[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فیما ردّه علی المسلمین من قطائع عثمان:
وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ. فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً، وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ.[/hadith]
پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 1، ص: 533-525
و من کلام له علیه السّلام فیما ردّه علی المسلمین من قطائع عثمان
.
در باره آنچه عثمان از بیت المال به افراد خاصّی بخشیده بود و امام (ع) آنها را به بیت المال باز گرداند
.
خطبه در یک نگاه:
این سخن امام (ع) در واقع بخشی از خطبه ای است که بعد از بیعت مردم با آن حضرت در مدینه ایراد فرمود و در آن به تمام افرادی که در عصر عثمان اموال بیت المال را غارت کرده بودند یا از طرف خلیفه به آنها اهدا شده بود هشدار می دهد و به آنها اعلام می کند که باید تمام این اموال را به بیت المال باز گردانند و اگر باز نگردانند با قدرت از آنها خواهد گرفت و به این ترتیب امام (ع) امید طمع ورزان را قطع کرد و در پایان خطبه در جمله هایی کوتاه و بسیار پر محتوا ارزش عدالت را بیان فرموده است
.
به خدا سوگند اموال غصب شده را باز می گردانم!
همان گونه که از لحن خطبه پیداست، در آغاز خلافت ظاهری امیرمؤمنان علی(علیه السلام) ایراد شده است. «ابن ابی الحدید» از «ابن عباس» حدیث نقل می کند که علی(علیه السلام) این خطبه را در روز دوّم بیعتش ایراد فرمود (البتّه عبارات «ابن عباس» کمی با آنچه «سیّدرضی» آورده است تفاوت دارد، ولی مطلب دقیقاً یکی است).
بدیهی است این سخن همچون آبی بود که بر آتش سوزانی که در سینه های مردم زبانه می کشید فروپاشیده شد; همانها که نسبت به بی عدالتی هایی که در زمان عثمان شده بود شدیداً معترض بودند و حتّی گروهی نسبت به نظام اسلامی و قوانین آن، بدبین شده بودند، همه احساس آرامش کردند که فصل نوی در تاریخ اسلام گشوده شده و حکومت اسلامی که به بیراهه می رفت هم اکنون راه اصلی خود را بازیافته است و اگر این جمله های حساب شده نبود آرامشی در مدینه پیدا نمی شد و ای بسا هجوم به خانه عثمان و یاران او از سوی مردم خشمگین ادامه می یافت و خونهای زیادی در این راه ریخته می شد.
به هر حال، نخست می فرماید: «به خدا سوگند اگر آن (اموالی که از بیت المال غارت شده و عطایایی که عثمان بی حساب به این و آن بخشیده است) را بیابم که کابین زنان شده یا کنیزانی با آن خریده شده باشد (و جزء زندگی افراد شده باشد)، همه را قاطعانه به بیت المال باز می گردانم (و اجازه نمی دهم بی عدالتی سابق در جهان اسلام ادامه یابد)!» (وَاللهِ لَوْ وَجَدْتُه قَدْ تُزُوِّجَ بهِ النِّساءُ، وَ مُلِکَ بهِ الاِماءُ، لَرَدَدْتُهُ).
سپس می افزاید: «(ممکن است کسانی از این کار که ضامن اجرای عدالت است ناراحت شوند و احساس مضیقه و تنگنا کنند، ولی این اشتباه بزرگی است!) زیرا عدالت مایه گشایش برای جامعه است و آن کس که عدالت برای او موجب مضیقه و تنگنا گردد ظلم و ستم برای او سخت تر و تنگتر است!» (فَاِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ، فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ اَضْیَقُ).
امام(علیه السلام) در نخستین جمله های این کلام، تصمیم قاطع خود را برای بازگرداندن اموالی که به ظلم از بیت المال گرفته شده است بیان می دارد تا آن جا که اگر این اموال را در مصارف حسّاس و خاصّی که مربوط به زندگی خانوادگی افراد است صرف شده باشد، باز هم باید به بیت المال برگردد تا مردم بدانند آنچه قبلا عمل شده قانون اسلام نبوده و الگو و سرمشقی برای آیندگان نگردد!
سپس در ذیل این سخن، این تصیم قاطع را با منطق و دلیل همراه می سازد و می فرماید: این مصداق روشن عدالت است که مایه شکوفایی جامعه و رضایت عموم مردم و خاموش شدن آتش فتنه هاست.
