[hadith]إِنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ بشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ إِلَّا عِقَابُهُ، وَ لَیْسَ شَیْءٌ بخَیْرٍ مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا ثَوَابُهُ، وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الدُّنْیَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِیَانِهِ، وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ، فَلْیَکْفِکُمْ مِنَ الْعِیَانِ السَّمَاعُ وَ مِنَ الْغَیْب الْخَبَرُ. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا نَقَصَ مِنَ الدُّنْیَا وَ زَادَ فِی الْآخِرَةِ خَیْرٌ مِمَّا نَقَصَ مِنَ الْآخِرَةِ وَ زَادَ فِی الدُّنْیَا، فَکَمْ مِنْ مَنْقُوصٍ رَابحٍ وَ مَزیدٍ خَاسرٍ. إِنَّ الَّذی أُمِرْتُمْ بهِ أَوْسَعُ مِنَ الَّذی نُهِیتُمْ عَنْهُ، وَ مَا أُحِلَّ لَکُمْ أَکْثَرُ مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ، فَذَرُوا مَا قَلَّ لِمَا کَثُرَ وَ مَا ضَاقَ لِمَا اتَّسَعَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 115-108

امام (علیه السلام) در این بخش خطبه به دنبال آمادگیهای لازم در مخاطبین به سبب بخشهای پیشین، یک سلسله اندرزهای بسیار سودمند و بیدارگر را بیان فرموده که اگر انسان درست در آن بیندیشد، یک نسخه سعادت و خوشبختی و نجات است می فرماید : «هیچ چیز بدتر از شر نیست، مگر کیفر آن، و چیزی بهتر از نیکی نیست مگر پاداش آن» (إنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ بشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ إلاَّ عِقَابُهُ، وَلَیْسَ شَیْءٌ بخَیْر مِنَ الْخَیْرِ إلاَّ ثَوَابُهُ).

انسان به طور طبیعی از شر و بدی فرار می کند و به سوی نیکی جذب می شود و جلب منفعت و دفع مضرّت در نهاد هر انسانی وجود دارد، امام (علیه السلام) با استفاده از این امر فطری مخاطبان را به اطاعت خداوند و پرهیز از گناه و عصیان دعوت می کند و می فرماید : بدترین بدها، همان کیفر الهی در برابر گناهان است، و بهترین نیکیها همان پاداش الهی در برابر اطاعت است.

روشن است که منظور از «شرّ و خیر» (به قرینه عقاب و ثواب) معصیت و اطاعت است ولی اگر عقاب و ثواب را به معنی وسیع تری بگیریم و مجازاتها و پاداش های تکوینی را (یعنی مکافات و برکات اعمال در دنیا) نیز شامل شود، شرّ و خیر معنی گسترده تری پیدا خواهد کرد.

در تعبیر دیگری از همان بزرگوار در کلمات قصار می خوانیم : «فَاعِلُ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنْهُ وَفَاعِلُ الشرِّ شَرٌّ مِنْهُ; انجام دهنده کار نیک از آن کار بهتر است و انجام دهنده کار بد از آن کار بدتر»(1).

در دیدگاه اوّل، امام (علیه السلام) به نتایج، نظر فرموده است و در دیدگاه دوّم به اسباب و علل. به یقین انجام دهنده کار نیک و بد غالباً آنچه در دل دارد بیش از آن است که انجام می دهد زیرا اسبابش را فراهم نمی بیند. از سوی دیگر نتایج اعمال، ماندگار است در حالی که اعمال از بین می رود و این، دلیل برتری نتایج از خود اعمال است.

و در همین رابطه، امام (علیه السلام) به نکته مهم دیگری اشاره می کند و می افزاید : «همه چیز دنیا شنیدنش مهمتر از دیدن آن است در حالی که همه چیز آخرت، دیدنش از شنیدنش مهمتر است !» (وَکُلُّ شَیْء مِنَ الدُّنْیَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِیَانِهِ، وَکُلُّ شَیْء مِنَ الاْخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ).

این یک واقعیت است که مواهب مادی همچون سراب است از دور جلوه خاصی دارد ولی هنگامی که انسان به آن می رسد مطلب ارزشمندی نمی یابد، قصرها و کاخ ها، ثروت ها و قدرت ها، لذات و خوشی ها همه دورنمای خوبی دارند ولی هنگامی که انسان به آن می رسد و مشکلات آن را می بیند گاه شدیداً وحشت می کند و آرزو می نماید ای کاش هرگز به آن نرسیده بود.

