[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یحذر من الفتن:

اللّه و رسولُه:

وَ أَحْمَدُ اللَّهَ وَ أَسْتَعِینُهُ عَلَی مَدَاحِرِ الشَّیْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ، وَ الِاعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ؛ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَجِیبُهُ وَ صَفْوَتُهُ، لَا یُؤَازَی فَضْلُهُ وَ لَا یُجْبَرُ فَقْدُهُ، أَضَاءَتْ بهِ الْبلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِیَةِ، وَ النَّاسُ یَسْتَحِلُّونَ الْحَرِیمَ وَ یَسْتَذلُّونَ الْحَکِیمَ، یَحْیَوْنَ عَلَی فَتْرَةٍ وَ یَمُوتُونَ عَلَی کَفْرَةٍ.[/hadith]

امام (ع) خطبه خود را با استعانت از پروردگار متعال بر آنچه موجب دفع شیطان و طرد آن می گردد آغاز فرموده است و اینها همان عبادات و اعمال شایسته است که باعث راندن و دور شدن شیطان و سرکوب آن می شود، همچنین امام (ع) از دامها و نیرنگهای شیطان از خداوند درخواست ایمنی کرده است، دامها و نیرنگهای شیطان شهوات و لذّات دنیاست، واژه «حبائل» را که به معنای دامهای صیّادان است از جهت مشابهتی که با شهوات و لذّات فریبنده دنیا دارد، برای آنها استعاره آورده است، زیرا هر دو مایه از دست رفتن ایمنی و دچار شدن به عذاب و سختی است.

از جمله القاب پیامبر اکرم (ص) که بدان ستوده می شود این است که نجیب خداوند است یعنی برگزیده اوست، و در این جا «نجیّه» (سخنگوی او) نیز روایت شده است، و «صفوته» یعنی بنده ناب و خالص اوست، «لا یوازی فضله» یعنی برتری او را هیچ کس دارا نیست، چون کمالاتش در دو نیروی نظری و عملی اوست که برای هیچ آفریده ای حاصل نمی شود، در این صورت فقدان چنین شخصیتی، جز به ظهور کسی همانند او در میان مردم جبران نمی شود، و چون در میان آدمیان مانندی ندارد، هیچ چیزی فقدان او را جبران نمی کند.

فرموده است: «أضاءت به البلاد بعد الضّلالة»:

مراد، ضلالت کفر است، و توصیف این گمراهی، به صفت ظلمت و تاریکی، برای این است که در این ظلمت، راهی به سوی حقّ وجود ندارد، و این وصف بر سبیل استعاره است، همچنین ذکر صفت «إضاءه» برای پیامبر اکرم (ص) نیز استعاره است، زیرا مردم به سبب انوار وجود آن بزرگوار، در امور معاش و معاد خود هدایت یافتند، و نسبت آن به شهرها به طریق مجاز است، منظور از نادانی و جهالتی که بر بیشتر مردم غلبه داشته عدم خداشناسی و نبودن در راهی است که به او منتهی می شود، همچنین ندانستن کیفیّت نظام زندگی بگونه ای که آن حضرت بیان فرموده و اسلام مقرّر داشته است.

مراد از «جفوة الجافیة» درشتخویی و سنگدلی عرب و عادت آنها به خونریزی و کشتار است. صفت «جافیه» که از جفوة مشتقّ و صفت برای آن آمده از باب مبالغه و تأکید است، و منظور از آن بیان شدّت جفا و بد رفتاری و ستمگری میان عرب در این زمان است.

در جمله «و النّاس یستحلّون الحریم»، واو برای حال و عامل آن فعل أضاءت می باشد، همچنین است جمله «یستذلّون الحکیم»، ظاهرا عرب از دیر زمان تاکنون بر این عادت بوده، که هر کس از آنها کناره می گرفت، و از غارت و چپاول و ایجاد فتنه و فساد خودداری می کرد، او را خوار و زبون می شمردند، و برای آن که او را بدین کارها وادارند به او نسبت ترس و ناتوانی می دادند.

«و یحیون علی فترة» یعنی اینها در حال انقطاع وحی و در دوران نبودن رسولان زندگی می کردند، و این دورانی است که خیرات معنوی منقطع است، و مردم با بیماری جهل از دنیا می روند، واژه کفره در جمله «و یموتون علی کفرة» مصدر مرّه است برای کفر مردم هر قرن به سبب نداشتن رهبر و پیامبر.