[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فی النهی عن غیبة الناس:

وَ إِنَّمَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی السَّلَامَةِ، أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوب وَ الْمَعْصِیَةِ، وَ یَکُونَ الشُّکْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَیْهِمْ وَ الْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ. فَکَیْفَ بالْعَائِب الَّذی عَابَ أَخَاهُ وَ عَیَّرَهُ ببَلْوَاهُ، أَ مَا ذَکَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْب الَّذی عَابَهُ، بهِ وَ کَیْفَ یَذُمُّهُ بذَنْبٍ قَدْ رَکِبَ مِثْلَهُ، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ رَکِبَ ذَلِکَ الذَّنْبَ بعَیْنِهِ فَقَدْ عَصَی اللَّهَ فِیمَا سوَاهُ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ؛ وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ یَکُنْ عَصَاهُ فِی الْکَبیرِ وَ عَصَاهُ فِی الصَّغِیرِ [لَجُرْأَتُهُ] لَجَرَاءَتُهُ عَلَی عَیْب النَّاس أَکْبَرُ. یَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِی عَیْب أَحَدٍ بذَنْبهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ، وَ لَا تَأْمَنْ عَلَی نَفْسکَ صَغِیرَ مَعْصِیَةٍ، فَلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَیْهِ. فَلْیَکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَیْبَ غَیْرِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ عَیْب نَفْسهِ، وَ لْیَکُنِ الشُّکْرُ شَاغِلًا لَهُ عَلَی مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِیَ [غَیْرُهُ بهِ] بهِ غَیْرُهُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 562-549

وَمِنْ کلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ فی النهی عن غیبة الناس.

از سخنان امام علیه السلام است که در آن مردم را از غیبت کردن نهی فرموده

.

خطبه در یک نگاه:

امام علیه السلام در این خطبه، مردم را از غیبت و عیب جویی یکدیگر نهی کرده است، و دلایل مختلفی برای آن ذکر می فرماید: نخست این که: آنها که از عیب و گناه پاکند باید شکر این نعمت رادر پرهیز از غیبت و عیب جویی دیگران قرار دهند

.

دیگر این که: اگر عیب جویان درست در خویش بنگرند، عیوبی همانند آنچه

بر دیگران خرده می گیرند در خود می یابند، با این حال چگونه می توانند دیگران را بر آن عیوب ملامت کنند، در حالی که خود به آن گرفتارند

.

سوّم این که: گاه ممکن است، انسان گناه کوچکی مرتکب شده باشد، و به گمان این که آلوده گناه بزرگی نیست به غیبت و عیب جویی دیگران پردازد، که خود بزرگترین گناه است افزون بر این، شخص عیب جو چه می داند، شاید خداوند گناه کسی را که غیبتش می کند بخشیده باشد، ولی گناه عیب جو بخشوده نشده باشد

.

کوتاه سخن این که: امام علیه السلام از طرق مختلف، راه را بر غیبت کنندگان و عیب جویان می بندد، تا جامعه اسلامی را از این گناه بزرگ پاک سازد

.

با آن همه عیب، عیبجویی دیگران چرا؟

از آن جا که یکی از مشکلات بزرگ اجتماعی، غیبت و عیب جویی مردم از یکدیگر است، که روح بدبینی و نفاق را گسترش می دهد، و پایه های اعتماد را لرزان می سازد، و روح همکاری و اتحاد را از میان می برد، اسلام به این موضوع اهمیّت فوق العاده داده، و غیبت را یکی از بزرگترین گناهان شمرده است.

امام (علیه السلام) در خطبه بالا، به شدّت از این کار نهی می کند، و دلایل مختلف و نکته های بسیار جالب در این باره بیان می فرماید.

