[hadith]و من کلام له (علیه السلام) لما أظفره الله بأصحاب الجمل:

وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابهِ وَددْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَی مَا نَصَرَکَ اللَّهُ بهِ عَلَی أَعْدَائِکَ. فَقَالَ لَهُ (علیه السلام) أَهَوَی أَخِیکَ مَعَنَا؟ فَقَالَ نَعَمْ. قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا، وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِی عَسْکَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِی أَصْلَاب الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَیَرْعَفُ بهِمُ الزَّمَانُ وَ یَقْوَی بهِمُ الْإِیمَان.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 1، صفحه 575-574

به نظر من (شارح) «أ هوی اخیک معنا» یعنی محبّت و میل او با ماست.

فرموده است: «فقد شهدنا»، 

امام (ع) به حضور بالقوّه یا حضور بالفعل و به وسیله همّت و محبّتی که به حضور در صحنه جنگ داشته است حکم فرموده، و چه بسا انسانهایی که با بدنهای خود حضور ندارند ولی همت آنها حضور دارد و در آن نفع فراوانی است، بدان گونه که انسانها را بسیج می کنند و یا در پراکندگی دشمنان خدا تأثیر می گذارند چنان که اولیای خدا با همّتشان کاری می کنند که از اشخاص فراوانی ساخته نیست اگر چه قوی و نیرومند باشند. 

فرموده است: «و لقد شهدنا فی عسکرنا هذا القوم فی اصلاب الرّجال و ارحام النّساء»، 

این سخن امام (ع) تأکید است بر حضور برادر آن شخص صحابی، و اشاره دارد بر این حقیقت که بزودی یاران حق که از آن دفاع خواهند کرد و بندگان خالص خدا هستند و بالقوّه در کنار آن حضرت حضور خواهند داشت پدید می آیند. یعنی آنها در مواد عالم بالقوّه موجودند و کسی که بالقوّه در جمع یاران خدا حاضر باشد وقتی که بالفعل موجود شود جزو یاران خدا خواهد بود. 

فرموده است: «سیرعف بهم الزّمان»، 

امام (ع) لفظ «رعاف» را که به معنای خونی است که از بینی انسان خارج می شود برای وجود یافتن آنها استعاره آورده و زمان را به انسان تشبیه کرده است و به این دلیل وجود آنها را به زمان نسبت داده است که زمان از وسایل مهیّایی است که وجود آنها را می پذیرد، چنان که شاعر گفته است: 

و ما رعف الزمان بمثل عمرو            و لا تلد النّساء له ضریبا

معنای سخن امام (ع) که فرمود: «و یقوی بهم الایمان»، روشن است و نیازی به توضیح ندارد. به نظر من (شارح) این فصل و فصلهای بعد از آن از خطبه هایی است که امام (ع) بعد از فتح بصره در این شهر ایراد فرموده است. نقل شده که چون امام (ع) از جنگ با اهل جمل (طلحه و زبیر و یارانشان) فارغ شد دستور داد در شهر اعلان کنند که به خواست خدا از فردا بعد از گذشت سه روز، روز چهارم نماز جماعت تشکیل می شود و عذر هیچ کس در عدم حضور پذیرفته نیست مگر دلیلی داشته و یا بیمار باشد، زمینه مجازات خود را فراهم نکنید. 

وقتی که روز موعود فرا رسید مردم اجتماع کردند امام (ع) در مسجد جامع حضور یافته و نماز صبح را برپا داشت. وقتی نماز به پایان رسید به پا خاست و به دیوار قبله، در طرف راست مصلا تکیه فرمود و مردم را مخاطب قرار داد. پس از حمد و ثنای خدا چنان که شایسته بود و درود بر پیامبر (ص) و طلب آمرزش برای مردان و زنان مؤمن و مسلمان فرمود: «ای مردم بصره، سه روز در تب و تاب ماندید، خدا روز چهارم را به خیر کند. ای سپاهیان زن و پیروان شتری که آواز داد و شما به دنبال آن راه افتادید و چون پی شد فرار کردید، اخلاق شما پست و فرومایه و آبتان شور و ناگوار، سرزمین شما گندیده ترین سرزمینها و دورترین شهر از آسمان رحمت خداست. اگر بدیها ده قسمت باشد نُه قسمت آن در سرزمین شماست. با گناهانتان در این سرزمین زندانی شدید و با عفو خدا ممکن است از آن رها شوید.