این در حالی است که درباره نعمت های گسترده خداوند در قیامت می خوانیم : «اَعْدَدْتُ لِعِبادی مَا لاَ عَیْنٌ رأَتْ وَلاَ اُذُنٌ سَمِعَتْ وَلاَ خَطَرَ عَلَی قَلْب بَشَر; من برای بندگان خود نعمت هایی آماده کرده ام که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به فکر انسانی خطور نکرده است»(2). حتی گاه لذاتی را که انسان در لحظات خاصی از مناجات پروردگار و احساس قرب او در این دنیا پیدا می کند می بیند با هیچ زبان و بیانی قابل توصیف نیست.

و در ادامه این سخن اضافه می کند : «حال که چنین است می بایست شنیدن (حقایق مربوط به آخرت به وسیله پیامبران و اولیاء الله) شما را از دیدن آن بی نیاز سازد، همچنین اخبار آنها از آنچه در پشت پرده غیب پنهان است» (فَلْیَکْفِکُمْ مِنَ الْعِیَانِ السَّمَاعُ، وَمِنَ الْغَیْب الْخَبَرُ).

بدیهی است تا انسان در زندانِ تن و در خانه تنگ و تاریک دنیا قرار دارد نمی تواند جهان بیرونِ از آن را بنگرد، از این رو چاره ای جز این نیست که برای درک اوضاع و شرایط آخرت به خبر رسانی این بزرگواران قناعت کند.

سپس امام (علیه السلام) در ادامه این سخن به دو بیان کاملاً منطقی برای تشویق به انجام نیکی ها و پرهیز از بدی ها می پردازد، می فرماید : «بدانید آنچه از دنیا کاسته شود و به آخرت افزوده گردد بهتر است از آنچه از آخرت، کم و به دنیا افزوده گردد، چه بسا کاستیها که سود به همراه دارد و چه بسا افزایش ها که زیانبار است !» (وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا نَقَصَ مِنَ الدُّنْیَا وَزَادَ فی الاْخِرَةِ خَیْرٌ مِمَّا نَقَصَ مِنَ الاْخِرَةِ وَ زَادَ فِی الدُّنْیَا : فَکَمْ مِنْ مَنْقُوص رَابح وَمَزید خَاسر!).

این همان چیزی است که در قرآن مجید اشارات روشنی به آن شده در یک جا می فرماید :« (مَثَلُ الَّذیْنَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فِی سَبیْلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّة اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَة مِائةُ حَبَّة); آنها که در راه خدا اموال خود را انفاق می کنند همچون دانه ای هستند که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یک صد دانه باشد»(3).

و در جای دیگر می فرماید : « (إنَّ اللهَ أشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنیَنَ أنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُمْ بأنَّ لَهُمْ الجَنَّةَ...); خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را خریداری کرده که در برابرش بهشت برای آنان باشد»(4).

بنابراین اموال و عمرها وامکاناتی که در مسیر آخرت به کار گرفته می شود گر چه در ظاهر چیزی از دنیا را می کاهد ولی در واقع گاه صدها برابر بر پاداش آخرت می افزاید و به عکس، اگر انسان، چیزی از آخرت خویش را بکاهد و به اصطلاح از دین و ایمان خود، مایه بگذارد تا به دنیا برسد بهای سنگینی در برابر متاع ناچیزی پرداخته است. قرآن مجید می فرماید : « (إنَّ الَّذینَ یَشْتروُنَ بعَهْد اللهِ وَاَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیْلاً اُولَئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرة); کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی می فروشند آنها بهره ای در آخرت نخواهند داشت»(5).

آیا هیچ انسان عاقلی حاضر می شود که معاوضه پر سود اوّل را ترک گوید و معاوضه زیانبار دوّم را طالب باشد ؟!

در بیان دوّم می فرماید : «آنچه به آن مأمور شده اید (و برای شما مجاز است) گسترده تر از آن است که از آن نهی شده اید و آنچه برای شما حلال شده بیشتر از آن است که بر شما حرام گردیده، پس کم را به خاطر زیاد ترک گویید و محدود را به خاطر آنچه گسترده است رها سازید !» (إنَّ الَّذی أُمِرْتُمْ بهِ أَوْسَعُ مِنَ الَّذی نُهِیتُمْ عَنْهُ. وَمَا أُحِلَّ لَکُمْ أَکْثَرُ مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ. فَذَرُوا مَا قَلَّ لِمَا کَثُرَ).

