[hadith]اللَّهُمَّ فَإِنْ رَدُّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ جَمَاعَتَهُمْ وَ شَتِّتْ کَلِمَتَهُمْ وَ أَبْسلْهُمْ بخَطَایَاهُمْ. إِنَّهُمْ لَنْ یَزُولُوا عَنْ مَوَاقِفِهِمْ دُونَ طَعْنٍ درَاکٍ یَخْرُجُ [مِنْهُ] مِنْهُمُ النَّسیمُ وَ ضَرْبٍ یَفْلِقُ الْهَامَ وَ یُطِیحُ الْعِظَامَ وَ یُنْدرُ السَّوَاعِدَ وَ الْأَقْدَامَ، وَ حَتَّی یُرْمَوْا بالْمَنَاسرِ تَتْبَعُهَا الْمَنَاسرُ وَ یُرْجَمُوا بالْکَتَائِب تَقْفُوهَا الْحَلَائِبُ، وَ حَتَّی یُجَرَّ ببلَادهِمُ الْخَمِیسُ یَتْلُوهُ الْخَمِیسُ، وَ حَتَّی تَدْعَقَ الْخُیُولُ فِی نَوَاحِرِ أَرْضِهِمْ وَ بأَعْنَانِ مَسَارِبهِمْ وَ مَسَارِحِهِمْ.

[قال السید الشریف أقول «الدعق» الدق أی تدق الخیول بحوافرها أرضهم و «نواحر أرضهم» متقابلاتها و یقال منازل بنی فلان تتناحر أی تتقابل].[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏5، ص: 277-274

آخرین سنگرهای دشمن را در هم بشکنید!

امام (علیه السلام) در این بخش ـ که بخشی پایانی خطبه است ـ به دو چیز می پردازد : نخست دشمنان را مورد نفرین قرار می دهد، نفرینی که شکست و عذاب الهی را برای آنها به ارمغان آورد و دل دوستان را محکم و اراده آنها را قوی و نیرومند می سازد. عرضه می دارد :

«خداوندا ! اگر آنها حق را نپذیرند جماعتشان را در هم بشکن و متفرّق کن و اتحادشان را به پراکندگی مبدّل ساز، و به خاطر گناهانشان آنها را تسلیم هلاکت کن» (اللَّهُمَّ فَإنْ رَدُّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ(1) جَمَاعَتَهُمْ. وَشَتِّتْ کَلِمَتَهُمْ، وَأَبْسلْهُمْ(2) بخَطَایَاهُمْ).

شایان توجه این که امام (علیه السلام) نفرین خودرا مشروط می کند به عدم پذیرش حق، چرا که هدف نهایی از این جنگ و مبارزه، استیلای بر دشمن و حکومت کردن نبوده است بلکه هدف امام (علیه السلام) چیزی جز پذیرش حق نیست اگر آن را پذیرا شوند جنگی در کار نخواهد بود و چنین است جنگ و ستیز تمام حق طلبان و افراد با ایمان در تمام طول تاریخ.

نکته دیگر این که : امام (علیه السلام) در ضمن این نفرین اختلاف کلمه را به عنوان وسیله ای برای تفرقه و شکست معرفی می کند و گناهان را، از اسباب بدبختی و ناکامی. و به این ترتیب نفرین او هم درس است نه یک درس، بلکه درسها.

در قسمت دیگری از این بخش از خطبه، به یک دستور مهم جنگی دیگر، اشاره کرده و به آنها می گوید : اگر می خواهید پیروز شوید باید ضرباتِ همه جانبه، بر آنها وارد کنید و هر بخش از لشکر مأموریت خاص خودرا انجام دهد و دشمن را به هنگام شکست تا آخرین مرحله تعقیب کنید، تا پیروزی همه جانبه حاصل شود و در شرح این دستور، چنین می فرماید :

«آنها ـ یعنی دشمنان ـ هرگز از جای خود برکنده نمی شوند، تا این که نیزه داران با نیزه های پی درپی بدنشان را سوراخ کنند آن گونه که نسیم از آن بگذرد و شمشیر زنان ضربه هایی بر آنها وارد سازند که سر آنها را بشکافد و استخوانها را خرد کند و دستها و پاها را جدا سازد» (إنَّهُمْ لَنْ یَزُولُوا عَنْ مَوَاقِفِهمْ دُونَ طَعْن درَاک(3) : یَخْرُجُ مِنْهُمُ النَّسیمُ; وَضَرْب یَفْلِقُ الْهَامَ، وَیُطِیحُ(4) الْعِظَامَ. وَیُنْدرُ(5) السَّوَاعِدَ وَالاَْقْدَامَ).

و در ادامه می فرماید : «آنها باید پیوسته مورد تهاجم قرار گیرند و گروهها پشت سر هم آنان را تیرباران کنند. و گروهی از لشکر به یاری گروه دیگر بشتابد و آنها را آماج حملات خود سازد و لشکرهای سواره نظام یکی پس از دیگری آنان را تا شهرهایشان تعقیب کنند، تا زمانی که سم اسبهای شما آخرین نقطه سرزمین آنها را بکوبد و مسیر رفت و آمد و جادّه ها و چراگاههای آنها را از هر سو اشغال کند» (وَحَتَّی یُرْمَوْا بالْمَنَاسرِ(6) تَتْبَعُهَا الْمَنَاسرُ; وَیُرْجَمُوا بالْکَتَائِب(7) تَقْفُوهَا الْحَلاَئِبُ(8); وَحَتَّی یُجَرَّ ببلاَدهمُ الْخَمِیسُ(9) یَتْلُوهُ الْخَمِیسُ; وَحَتَّی تَدْعَقَ(10) الْخُیُولُ فِی نَوَاحِرِ(11) أَرْضِهِمْ. وَبأَعْنَانِ(12) مَسَارِبهِمْ(13) وَمَسَارِحِهِمْ(14) ).