در واقع امام (علیه السلام) مردم را به پنج گروه تقسیم می کند. نخست گروهی که لطف الهی شامل آنها شده و آلوده گناه نگشتند، درباره این گروه می فرماید : «سزاوار است آنها که از عیوبی پاکند، و از گناه سالم نگه داشته شده اند، به گناهکاران و اهل معصیت ترحم کنند، و شکر و سپاس خدا چنان بر وجود آنان غلبه کند، که آنها را از عیب جویی و غیبت دیگران باز دارد». (وَإنَّمَا یَنْبَغِی لأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَالْمَصْنُوعِ إلَیْهِمْ فِی السَّلاَمَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوب وَالْمَعْصِیَةِ، وَیَکُونَ الشُّکْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَیْهِمْ، والْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ).

چه نعمتی از این بالاتر که، لطف الهی شامل حال انسانی گردد، و او را از آلودگی به گناه حفظ کند، و چه شکر و سپاسی از این بهتر که، انسان به شکرانه این نعمت بزرگ الهی، زبان از غیبت و عیب جویی دیگران بربندد.

گروه دوّم کسانی هستند که، خودشان دارای همان عیوبی می باشند، که دیگران را نسبت به آن ملامت و غیبت می کنند، یعنی حبّ ذات به آنها اجازه نمی دهد که عیوب خویش را ببینند، ولی نسبت به عیوب دیگران دقیق و کنجکاوند، امام (علیه السلام) درباره آنها می فرماید : «چگونه آن عیب جو بر برادر خود عیب می گیرد، و او را به خاطر بلایی که گرفتار شده است سرزنش می کند، (در حالی که خودش کانون آن عیب هاست، و خدا به لطفش بر آن پرده افکنده است) آیا به خاطر نمی آورد که آنچه را خدا از گناهان او مستور داشته، (شاید) بزرگتر از گناهی است که بر دیگران عیب می گیرد». (فَکَیْفَ بالْعَائِب الَّذی عَابَ أَخَاهُ وَعَیَّرَهُ ببَلْوَاهُ ! أَمَا ذَکَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللهِ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْب الَّذی عَابَهُ بهِ !).

اشاره به این که انسان مؤمن باید پرتوی از صفات الهی در وجودش باشد، خداوند ستّار العیوب است، او نیز باید عیوب دیگران را بپوشاند و سرمایه معنوی و اجتماعی آنها را که بر محور آبروی آنها دور می زند بر باد ندهد.

گروه سوّم کسانی هستند که خودشان مرتکب گناهی می شوند، و دیگران را نسبت به آن عیب جویی می کنند، در حالی که انسان به طور طبیعی نسبت به خویش دل سوزتر است، چگونه این انسان دلسوز و واقع بین، پیش از آن که به اصلاح عیوب خویش بپردازد، در فکر عیوب دیگران است، کدام عقل چنین اجازه ای را می دهد که، انسان خویش را به کلّی رها سازد و در گرداب بدبختی گرفتار کند، و به دیگران بپردازد آن هم نه به قصد اصلاح، بلکه به قصد افساد، امام (علیه السلام) درباره آنها می فرماید :

«چگونه دیگری را مذّمت می کند بر گناهی که خود مثل آن را مرتکب شده است ؟» (وَکَیْفَ یَذُمُّهُ بذَنْب قَدْ رَکِبَ مِثْلَهُ !).

گروه چهارم کسانی هستند که مرتکب گناهی که دیگران نسبت به آن سرزنش و غیبت می کنند، نشده اند، ولی ای بسا گناهان دیگری دارند که از آن بزرگتر است، و نسبت به آن غافل و بی خبر، و یا بی تفاوتند، امام (علیه السلام) درباره این گروه می فرماید : «اگر به آن گناه آلوده نشده، (ای بسا) معصیت دیگری کرده که از آن بزرگتر است (پس چرا به اصلاح خویش نمی پردازد) » (فَإِنْ لَمْ یَکُنْ رَکِبَ ذلِکَ الذَّنْبَ بعَیْنِهِ فَقَدْ عَصَی اللهَ فِیمَا سوَاهُ، مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ).

