 341، مراجعه شود

).