منظور از «مأمور به» در این جا به اصطلاح امر، در مقابل حَظْر است یعنی آنچه برای شما مجاز شمرده شده نسبت به گناهان بسیار بیشتر و گسترده تر است، چنان نیست که ترک گناه شما را در فشار قرار دهد، بلکه مسیر وسیعی در مقابل شما برای رسیدن به دین و دنیا وجود دارد. به یقین اگر گناهان را شماره کنیم ـ مخصوصاً گناهان کبیره را ـ به عدد محدودی می رسیم امّا اگر آنچه را شرع مقدّس مجاز شمرده است ملاحظه کنیم دایره بسیار وسیع تری در برابر خود می بینیم. همین طور در مورد حلال و حرام، غذاهای حلال در مقابل غذاهای حرام بسیار بیشتر است معاملات حلال در مقایسه با معاملات حرام افزون تر است. زنانی که ازدواج با آنها حلال است نسبت به زنانی که ازدواج با آنها حرام است، بسیار بیشترند(6) بنابراین اطاعت فرمان خدا و رعایت حلال و حرام، انسان در تنگنا قرار نمی دهد و این در واقع پاسخی است برای آنها که دین خدا را مجموعه ای از محدودیّتها و ممنوعیّت ها می پندارند.

به این ترتیب امام (علیه السلام) همگان را تشویق می کند که گناهان و محرّمات را که تعدادشان محدود است رها سازند و در جادّه وسیع حلال و مباح گام نهند و مطمئن باشند، مشکلی نه در زندگی مادی و نه در زندگی معنوی آنها فراهم نخواهد شد.

در واقع این اشاره به همان چیزی است که در قرآن مجید آمده: « (وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج); خداوند در دین تنگنایی برای شما قرار نداده است»(7). و در حدیث شریف نبوی می خوانیم : «بَعَثَنِی بالْحَنِیفِیَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ; من به آیین خالص و آسان مبعوث شدم»(8).

در جای دیگر می خوانیم : « (فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَاشْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ إنْ کُنْتُمْ إیّاهُ تَعْبُدُونَ * إنّما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ الْمیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزیْرِ وَمَا اُهِلَّ لِغَیْرِ اللهِ بهِ); پس، از آنچه خدا روزیتان کرده است حلال و پاکیزه بخورید و شکر نعمت خدا را به جا آورید، اگر او را می پرستید، خداوند تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا سربریده اند بر شما حرام کرده است»(9).


نکته ها:

1 ـ دور نمایی فریبنده و از نزدیک وحشتناک!

مواهب دنیای مادی و زرق و برق این جهان از دور بسیار دل انگیز است امّا هنگامی که انسان به آن می رسد بسیار در نظرش کوچک می شود وگاه نگران کننده و وحشتناک.

مثلاً انسان از دور زندگی شاهان را می بیند و گمان می برد اگر روزی بر تخت سلطنت تکیه کند جهان به کام اوست و شاهد سعادت و خوشبختی را در آغوش گرفته است اما هنگامی که به آن می رسد می بیند حدّ اقل سه چیز از مهمترین مواهب حیات را از دست داده است نخست امنیّت است، او در آن حال باید از نزدیکترین نزدیکانش بترسد و دائماً مراقب اطراف خویش باشد حتی در کاخ خود و در اتاق خواب خود در امنیّت نیست زیرا در طول تاریخ، بسیاری از شاهان به دست نزدیکانشان کشته شده اند.

آزادی را نیز از دست داده مثلاً او هرگز نمی تواند مانند افراد عادی با زن و فرزند خود به تفریح گاهی برود و نفس آزادی بکشد یا در مجلس میهمانی بستگان و دوستان به آزادی شرکت کند.

سوّمین موهبتی را که از دست می دهد فراغت بال است او همیشه گرفتار و مشغول است و لحظه ای آرام ندارد. بعضی از رؤسای جمهور را به خاطر داریم که با صراحت می گفتند هیچ شب خواب آرام نداشتند و چندین مرتبه پیشخدمت مخصوص، آنها را برای اطلاع از حوادثی که در گوشه و کنار جهان رخ می داد از خواب بیدار می کردند تنها زمانی طعم خواب راحت را چشیدند که دوران ریاست آنها پایان گرفت.