امام (علیه السلام) در بخش نخستین این خطبه، آداب فردی جنگ را به سربازان خود می آموزد و در این بخش اخیر، آداب گروهی را که چگونه گردانها ولشگرها، سواره نظام و پیاده نظام با هماهنگی دقیق در برابر دشمن عمل کنند و با استفاده از روشهای کارآمد، آنها را در هم بکوبند.

از نکات مهمی که امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه به آن پرداخته، این است که پیروزی بر دشمن را نیمه کاره نگذارند ای بسا عقب نشینی ها جنبه غافلگیرانه دارد، و هدف، حملات سخت تری است، باید دشمن را تا اقصی نقاط شهرهایش تعقیب کنند و همه جا را تحت اشغال خود درآورند تا احتمال حمله مجدّد به کلّی از میان برود.

اگر لشکر امام (علیه السلام) در «صفّین» که این خطبه، قبل از جنگ «صفّین» ایراد شده، همین یک دستور را عمل می کردند فتنه بنی امیّه برای همیشه خاموش می شد و بساط ظلمشان برچیده و سایه حکومت شومشان از سر مسلمانان کوتاه می گشت. ولی با نهایت تأسّف همه این دستورات امام (علیه السلام) را شنیدند ولی به هنگام عمل کنار گذاشتند و طعم تلخ آن را نیز چشیدند.


مرحوم سیّد رضی (رحمه الله) در پایان این خطبه به شرح چند لغت پیچیده آن پرداخته می گوید :

اَلدَّعْقُ : الَّدّقَ، ای تَدُقُّ الْخُیُولُ بحَوافِرِها أَرْضَهُم، وَنَواحِرَ أَرْضِهِمْ : مُتَقَابلاتُها وَیُقَالُ : مَنازلُ بَنِی فُلان تَتَناحَرُ أَیْ تَتَقَابَلُ; «دعق» به معنی کوبیدن است یعنی سواران با سمّ اسبها سرزمین آنها را می کوبند و تعبیر به «نواحر أرضهم» به معنی بخشهای مقابل یکدیگر است، گفته می شود : منزلهای فلان قبیله «تناحر دارند یعنی مقابل و قرینه یکدیگرند» (پایان کلام سیّد رضی). ولی بسیاری از ارباب لغت «نواحر» را به معنی مناطق دور دست تفسیر کرده اند و مناسب خطبه بالا همین معناست.


پی نوشت:

  1. «افضض» از مادّه «فضّ» (بر وزن حظّ) به معنی شکستن است.

  2. «أبسل» از مادّه «بسل» (بر وزن نسل) به معنی نگاهداری و منع کردن از چیزی با قهر و غلبه است و «ابسال» به معنی تسلیم کردن کسی به هلاکت آمده است و جمله بالا اشاره به همین معناست.

  3. «دراک» از مادّه «درک» به معنی چیزی است که پی درپی بوده باشد و گویی یکی از آنها دیگری را درک می کند و به آن می رسد. بنابراین «طعن الدراک» به معنی نیزه هایی است که یکی پشت دیگری بر پیکر دشمن وارد می شود.

  4. «یطیح» از مادّه «اطاحه» به معنی افکندن است.

  5. «یندر» از مادّه «اندار» به معنی به زمین انداختن اسب و گاهی به کم کردن چیزی از حساب نیز اطلاق می شود.

  6. «مناسر» جمع «منسر» (بر وزن محفل) به معنی گروهی از لشکر است که در پیشاپیش لشکر حرکت می کند و به آن طلیعه گفته می شود. و «منسر» (بر وزن منبر) به معنی منقار پرندگان گوشتخوار است.

  7. «کتائب» جمع «کتیبه» به معنی گروهی از لشکر (مانند گردان) است.

  8. «حلائب» جمع «حلیبه» یا «حلوبه» به معنی جمعیّتی است که از هر سو گرد هم می آیند و به بخش سواره نظام لشکر نیز اطلاق می شود.

  9. «خمیس» به معنی یک لشکر کامل می باشد که از پنج بخش تشکیل شده است : مقدّمه، میمنه، میسره، قلب و ساقه.

  10. تفسیر «تدعق» در کلام سیّد رضی خواهد آمد.

  11. تفسیر «نواحر» در کلام سیّد رضی خواهد آمد.

  12. «اعنان» به گفته لسان العرب جمع «عنن» (بر وزن کفن) به معنی نواحی و اطراف چیزی است.

13 و 14. «مسارب» جمع «مسربه» به معنی چراگاه و «مسارح» جمع «مسرح» آن هم به معنی چراگاه است ولی بعضی از شارحان نهج البلاغه گفته اند : «مسارح» به چراگاه هایی گفته می شود که در اوّل روز حیوان را در آن جا به چرا می برند ولی «مسارب» مفهوم عامی دارد (شرح ابن ابی الحدید، جلد 8، صفحه 9).