سرانجام به کسانی که دستهایشان به این اموال آلوده است و تصوّر می کنند این تصمیم امام(علیه السلام) به زیان آنهاست اندرز می دهد که این کار به نفع خود آنها می باشد; زیرا اگر کسی عدالت بر او تنگ باشد ظلم تنگتر است چرا که عدالت اموال حلال او را به او می دهد و تنها اموال نامشروعش را می گیرد ولی اگر تن به عدالت ندهند و رسم ظلم و جور را زنده کنند، تمام اموالشان به خطر می افتد; هم حلالشان و هم حرامشان!
درست است که ظلم ممکن است در کوتاه مدّت به سود ظالم باشد، ولی بی شک در دراز مدّت چنین نخواهد بود و تاریخ نشان داده است که چگونه ظالمان سرانجام گرفتار همان قانونهای ظالمانه ای می شوند که خود ساخته و پرداخته بودند; حتّی نزدیکترین دوستان و بستگان آنها به آنها خیانت می کنند و در فرصت مناسب از پشت به آنها خنجر می زنند.
قابل توجّه این که به گفته «کلبی» (مورّخ و مفسّر معروف)، طبق نقل «ابن ابی الحدید»، علی(علیه السلام) بعد از ایراد این خطبه دستور داد تمام سلاحهایی که در خانه عثمان برای تهاجم بر مسلمین گردآوری شده بود از آن جا بیرون آورند و همچنین سایر اموال بیت المال را، ولی دستور فرمود متعرّض اموال شخصی او (که از طریق مشروع حاصل شده بود) نشوند و نیز فرمان داد تمام اموالی که عثمان به عنوان جایزه و بدون استحقاق به افراد داده بود به بیت المال باز گردانده شود.
این سخن به عمروبن عاص در سرزمین شام رسید; بلافاصله به معاویه نوشت هرکاری از دستت ساخته است انجام ده، زیرا فرزند «ابوطالب» (مطابق این فرمان) تو را از تمام اموالت بیرون کشیده است همان گونه که پوست شاخه درختان را برای ساختن عصا بر می کنند!
در این که منظور از «مَنْ ضاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ، فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ اَضْیَقُ; کسی که عدالت برای او تنگ باشد ظلم برای او تنگتر است» چیست؟ مفسّران نهج البلاغه تفسیرهایی ذکر کردند. یک تفسیر همان بود که در بالا ذکر شد.
تفسیر دیگر این که: گشایش عدالت از این نظر است که مایه خشنودی خدا و خشنودی خلق خدا و هماهنگ با نظام هستی است، در حالی که ظلم موجب خشم الهی و خشم مردم و سبب تنگناها در دنیا و آخرت می باشد.
دیگر این که هرگاه از طریق عدالت چیزی را از کسی بگیرند ممکن است بر او سخت آید، امّا به طور مسلّم اگر ظالمانه از او بگیرند سخت تر است!
دیگر این که کسی که طاقت تحمّل عدل و انصاف را ندارد و از آن متنفّر است چگونه می تواند طاقت تحمّل ظلم و جور را داشته باشد!
مانعی ندارد که هر چهار تفسیر در مفهوم این جمله کوتاه و پر معنا جمع باشد.
نکته ها:
1ـ آثار عدالت در جامعه انسانی
در نهج البلاغه بارها و بارها روی مسأله عدالت و انصاف تکیه شده و اصولا امیرمؤمنان علی(علیه السلام) یکی از بزرگترین بنیانگذاران عدل در جامعه بشری است و به گفته نویسنده معروف مسیحی (جرج جرداق)، او بانگ عدالت انسانیّت است که از حلقوم تاریخ برخاسته و به همین دلیل نام کتابش را «الامام عَلِیّ صَوْتُ الْعَدالَةِ الاِنْسانِیَّةِ» نامیده است.
در روایات اسلامی ـ هماهنگ با سخنان علی(علیه السلام) در نهج البلاغه ـ تعبیرات جالبی در این زمینه دیده می شود.
