[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فی أمر البیعة:

لَمْ تَکُنْ بَیْعَتُکُمْ إِیَّایَ فَلْتَةً وَ لَیْسَ أَمْرِی وَ أَمْرُکُمْ وَاحِداً، إِنِّی أُرِیدُکُمْ لِلَّهِ وَ أَنْتُمْ تُرِیدُونَنِی لِأَنْفُسکُمْ. أَیُّهَا النَّاسُ أَعِینُونِی عَلَی أَنْفُسکُمْ، وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بخِزَامَتِهِ، حَتَّی أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ کَانَ کَارِهاً.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 504-499

وَمِنْ کلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ فی امر البیعة.

از سخنان امام علیه السلام است که درباره بیعت فرموده

.

خطبه در یک نگاه:

امام علیه السلام در این خطبه به چند نکته اشاره می فرماید

:

نخست این که: بیعت با من یک امر اتفاقی و بدون فکر واندیشه، از سوی مردم نبوده است، وبنابراین کسی حقّ تخلّف از آن را ندارد چون بیعت عام است

.

دیگر می فرماید: من شما را برای به ثمر رساندن اهداف الهی می خواهم، ولی شما مرا برای تأمین منافع دنیوی خود می خواهید

.

سوّم این که: از همه مردم می خواهد او را برای گرفتن حق مظلومان از ظالمان یاری دهند، وتصمیم قاطع خود را بر این امر بیان می کند

.

داد مظلوم را از ظالم می ستانم:

این سخن ـ یا به تعبیر دیگر این بخش از خطبه را ـ امام (علیه السلام) زمانی بیان فرمود که، چند نفر از صحابه سرشناس پیامبر (صلی الله علیه وآله) از بیعت با او کناره گیری کرده بودند و امام (علیه السلام) با این سخن با آنها اتمام حجّت می کند می فرماید : «بیعت شما (توده مردم) با من بی مطالعه و ناگهانی نبود» (لَمْ تَکُنْ بَیْعَتُکُمْ إیَّایَ فَلْتَةً).

بلکه هنگامی که مشکلات ناشی از بیعت با خلفای پیشین مخصوصاً بیعت با خلیفه سوّم و پیامدهای آن را دیدید، همگی تصمیم گرفتید به سراغ من بیایید و طرح نوی در مسأله بیعت ریختید، بنابراین با پذیرش اکثریّت قاطع مردم، اقلیت کوچکی حق ندارد از بیعت سرباز زند و بر خلاف مسلمین گام بردارد.

با توجه به این که «فلته» به معنی کاری است که بی مطالعه و ناگهانی و بدون استحکام صورت گیرد، امام (علیه السلام) می خواهد، اوّلاً روشن سازد که بیعت با او کاملاً حساب شده و بعد از مشورت مردم و سران قوم با یکدیگر صورت گرفت، وثانیاً تعریضی است به بیعت «ابو بکر» که در یک محیط کاملاً بسته با موافقت عده ای معدود صورت گرفت تا آن جا که «عمر» در سخن معروفش گفت : «إِنَّ بَیْعَةَ أَبی بَکْر کَانَتْ فَلْتَةً، وَقَی اللهُ شَرَّها; بیعت با ابو بکر بی مطالعه بود، خداوند مسلمانان را از پیامدهای بد آن حفظ کرد»(1).

و در بعضی از روایات در ذیل همین حدیث آمده است : «فَمَنْ عَادَ إلَی مِثْلِها فَاقْتُلُوه; هر کس به سراغ مثل آن برود او را به قتل برسانید»(2).

در پایان این بحث به هنگام ذکر نکته ها شرح لازم را در این باره خواهیم داد.

به هر حال امام (علیه السلام) در ادامه این سخن می فرماید : «وضع من و شما یکسان نیست، من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خویشتن !» (وَلَیْسَ أَمْرِی وَأَمْرُکُمْ وَاحِداً. إنِّی أُرِیدُکُمْ للهِ وَأَنْتُمْ تُرِیدُونَنِی لإَنْفُسکُمْ).

اشاره به این که : من همچون حاکمان دنیاپرست که حکومت و اطاعت مردم را برای جاه و جلال و منافع شخصی وعیش ونوش خود می خواهند نیستم من می خواهم به وسیله شما آیین خدا را بر پا سازم و حقوق بندگان را ادا کنم، و رضای او را از این طریق بدست آورم، ولی شما مرا برای منافع شخصی خود می خواهید، برای گرفتن سهم بیشتر از بیت المال، یا رسیدن به پست و مقام، و یا رفاه در زندگی، و با توجه به اختلاف این دو دیدگاه طبیعی است که مسیرها همچون ابزارهای کار یکسان نیست.