گروه پنجم کسانی هستند که شاید گناه کبیره ای همچون کسانی که مورد غیبت آنها قرار می گیرند مرتکب نشده باشند، تنها گناهان کوچکتری از آنها صادر شده، ولی آن گناه را کوچک می شمرند و با جرأت و جسارت به غیبت دیگران می پردازند. امام (علیه السلام) درباره آنها می فرماید : «به خدا سوگند حتی اگر خدا را در گناهان کبیره عصیان نکرده، و تنها صغیره ای انجام داده، همین جرأتش بر عیب جویی مردم گناه بزرگتری است !» (وَایْمُ اللهِ لَئِنْ لَمْ یَکُنْ عَصَاهُ فِی الْکَبیرِ، وَعَصَاهُ فِی الصَّغِیرِ، لَجَرَاءَتُهُ عَلَی عَیْب النَّاس أَکْبَرُ).

به این ترتیب، امام (علیه السلام) تمام راه ها را بر عیب جویان و غیبت کنندگان می بندد، و هرگونه بهانه ای را از دست آنها می گیرد، و عواقب شوم عمل زشتشان را به آنها گوشزد می کند، تا از وسوسه های شیاطین بر کنار بمانند و هوای نفس اعمال زشت آنها را در نظرشان تزیین نکند.


عیب جویی ناسپاسی بزرگی است!

امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه بر همان اصولی که در بخش نخست بیان فرمود، پافشاری می کند، و همه بندگان خدا را از عیب جویی و غیبت بر حذر می دارد، و با دلایل منطقی این بحث را تعقیب می کند، می فرماید : «ای بنده خدا ! در عیب جویی هیچ کس نسبت به گناهی که انجام داده است شتاب مکن، شاید او آمرزیده شده باشد، و بر گناه کوچکی که خود انجام داده ای ایمن مباش، شاید به خاطر آن مجازات شوی». (یَا عَبْدَاللهِ، لاَ تَعْجَلْ فِی عَیْب أَحَد بذَنْبهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ، وَلاَ تَأْمَنْ عَلَی نَفْسکَ صَغِیرَ مَعْصِیَة، فَلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَیْهِ).

اشاره به این که گناه دیگری، هر قدر بزرگ باشد ممکن است به خاطر توبه یا شفاعت معصومین (علیهم السلام) یا انجام کارهای خیرِ جبران کننده، بخشوده شده باشد، و گناه خود انسان هر قدر کوچک باشد، ممکن است بر اثر غرور و غفلت و اصرار، مشمول عفو الهی نشده باشد، بنابراین چگونه شخص گنهکار می تواند به خود اجازه دهد، که دیگران را بر گناهانشان سرزنش و ملامت، و یا عیب جویی و غیبت کند.

در ادامه این سخن به بیان دیگری می پردازد، می فرماید : «هر کدام از شما از عیب دیگری آگاه شود، به سبب آنچه از عیب خود می داند، از عیب جویی او خودداری کند». (فَلْیَکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَیْبَ غَیْرِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ عَیْب نَفْسهِ).

اشاره به این که بی عیب خداست، و پاکدامن از هرگونه گناه تنها معصومانند، و هیچ کس را نزیبد که دعوای بی گناهی کند، بنابراین عقل اجازه نمی دهد دیگری را با تیرهای غیبت و ملامت هدف قرار دهیم، در حالی که خودمان عیوب بسیاری داریم.

و در پایان خطبه به همان مطلبی اشاره می فرماید که در بخش نخست خطبه نیز آمده بود، ولی با تعبیر دیگر; می فرماید : «اگر کسی از عیب و گناهی پاک است، باید شکر و سپاس بر این نعمت، او را از عیب جویی کسی که به آن عیب و گناه مبتلا شده است، بازدارد». (وَلْیَکُنِ الشُّکْرُ شَاغِلاً لَهُ عَلَی مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِیَ بهِ غَیْرُهُ).

اشاره به این که فرض می کنیم کسی از هر عیب، و یا از عیوب خاصّی، پاک و منزّه باشد، این نعمتی است بسیار بزرگ که باید خدا را بر آن شکر گذارد، و لطف الهی را در مورد خود احساس کند، به یقین این شکرگزاری چنان او را به خود مشغول می دارد که فرصتی برای عیب جویی دیگران نخواهد داشت.

