[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) فی ذکر المَکاییل و المَوازین:

عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّکُمْ وَ مَا تَأْمُلُونَ مِنْ هَذهِ الدُّنْیَا أَثْوِیَاءُ مُؤَجَّلُونَ وَ مَدینُونَ مُقْتَضَوْنَ، أَجَلٌ مَنْقُوصٌ وَ عَمَلٌ مَحْفُوظٌ، فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَیَّعٌ وَ رُبَّ کَادحٍ خَاسرٌ. وَ قَدْ أَصْبَحْتُمْ فِی زَمَنٍ لَا یَزْدَادُ الْخَیْرُ فِیهِ إِلَّا إِدْبَاراً، وَ لَا الشَّرُّ فِیهِ إِلَّا إِقْبَالًا، وَ لَا الشَّیْطَانُ فِی هَلَاکِ النَّاس إِلَّا طَمَعاً، فَهَذَا أَوَانٌ قَوِیَتْ عُدَّتُهُ وَ عَمَّتْ مَکِیدَتُهُ وَ أَمْکَنَتْ فَرِیسَتُهُ. اضْرِبْ بطَرْفِکَ حَیْثُ شئْتَ مِنَ النَّاس، فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِیراً یُکَابدُ فَقْراً، أَوْ غَنِیّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْراً، أَوْ بَخِیلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بحَقِّ اللَّهِ وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً؟[/hadith]

امام (ع) در این خطبه مردم را با ذکر برخی از زشتیهای دنیا به شرح زیر، از آن پرهیز می دهد:

1- این که مردم در دنیا مهمانند، واژه ضیف را که به معنای مهمان است برای مردم و آنچه از دنیا آرزو دارند استعاره فرموده، و جهت مشابهت این است که، مدّت اقامت مردم مانند مهمان در دنیا محدود، و دوران توقّف آنها پایان یافتنی، و کوچ کردنشان از آن نزدیک است، و واژه «مؤجّلون» ترشیح این استعاره است.

2- این که مردم در دنیا بدهکارانی هستند، واژه «مدین» را که به معنای بدهکار است از آن نظر استعاره آورده که بر انسان اعمالی واجب شده که از او خواسته می شود، و پیمان از او گرفته شده که خود را از پلیدی الحاد و کفر پاکیزه سازد، واژه «مقتضون» ترشیح این استعاره است، زیرا وظیفه وامدار این است که وام خود را بپردازد، سپس با توجّه به این که انسان را مؤجّل یعنی در گرو وقتی معیّن و مدین یعنی بدهکار خوانده، ذکر أجل را تکرار، و به این که پیوسته در حال نقصان است توصیف فرموده است، و در این هم شکّی نیست که آنچه ماندنی نیست در حال کمی و کاستی است، و ذکر عمل که باید خالص و شایسته برای خداوند انجام شود، و این که وامی است که بر ذمّه انسان است و باید آن را ادا کند و از آن به عمل محفوظ تعبیر شده است، برای این است که با توجّه به نقصان عمر به کار آخرت بپردازند، و در محافظت بر اعمال و اصلاح و اخلاص در عمل بکوشند، واژه های أجل و عمل هر دو خبر برای مبتدای محذوفند، یعنی «أجلکم أجل منقوض»، و «عملکم عمل محفوظ». عمرتان کوتاه و کردارتان محفوظ می باشد.

امام (ع) با بیان «فربّ دائب مضیّع و کادح خاسر» هشدار داده است، که عمل عبادی هر چند ممکن است به قصد صلاح و نیّت خیر انجام گردد لیکن گاهی ممکن است غلط و نادرست واقع شود، و موجب انحراف از دین و گمراهی از طریق حقّ باشد، و در نتیجه عمل، فاسد و عامل، زیانکار شود، مانند اعمال و عباداتی که خوارج و فرقه های گمراه دیگر انجام می دهند، و بسا می شود که این نوع عابدان و عاملان در زمره کسانی قرار گیرند که خداوند متعال در این آیه شریفه از آنها یاد فرموده است: «هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسنُونَ صُنْعاً» و همین گونه است زحمات و کوششهایی که اهل کتاب (یهود و نصارا) و جز آنها متحمّل می شوند.

فرموده است: «و قد أصبحتم... إقبالا»:

این گفتار مبتنی بر شکوه از روزگار و بدگویی از آن است، و مانند آنچه پیش از این فرموده است می باشد که: «إنّا قد أصبحنا فی زمن کنود، و دهر عنود» (ما در زمانه ای ناسپاس، و روزگاری ستیزه گر قرار گرفته ایم) و این ناهمواری و ناسپاسی زمانه بدین سبب است که روزگار از عصر ظهور دین و تازگی و شکوفایی آن دوری گرفته، و مردم بر هتک حرمت آن گستاخ شده، و بر ارتکاب منهیّات و محرّمات جرأت یافته اند، همچنین معنای طمع شیطان در هلاک ساختن مردم، طمع او در نابود گردانیدن دین آنهاست که نتیجه اش هلاکت آنها در آخرت است، و اشاره فرموده است که این دورانی است که ساز و برگ و آمادگی شیطان بیشتر، و کید و مکر او فراگیرتر، و توانایی و امکان او زیادتر گشته است، بنا بر این بدین زمانه و روزگار پس از آن، چه گمان داری، واژه فریسه را که به معنای شکار است برای کسانی که از شیطان پیروی می کنند و دستخوش تأثیرات او می شوند استعاره فرموده است، جهت شباهت این است که همان گونه که شیر شکار خود را هلاک و از آن کامیاب می شود، شیطان نیز مراد خود را از مردم می گیرد و آنها را به وادی هلاکت منتقل، و در آن سرنگون می سازد.

فرموده است: «اضرب بطرفک... وقرا»:

این عبارت شرحی است بر آنچه به اجمال فرمود که: بدی، هر چه بیشتر رو آورده، و خوبی پشت کرده است، و توانگران نعمتهای خداوند را کفران کرده و شکرش را به جا نمی آورند.

گفته امام (ع) که فرموده است: «بحقّ اللّه» جار و مجرور متعلّق به بخل است، یعنی: بخیل بخل ورزیدن در ردّ حقوق الهی به مستحقّان را مایه جمع مال و افزایش ثروت می انگارد.