سپس بعد از توبیخ و سرزنش و بیدار ساختن مخاطبین از آنها دعوت می کند، به اصلاح خویش در سایه برنامه های امام (علیه السلام) بپردازند می فرماید:

«ای مردم ! مرا برای اصلاح خودتان یاری دهید» (أیُّهَا النَّاسُ، أَعِینُونی عَلَی أَنْفُسکُمْ).

اشاره به این که : مکتب تربیتی من برای اصلاح همه شما آماده است، از شما می خواهم، با پذیرش نصایح من، ـ که برگرفته از منبع وحی، قرآن مجید و تعلیمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) است ـ در آن شرکت جویید و با من همکاری کنید، چرا که اگر جوششی از درون شما نباشد هیچ برنامه ای مفید نخواهد افتاد.

و در پایان، به نکته بسیار مهمی اشاره کرده و اراده و تصمیم قاطع خود را نسبت به آن روشن می سازد و آن «بسط عدالت» در سراسر کشور اسلامی و مبارزه با ظالمان بیدادگر است می فرماید:

«به خدا سوگند داد مظلوم را از ظالمش می ستانم و افسار ظالم را می کشم تا او را به آبشخور حق وارد سازم هر چند از این کار ناخشنود باشد !» (وَایْمُ اللهِ لاَُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ، وَ لاََقُودَنَّ الظَّالِمَ بخِزَامَتِهِ(3)، حَتَّی أُورِدَهُ مَنْهَلَ(4) الْحَقِّ وَإنْ کَانَ کَارِهاً).

این تشبیه زیبا که ظالمان را به شتر جموشی همانند می سازد که، حتی از نوشیدن آب خودداری می کند، وصاحبش می خواهد او را به زور، وارد آبشخورگاه کرده و سیراب نماید، نشان می دهد که هدف از مبارزه با ظالمان، تنها گرفتن حقّ مظلومان نیست، بلکه این کار به نفع خود آنها نیز می باشد; زیرا هنگامی که ظلم از حد گذشت، شورش و عصیان عمومی همچون آتشی زبانه می کشد، و تر و خشک را می سوزاند و اوّلین طعمه این آتش، ظالمان خواهند بود، همان چیزی که در عصر «عثمان» و کمی قبل از حکومت امام (علیه السلام) صورت گرفت.

از سوی دیگر، نشان می دهد که مهمترین هدف اجتماعی امام (علیه السلام)، گسترش عدالت و گرفتن حقّ ستمدیدگان بود واین همان داروی حیات بخشی است که غالباً در کام افراد بی خبر، تلخ است.

این همان چیزی است که از مهمترین اهداف بعثت انبیا، طبق گواهی قرآن مجید می باشد آن جا که می فرماید : «(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بالْبَیَنّاتِ وأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیْزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بالْقِسْطِ); ما رسولان خودرا با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند»(5). (6)


پی نوشت:

  1. صحیح بخاری، جلد 6 صفحه 2505 چاپ دار النشر بیروت ـ و صحیح ابن حبان، جلد 2، صفحه 148 طبع مؤسسه الرساله.

  2. بحار الانوار، جلد 10، صفحه 348 (به نقل از مناقب ابن شهرآشوب).

  3. «خزامه» حلقه ای است که در بینی شتر می کنند و طنابی به آن می بندند که با کشیدن آن، شتر ناچار می شود پیروی کند. بعضی گفته اند اگر جنس آن حلقه از مس باشد به آن «بُرَه» (بر وزن خوره) می گویند، و اگر از مو باشد «خزامه» نامیده می شود.

  4. «منهل» از مادّه «نهل» (بر وزن جهل) به معنی نوشیدن نخستین گرفته شده و منهل به جایی گفته می شود که می توان از آن جا از آب نهر استفاده کرد (توجه داشته باشید که سطح آب بسیاری از رودخانه ها از ساحل پایین تر است و معمولاً برای رسیدن آب، بریدگی مخصوص درست می کنند تا مردم و حیوانات به راحتی به آب برسند آن مسیر را «شریعه» ونقطه آخر آن را «منهل» می گویند).

  5. حدید، آیه 25.

سند خطبه:

به گفته مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد این سخن را امام علیه السلام هنگامی بیان فرمود که چند نفر از جمله: عبداللَّه بن عمر و سعد بن ابی وقاص و محمّد بن مسلمه وحسّان بن ثابت واسامة بن زید- به روایت شعبی- از بیعت با امام علیه السلام خودداری کردند، امام علیه السلام خطبه ای خواند و ضمن بیان حقانیّت بیعتش کلام بالا را ذکر فرمود. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 306) به این ترتیب مرحوم مفید که قبل از سیّد رضی می زیسته این سخن را در ارشاد خود آورده است به علاوه ابن اثیر در مادّه فلت از کتاب نهایه نیز به این سخن اشاره کرده است

.