آری، این معلّم بزرگ آسمانی برای از میان بردن صفت رذیله غیبت و عیب جویی، به انواع دلایل منطقی که هر انسان حق طلبی را قانع می سازد متوسّل می شود، و راه را بر بهانه جویان می بندد.


نکته:

غیبت و عیب جویی بلای بزرگ جوامع انسانی:

«غیبت» یعنی افشای عیوب و گناهان پنهانی افراد، که متأسفانه در اکثر جوامع متداول است، بی شک آثار زیانبار و بسیار منفی، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر اجتماعی دارد; چرا که سرمایه اصلی هر کس در اجتماع، آبروی اوست و غیبت، آبروها را بر باد می دهد، و افراد جامعه را نسبت به یکدیگر بدبین می سازد، و پایه های اعتماد را که خمیر مایه همکاری و تعاون اجتماعی است، سُست می کند، به همین دلیل در اسلام به عنوان یکی از زشت ترین و بزرگترین گناهان محسوب شده است، که قرآن مجید آن را تشبیه به خوردن گوشت برادر مُرده خود می نماید.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در خطبه «حجّة الوداع» که خطبه بسیار حساسی است، فرمود : «أَیُّها النّاسُ إنَّ دمَاءَکُمْ وَأمْوالَکُمْ وَاَعْراضَکُمْ عَلَیْکُمْ حَرامٌ کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هذا فِی شَهْرِکُمْ هذَا فِی بَلَدکُمْ هذَا إِنَّ اللهَ حَرَّمَ الْغِیَبةَ کَمَا حَرَّمَ الْمَال والدَّمَ; ای مردم ! خون شما و اموال شما و آبروی شما بر شما محترم است، مانند احترام این روز و این ماه و این شهر (مکّه)، خداوند غیبت (و ضایع کردن آبروی مردم) را حرام کرده، همان گونه که مال و خون شما را بر یکدیگر حرام نموده است»(1).

در زشتی غیبت همین بس که در حدیث قدّسی می خوانیم، خداوند به «موسی بن عمران» (علیه السلام) خطاب کرد و فرمود : «مَنْ مَاتَ تَائِباً مِنَ الْغِیْبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَمَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا فَهُوَ أَوّلَ مَنْ یَدْخُلُ النّارَ; کسی که بمیرد در حالی که از غیبت توبه کرده باشد، آخرین کسی است که وارد بهشت می شود، و کسی که بمیرد و از غیبت توبه نکند و بر آن اصرار ورزد، نخستین کسی است که وارد دوزخ می شود»(2).

در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می خوانیم : «مَنْ مَشَی فِی غَیْبَةَ أَخِیهِ وَکَشْفِ عَوْرَتِهِ کَانَ أَوَّلَ خُطْوَة خَطَاهَا وَضَعَها فِی جَهَنَّمَ; کسی که در طریق غیبت برادر مسلمانش و کشف عیوب پنهانی او گام بردارد، نخستین گامی را که برمی دارد در جهنم می گذارد»(3).

درحدیث دیگری از همان بزرگوار می خوانیم : «مَا عُمِّرَ مَجْلِسٌ بالغَیِبةِ إلاّ خَرَّبَ بالدِّینِ; هیچ مجلسی با غیبت آباد نمی شود، مگر این که از نظر دین ویران می گردد»(4).

احادیث در این باره بسیار زیاد و تکان دهنده است، که در این مختصر نمی گنجد. به ذکر حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) اکتفا می کنیم، و خوانندگان محترم را به جلد سوّم کتاب «اخلاق در قرآن» بحث غیبت و کتاب «جامع السعادات» جلد دوّم و «وسایل الشیعه» جلد هشتم ارجاع می دهیم. امام صادق (علیه السلام) فرمود : «الْغِیْبَةَ حَرامٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِم وَأنَّهَا تَأْکُلُ الْحَسَناتِ کَمَا تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ; غیبت بر هر مسلمانانی حرام است، و حسنات را از میان می برد همان گونه که آتش، هیزم را می خورد و نابود می کند»(5).