در سخنی از امام سجاد علی بن الحسین(علیه السلام) می خوانیم: «اَلْعَدْلُ اَحْلی مِنَ الْماءِ یُصیبُهُ الظَّمآنُ; عدالت شیرینتر از آب برای تشنه کامان است! (همان گونه که حیات تشنه کامان در آب است، حیات جامعه انسانیّت در عدالت است!)».(1)
در حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: «اَلْعَدْلُ اَحْلی مِنَ الشَّهْد وَ اَلْیَنُ مِنَ الزَّبَد وَ اَطْیَبُ ریحاً مِنَ الْمِسْکِ; عدل شیرین تر از عسل، نرم تر از کره، خوشبوتر از مشک است».(2)
در حدیث دیگری از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) می خوانیم: «اَلْعَدْلُ اَساس بهِ قِوامُ الْعالَمِ; عدل شالوده ای است که قوام جهان بر آن بنا شده است!»(3) و در تعبیر زیبا و پرمعنای دیگری از همان حضرت آمده است: «ما عُمِّرَتِ الْبُلْدانُ بمِثْلِ الْعَدْلِ; شهرها و کشورها آباد نمی شوند مگر به عدالت!».(4)
اصولا همان گونه که در احادیث بالا اشاره شد، پایه جهان هستی بر عدالت نهاده شده، عدالت به مفهوم جامعش یعنی قرار گرفتن هر چیزی در جای خود، زمین و آسمان و کرات منظومه شمسی و منظومه ها و کهکشانها در جهان بزرگ همه بر طبق قوانین حساب شده ای در مسیر خود حرکت دارند. الکترونها و پروتونها و اجزای اتم و مدارات آن، همه حساب شده اند و هر کدام در جای خویش قرار گرفته اند.
در ساختمان وجود انسان اگر اعتدال در هریک از دستگاه ها و نظامات حاکم بر آن، به هم بخورد بیماری یا مرگ را به دنبال دارد. همین معنا در جهان نبات و حیوان و سایر موجودات زمینی و آسمانی حاکم است.
این است مفهوم حدیث معروف نبوی که می فرماید: «بالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَ الارْضُ; آسمانها و زمین با عدالت برپاست».(5)
آیا در چنین مجموعه ای انسان و جامعه انسانیّت که جزء کوچکی از آن است می تواند دور از نظم و عدالت به حیات خود ادامه دهد؟ آیا ممکن است به صورت وصله ناهمرنگی درآید و جایی برای ادامه حیات داشته باشد؟
ممکن است ظلم در کوتاه مدّت، منافع شخص یا کشوری را تأمین کند، ولی اثرات مرگبار آن در دراز مدّت قابل انکار نیست!
2ـ بخششهای عجیب عثمان!
این مسأله مورد اتفاق همه مورّخان است که عثمان خلیفه سوّم، حاتم بخشیهای عجیبی از بیت المال کرد و مبالغ فوق العاده ای از آن را در میان اطرافیان و بستگان و دوستان خود تقسیم نمود و بر خلاف سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و حتّی برخلاف روش دو خلیفه پیشین تبعیضهای ناروایی در بیت المال مقرّر داشت و همان بود که سبب قیام عمومی بر ضدّ او گردید و به قتل او انجامید.
جالب این که این ارقام به طور گسترده در تواریخ با ذکر عدد آمده است که قسمت کمی از آن را در شرح خطبه شقشقیّه آوردیم. مرحوم علامه امینی در جلد هشتم الغدیر با استفاده از منابع معروف اهل سنّت حاتم بخشیهای عثمان را به طور دقیق جمع آوری کرده است که مطالعه اعداد و ارقام آن هر خواننده ای را در تعجّب فرو می برد.
«مسعودی» در «مروج الذهب» ارقام عجیبتری را ارائه می دهد (هر چند او این تبعیضهای ناروای شگفت آور را به حساب جود و کرم عثمان می گذارد ولی جود و کرم از چه چیز و از مال چه کسی)؟!
از جمله می گوید در ایّام عثمان، جماعتی از صحابه، صاحب املاک مزروعی و خانه ها شدند; از جمله «زبیر» خانه ای در بصره ساخت که قرنها برقرار بود. «مسعودی» تصریح می کند که هم اکنون (سال 332 هجری) آن خانه آباد است و به مهمانسرایی برای تجّار و سرمایه داران و واردکنندگانی که از بحرین، اجناس مهمّی وارد می کنند تبدیل شده و نیز «زبیر» خانه ای در مصر و دیگری در کوفه و دیگری در اسکندریه که نزد همه کس معروف است، ساخت. (اینها همه در حالی است که او در مدینه زندگی می کرد و معلوم نیست با وسایل کندرو آن زمان که پیمودن راه ها به وسیله آن بسیار مشکل بود چه موقع می توانست به قصرهای خود سرکشی کند)؟!
فراموش نکنید که همه اینها در عصر عثمان فراهم شد و به یقین راهی به جز حاتم بخشیهای عثمان نداشت!
