[hadith]فَلَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَیَدُورُ عَلَی الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ، فَمَا نَزْدَادُ عَلَی کُلِّ مُصِیبَةٍ وَ شدَّةٍ إِلَّا إِیمَاناً وَ مُضِیّاً عَلَی الْحَقِّ وَ تَسْلِیماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَی مَضَضِ الْجِرَاحِ، وَ لَکِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِی الْإِسْلَامِ عَلَی مَا دَخَلَ فِیهِ مِنَ الزَّیْغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِیلِ، فَإِذَا طَمِعْنَا فِی خَصْلَةٍ یَلُمُّ اللَّهُ بهَا شَعَثَنَا وَ نَتَدَانَی بهَا إِلَی الْبَقِیَّةِ فِیمَا بَیْنَنَا رَغِبْنَا فِیهَا وَ أَمْسَکْنَا عَمَّا سوَاهَا.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏5، ص: 240-238

تا آن جا که در توان داریم برای وحدت می کوشیم:

امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه که آخرین بخش آن است به سراغ یک جواب منطقی برای بهانه جویان «خوارج» می رود، آنهایی که می گفتند : چرا امام (علیه السلام) تن به حکمیّت داده است ؟ چرا ما همچون یاران پیامبر (صلی الله علیه وآله) در صدر اسلام با دشمن تا آخرین نفس نجنگیم ؟ آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) هرگز تن به حکمیّت با دشمنان خود داد ؟

امام (علیه السلام) در پاسخ، این حقیقت را آشکار می سازد که زمان ما با زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) بسیار متفاوت است و کسانی که ما با آنها می جنگیم، گروهی از مسلمانان فریب خورده اند، در حالی که دشمنان ما در صدر اسلام، کفّار بی ایمان و مشرکان مخالف با اسلام بودند. می فرماید :

«ما همراه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بودیم و قتل و کشتار (حتی) در میان پدران و فرزندان و برادران و خویشاوندان (که بر ضد اسلام قیام کرده بودند) دور می زد و در این راه، هر مصیبت و سختی پیش می آمد سبب افزایش ایمان ما و حرکت در راه حق و تسلیم در برابر فرمان (خدا) و شکیبایی بر درد و سوزش جراحت ها می شد» (فَلَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَإنَّ الْقَتْلَ لَیَدُورُ عَلَی الاْبَاءِ وَالاَْبْنَاءِ وَالاْخْوَانِ وَالْقَرَابَاتِ، فَمَا نَزْدَادُ عَلَی کُلِّ مُصِیبَة وَشدَّة إلاَّ إیمَاناً، وَمُضِیاً عَلَی الْحَقِّ، وَتَسْلِیماً لِلاَْمْرِ، وَصَبْراً عَلَی مَضَضِ(1) الْجِرَاحِ).

آری در آن زمان ما با قدرت و شدت به دشمن حمله می کردیم حتی اگر برادران و بستگان ما در وصف آنها قرار داشتند، گرچه مصیبت آنها بر ما سخت بود اما چون به فرمان خدا انجام می گرفت، ایمان ما فزونی می یافت و در برابر تمام مصائب و جراحات جنگ صبور و شاکر بودیم.

ولی امروز جریان تغییر یافته «ما هم اکنون با جماعتی که (ظاهراً) برادران اسلامی ما هستند به خاطر انحرافات و کجی ها و شبهات و تأویلات ناروا که در اسلام دارند پیکار می کنیم، بنابراین هر گاه احساس کنیم چیزی باعث جمع پراکنده ما می شود و به وسیله آن به هم نزدیک می گردیم و باقیمانده پیوندها را در میان خود محکم می سازیم، به آن علاقه نشان می دهیم و از غیر آن خودداری می کنیم» (وَلکِنَّا إنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إخْوَانَنَا فِی الاِْسْلاَمِ عَلَی مَا دَخَلَ فِیهِ مِنَ الزَّیْغِ وَالإعْوِجَاجِ، وَالشُّبْهَةِ وَالتَّأْوِیلِ. فَإذَا طَمِعْنَا فِی خَصْلَة یَلُمُّ(2) اللهُ بهَا شَعَثَنَا(3)، وَنَتَدَانَی بهَا إلَی الْبَقِیَّةِ فِیمَا بَیْنَنَا، رَغِبْنَا فِیهَا، وَأَمْسَکْنَا عَمَّا سوَاهَا).

امام (علیه السلام) با این عبارت، نشان می دهد که قیاس زمان او به زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) قیاس مع الفارق است چرا که در آن زمان، مبارزه با دشمنِ بیرون بود، و در زمان امام (علیه السلام) با دوستان فریب خورده و منحرف درونی، و در واقع کار امام (علیه السلام) در قبول حکمیّت برگرفته از آیه شریفه « (وَإنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنیْنَ اْقتَتَلُوا فَاَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإنْ بَغَتْ إحْداهُما عَلَی الاُْخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ فَإنْ فَاءَتْ فَاَصْلِحُوا بَیْنَهُما بالْعَدْلِ وَاَقْسطُوا إنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقْسطِیْنَ); هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد و هرگاه بازگشت نمود در میان آن دو به عدالت، صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد»(4).

درست است که اصل پیشنهاد حکمیّت، خدعه و نیرنگ بود، و سردمداران سپاه شام، اعتقادی به قرآن نداشتند و به همین دلیل، امام (علیه السلام) در آغاز شدیداً با آن مخالف بود، ولی بعد از آن که تحت فشار جمعیّتِ فریب خوردگان لشکرش، آن را پذیرفت باز ممکن بود از طریق رهبری صحیح، حکمیّت به نتیجه ای که تا حدی مطلوب بود، برسد، ولی چنان که می دانیم باز هم فشارهای جاهلان و افراد نادان، حکمیّت را به سویی برد که جز ضرر و زیان و بدبختی به بار نیاورد.


پی نوشت:

  1. «مضض» به معنی درد و سوزش است.

  2. «یلمّ» از مادّه «لمّ» (بر وزن غم) به معنی جمع آوری کردن است وگاه به معنی جمع آوری توأم با اصلاح نیز آمده است.

  3. «شعث» در اصل به معنی ژولیدگی و غبارآلود بودن است سپس به هر نوع پراکندگی اطلاق شده است.

  4. حجرات، آیه 9.