حقیقت این است که اسلام برای آبروی مسلمان احترامی به اندازه خون او قائل است، و عِرْض و دَمْ، (آبرو و خون) در روایات اسلامی در کنار هم قرار می گیرد، بنابراین کسی که شخصیت اجتماعی دیگری را با ریختن آبروی او از طریق غیبت می کشد، گویی شخص او را کشته است، و به همین دلیل در روایات به طور مکرّر آمده است که شخص غیبت کننده، باید بهای سنگینی در قیامت در برابر غیبت هایی که کرده است بپردازد، و برای جبران آن از حسنات او برمی دارند و بر حسنات غیبت شونده می افزایند، و اگر حسناتی نداشته باشد از سیئات غیبت شونده برمی دارند و بر سیئات غیبت کننده اضافه می کنند.

آری غیبت حق الناس است، همان گونه که قتل نفس و مجروح ساختن افراد از حق الناس محسوب می شود. به همین دلیل، اگر افراد با ایمان از تبعات و آثار سوء این گناه مطابق آنچه در روایات اسلامی وارد شده آگاه شوند، کمتر کسی جرأت می کند به سراغ آن برود.

از این رو امام (علیه السلام) در خطبه بالا با دلایل منطقی متعدد، اثرات سوء این گناه را بیان فرموده و همه مردم را از آن بر حذر داشته است.

بحث درباره غیبت، آن گونه که علمای اخلاق نوشته اند بسیار گسترده است، ما در این مختصر به ذکر چند نکته بسنده می کنیم :

1 ـ قبل از هر چیز باید به سراغ انگیزه های غیبت برویم، زیرا از زشتی انگیزه ها به زشتی نتیجه ها می توان پی برد; انگیزه غیبت عمدتاً حسد، خودخواهی، غرور وکبر، کینه توزی، دنیاپرستی، ریاکاری، انتقام جویی، سخریّه و استهزای دیگران و امور مانند آن است، و افراد آلوده به این امور تلاش می کنند از طریق غیبت، به این مقاصد شوم برسند، و با توجه به این که انگیزه های مزبور همه از گناهان کبیره است، می توان به زشتی غیبت پی برد.

2 ـ مهمترین سرمایه یک جامعه که مردم را با یکدیگر متّحد می سازد، و در مسیر اهداف بزرگ به راه می اندازد، همان اعتماد عمومی است و نخستین پیامد شوم غیبت از میان بردن این سرمایه است; چرا که هر کسی غالباً عیب یا عیوبی دارد که اگر پنهان بماند به دیگران لطمه نمی زند، و خوش بینی و اعتماد مردم به یکدیگر باقی می ماند، ولی کشف این عیوب از طریق عیب جویی و غیبت و نکوهش یکدیگر، جامعه را به جهنم سوزانی از بدبینی ها مبدّل می سازد، که همگی نسبت به یکدیگر بدبین هستند و نفرت دارند و در نتیجه غیبت، نظم و انسجام عمومی جامعه را متزلزل می سازد.

به تعبیر دیگر، همان گونه که غارت اموال و ریختن خون بی گناهان امنیّت عمومی را از میان می برد، غارت و دزدی آبروها از طریق غیبت همین نا امنی را به بار می آورد، زیرا همان طور که در روایت بالا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) خواندیم، تعرض نسبت به آبروی مردم همچون تعرض نسبت به جان و مال آنهاست.

غیبت ها غالباً مکتوم نمی ماند، و بر صاحبان آنها فاش می شود، و آتش کینه ها را در آنها شعله ور می سازد، کینه هایی که می تواند اسباب خونریزی و مشکلات عظیم دیگر گردد.

غیبت یکی از اسباب اشاعه فحشاست، و عامل مهمّی جهت سوء ظنّ به علاوه گنهکاران را در گناهانشان جسور می سازد، زیرا هنگامی که گناه مستور باشد گنهکار جانب احتیاط را از دست نمی دهد، اما هنگامی که پرده ها کنار برود شرم و حیا نیز از میان خواهد رفت.