«مسعودی» در پایان می افزاید: هنگامی که «زبیر» از دنیا رفت پنجاه هزار دینار و هزار اسب و هزار غلام و کنیز از خود به یادگار گذاشت!
درباره «طلحه» و «عبدالرحمن بن عوف» و «سعدبن ابی وقّاص» و بعضی دیگر، اعداد و ارقام عجیبی درباره ثروت آنها می نویسد که همه آنها را از «بیت المال» و توسط عثمان دریافت داشته اند که انسان وحشت می کند.(6)
از این جا دو چیز روشن می شود: نخست این که چرا مردم مسلمان بر ضدّ عثمان شوریدند و دیگر این که مخالفت افرادی همچون طلحه و زبیر و معاویه و بعضی دیگر از سرشناسان مکّه و مدینه، به چه دلیل بود. آیا همان خطبه بالا که در دو خط خلاصه شده و می گوید: من تمام اموال غصب شده از بیت المال و قطایع عثمان را به بیت المال باز می گردانم هرچند کابین زنان شده باشد کافی نیست که صاحبان این ثروتهای بادآورده را به وحشت بیندازد؟
3ـ پاسخ به یک سوال مهم
بعضی می گویند آیا بهتر نبود که علی(علیه السلام) گذشته را فراموش می کرد و عدالت را از زمان خلافت ظاهری خود آغاز می کرد تا کینه های افراد سودجو و فرصت طلب را برنینگیزد؟
پاسخ این سؤال را در سخنان خود امیرمؤمنان می توان یافت; زیرا در بعضی از روایات که در بخشهای دیگری از این خطبه آمده است، چنین می خوانیم: «اَلا اِنَّ کُلَّ قَطیعَة(7) اَقْطَعَها عُثْمانُ وَ کُلُّ مال اَعْطاهُ مِنْ مالِ اللهِ فَهُوَ مَرْدُود فی بَیْتِ الْمالِ فَاِنَّ الْحَقَّ الْقَدیمَ لا یُبْطِلُهُ شَیء وَلَوْ وَجَدْتُهُ...; آگاه باشید تمام زمینهایی را که عثمان به این و آن بخشیده و همه اموالی را که از بیت المال داده، همه به بیت المال باز می گردد; چرا که هیچ چیز نمی تواند حقوق گذشته را باطل کند»!(8)
بدیهی است اگر مردم ببینند دزدان بیت المال با کمال آزادی در میان جامعه رفت و آمد دارند و به احساسات جریحه دار شده مردم عملا لبخند تمسخر می زنند و تنها بحث عدالت از روز معیّنی آغاز شده، هرگز برای آنها قابل تحمّل نخواهد بود و این کار با هیچ منطقی سازگار نیست که دزدان دیروز آزاد باشند و دزدان امروز در بند! این دوگانگی همه را از اجرای عدالت مأیوس می کند.
در فقه اسلامی نیز چنین است که اموال غصب شده باید به صاحبانش برگردد و فرقی میان دیروز و امروز نیست و مسأله مرور زمان که این روزها مطرح است، گذشته از این که جایگاهی در فقه اسلام ندارد، مربوط به دعاوی است نه اموال غصب شده مسلّم!(9)
پی نوشت:
-
بحارالانوار، ج 72، ص 36.
-
بحارالانوار، ج 72، ص 39.
-
بحارالانوار، ج 75، ص 83.
-
مستدرک الوسائل، ج 11، ص 320.
-
تفسیر صافی، ذیل آیه 7، سوره الرحمن.
-
«مروج الذهب»، ج 2، ص 332 به بعد.
7. «قطیعه» که جمع آن«قطایع» است به معنای زمین هایی است که تعلق به «بیت المال» دارد و حاکم، آن را به افراد مورد نظر خود به صورت رایگان یا با خراج بسیار کم می بخشد، در عصر عثمان بخشش این «قطایع» به «بنی امیه» و سایر نزدیکان عثمان به طور گسترده صورت گرفت، به گفته «ابن ابی الحدید» در عصر عمر نیز قطایعی وجود داشت امّا مربوط به رزمندگان و رنجدیدگان جنگی بود ولی عثمان به اقوام و بستگان خود بخشید.
- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 269.
9. در «مصادر نهج البلاغه» آمده است که این خطبه در کتاب «الاوائل» نوشته «ابوهلال عسکری» و همچنین در کتاب «دعائم الاسلام» نوشته «قاضی نعمان مصری» و «اثبات الوصیة سعودی» (با تفاوت هایی) ذکر شده است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 1، صفحه 350).