[hadith]وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَیْفِ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُوا [تَسْلَمُونَ] مِنْ سَیْفِ الْآخِرَةِ، وَ أَنْتُمْ لَهَامِیمُ الْعَرَب وَ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ. إِنَّ فِی الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ وَ الذُّلَّ اللَّازمَ وَ الْعَارَ الْبَاقِیَ وَ إِنَّ الْفَارَّ لَغَیْرُ مَزیدٍ فِی عُمُرِهِ وَ لَا مَحْجُوزٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ یَوْمِهِ. [مَنْ رَائِحٌ] مَنِ الرَّائِحُ إِلَی اللَّهِ کَالظَّمْآنِ یَرِدُ الْمَاءَ؟ الْجَنَّةُ تَحْتَ أَطْرَافِ الْعَوَالِی، الْیَوْمَ تُبْلَی الْأَخْبَارُ، وَ اللَّهِ لَأَنَا أَشْوَقُ إِلَی لِقَائِهِمْ مِنْهُمْ إِلَی دیَارِهِمْ.[/hadith]

سپس بی فایده بودن فرار را در جنگ به آنان یادآوری می کند، برای این که فایده ای که در فرار تصوّر می شود در امان ماندن از مرگ است در حالی که انسان هیچ گاه از مرگ مصون و در امان نیست، چنان که خداوند متعال فرموده است: «قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلًا»، شمشیر آخرت را برای مرگ استعاره فرموده، و جهت تشبیه این است که مرگ و شمشیر هر دو به زندگی آدمی پایان می دهند، و رشته حیات انسان سرانجام با همین شمشیر منقطع خواهد شد.

امام (ع) پس از بیان این مطالب، آنان را به صفاتی می ستاید، که با داشتن آن اوصاف، فرار برای آنان ننگ آور است: این که آنان اشراف عرب، و سنام اعظم یعنی کوهان بزرگتر یا برجستگان این قومند، این که واژه سنام را برای آنان استعاره آورده از جهت شباهتی است که در بلندی قدر و رفعت مقام به کوهان شتر دارند.

سپس با ذکر زشتیهای فرار، تقبیح خود را نسبت به این عمل ناپسند که نیز در آن سودی نیست تأکید می کند، امّا عیبهای آن یکی این که مستلزم خشم پروردگار است، زیرا کسی که از جهاد در راه خدا شانه خالی می کند و می گریزد، مرتکب معصیت پروردگار شده و از فرمان او سرپیچی کرده است و مستحقّ عذاب و کیفر او می باشد، دیگر این که متضمّن ذلّت و سرافکندگی همیشگی و ننگ دائمی در اولاد و اعقاب اوست، و این نیازی به توضیح ندارد، و این که در فرار سودی نیست برای این است که فرار چیزی بر عمر او نمی افزاید، زیرا می دانیم که با فرار خود نمی تواند اجل محتوم خود را تغییر دهد، و مدّتی را هم که در فرار گذرانده جزء عمر او بوده، و از این راه چیزی بر عمر خود نیفزوده است، و بی تردید برای او در لوح قضای إلهی اجلی تعیین شده است که فرار نمی تواند میان او و آن مانع شود و مرگش را به تأخیر اندازد، این گفتار هشداری است به آنان که مرگ را فراموش نکنند.

این که فرموده است: «رائح إلی اللّه کالظّمآن یرد الماء»:

این استفهامی است بر سبیل عرض، یعنی از کسی که در راه خدا گام برمی دارد، و در طریق او حرکت می کند، خواسته شده که مانند تشنه ای که برای دست یافتن به آب در حرکت است، به سوی او بشتابد، و وجه مشابهت میان این دو، لزوم شتاب در حرکت و کوشش مشتاقانه برای وصول به مطلوب است.

در عبارت «الجنّة تحت أطراف العوالی» اشاره است به این که خواست آن بزرگوار، رهسپار شدن مردم به سوی خدا به وسیله جهاد است، و با ذکر بهشت آنان را به آن جذب و تشویق فرموده است، این که در عبارت مذکور بهشت تحت... نیزه ها گفته شده و از جهات ششگانه تنها این جهت ذکر گردیده برای این است که غرض از کوششها و مجاهدتها برای نیزه زدن در راه خدا داخل شدن به بهشت است، و این کوششها و تلاشها در زیر نیزه ها انجام می گیرد، از این رو واژه بهشت بر همین حرکات و اعمال که هدف آنها رسیدن به بهشت است اطلاق شده است، و این از باب نامگذاری شیء است به نام غایت و نتیجه آن.