3 ـ غیبت، «حق الناس» است; مسأله مهم در مورد غیبت این است که، تنها گناهی نیست که میان انسان و پروردگارش صورت گرفته باشد، و با آب ندامت و توبه شستشو شود، بلکه همان گونه که ریختن خون مردم و غصب اموال آنها بدون قصاص یا دیه و پرداختن خسارت مالی جبران نمی شود، ضایع کردن آبروی مردم نیز بدون جبران بخشوده نخواهد شد، مخصوصاً اگر غیبت شونده از دنیا برود و دست انسان از دامان او کوتاه گردد، و کار او به قیامت بیفتد، یعنی در جایی که راهی برای جبران نیست جز این که حسناتش را به او دهد یا سیّئات او را بپذیرد، و این مصیبت بسیار بزرگی است.

4 ـ بهترین راه درمان غیبت همان است که مولای موّحدان امیرمؤمنان (علیه السلام) در کلام بالا بیان فرموده است، که انسان به این حقیقت توجه کند که اگر عیب و گناهی را که به دیگری نسبت می دهد در خودش وجود ندارد، به شکرگزاری خدا پردازد، شکری که او را از عیب جویی دیگران باز دارد و اگر گناهی همانند او کرده سزاوار نیست عیب خود را نادیده بگیرد و به دیگران پردازد، و اگر گناه کوچکتری انجام داده به این معنا بیندیشد که شاید گناه بزرگتر آن شخص بخشوده شده و گناه کوچکتر او مشمول عفو نگردیده است، بلکه جرأت او بر عیب جویی مردم از گناه او ـ هر چه باشد ـ بزرگتر است.

افزون براین، همان گونه که بیماری های جسمانی تا ریشه های آن از بین نرود درمان کامل نخواهد شد، در بیماریهای روحانی همچون غیبت نیز باید به سراغ ریشه ها رفت، و با از بین بردن آنها تمایل به غیبت را در دل نابود کرد.

5 ـ استماع غیبت نیز یکی از گناهان است ـ همان گونه که در خطبه بعد شرح آن خواهد آمد ـ چرا که شنونده در تضییع آبروی مسلمانی شرکت جسته و معاون جرم است، مخصوصاً اگر با روی گشاده و باز استماع کند، که سبب جرأت و جسارت غیبت کننده شود.

6 ـ راه توبه از غیبت، تنها استغفار نیست، بلکه علاوه بر ندامت و پشیمانی و تقاضای عفو و بخشش از درگاه خداوند باید به نوعی، آبروی از دست رفته غیبت شونده را جبران کند، اگر ممکن است از او ولو به صورت سربسته حلّیت بطلبد، و اگر این کار مفسده ای دارد یا غیبت شونده از دست رفته است، آن قدر کار خوب برای او انجام دهد که او راضی شود.

تمام این امور نشان می دهد که گناه غیبت تا چه حد سنگین و مشکل آفرین است. برای توضیح بیشتر درباره مسائل مربوط به غیبت، از جمله مستثنیات آن به جلد سوّم کتاب «اخلاق در قرآن» صفحه 107 تا 133 مراجعه فرمایید.(6)


پی نوشت:

  1. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 9، صفحه 162.

  2. جامع السعادات، جلد 3، صفحه 302 و بحار الانوار، جلد 72، صفحه 257.

  3. همان مدرک، صفحه 303.

  4. بحار الانوار، جلد 75، صفحه 259.

  5. جامع السعادت، جلد 3، صفحه 305.

سند خطبه

:

آمدی در کتاب غرر الحکم بخش هایی از این خطبه را آورده که با آنچه در نهج البلاغه است تفاوت های قابل ملاحظه ای دارد و این، نشان می دهد که مدرک او غیر از نهج البلاغه بوده است.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 314

).

در بعضی از منابع، خطبه فوق به عنوان جزئی از خطبه معروف به دیباج نقل شده است.(کتاب تمام نهج البلاغه، صفحه

).