در مثال دیگر، انسان دورنمای زندگی ثروتمندان بزرگ را می بیند وگمان می برد کسی از آنها خوشبخت تر نیست اما اگر روزی به آن برسد می بیند تنها مقدار کمی از آن ثروت در زندگی او قابل جذب است و بقیه بارسنگینی بر دوش اوست.

نگهداری و مراقبت از آن، کار بسیار دشواری است. دشمنی ها و حسادت ها که به خاطر آن، دامنش را می گیرد کابوس های وحشتناکی است و به این ترتیب همان گونه که مولا (علیه السلام) در تعبیر زیبا و رسایش در این خطبه فرموده، همه چیز دنیا شنیدنش مهمتر از دیدن آن است و به عکس آخرت، سرایی است که به گفته پیامبران صادق (علیهم السلام) و اولیاء الله دیدنش بسیار برتر از شنیدنش می باشد با این حال آیا هیچ عاقلی آخرت را با دنیا معاوضه می کند.

آری ! اگر انسان، مقامات مادی و ثروت های این جهان را برای این بطلبد که خدمتی به خلق خدا کند و به تعبیر قرآن در خطاب به «قارون» « (وَابْتَغِ فِیما  آتَاکَ اللهُ الدّارَ الآخِرَةَ); در میان آنچه خدا به تو داده است سرای آخرت را جستجو کند»(10) و تمام مشکلات و عوارض آن را پذیرا شود، حساب دیگری خواهد بود.

در حدیثی می خوانیم، یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) ضمن اظهار ناراحتی عرض کرد : به خدا سوگند ! ما طالب دنیا هستیم و آن را دوست داریم. امام (علیه السلام) فرمود : (بگو ببینم) با (اموال) دنیا چه خواهی کرد ؟ عرض کرد : وسایل زندگی خودم و فرزندانم را فراهم می کنم با آن صله رحم بجا می آورم و به نیازمندان صدقه می دهم و حج وعمره بجامی آورم. فرمود : «لَیْسَ هذَا طَلَبُ الدُّنْیِا، هَذَا طَلَبُ الآخِرَةِ; این طلب دنیا نیست، طلب آخرت است»(11).


2 ـ دنیا و دیدگاههای مردم:

همه می دانند زندگی این جهان برای کسی جاودان نیست، با چشم خود کودکان را می بینند که در مدت کوتاهی، جوان و جوانان پیر و پیران راهی جهان دیگر می شوند.

صفحات ترحیم روزنامه ها همه شب در مقابل چشمان ماست، هر شب آگهی مرگ عزیزانی را می بینیم که بستگان و دوستانشان به خاطر آنها به سوگ نشسته اند، مخصوصاً در عصر ما که فاصله مرگ و زندگی از هر زمان کوتاهتر شده است ناگهان هواپیمایی سقوط می کند و هر قطعه ای از گوشت سرنشینان آن به گوشه ای از کوه و صحرا پرتاب می شود. حوادث دیگر همه روز در همه جاده ها مرگ و میر می آفریند، حتی کشته شدگان حوادث وسایل نقلیه شهرهای بزرگ بیش از کشته شدگان یک جنگ است.

از این گذشته همین زندگی چند روزه آمیخته با انواع درد و رنجهاست، کافی است سری به بیمارستان ها بزنیم کودکان و جوانان و پیرانی را ببینیم که با انواع بیماری ها دست به گریبانند و ناله می کنند. سری به زندان ها بزنیم و افرادی را که به دلایل مختلف مظالم و ستم ها، اشتباهات و خطاها، هواپرستی ها و خودخواهی ها دربند هستند از نزدیک مشاهده کنیم.

ولی با این حال غالب مردم می کوشند همه این مسائل را به فراموشی بسپارند و آرامش کاذبی از این طریق به دست آورند. آرامشی که همچون آرامش پرنده ای است که سر خودرا در برف فرو کرده تا صیّاد را نبیند، غافل از این که صیّاد او را می بیند و به زودی گلوی او را می فشارد.

امام امیرمؤمنان علی (علیه السلام) برای از میان بردن این غفلت و فراموشی مرگبار، در جای جای خطبه های نهج البلاغه هشدارهای عجیبی می دهد و از طرق مختلف افکار خفته را بیدار می سازد.

گاه می فرماید : دنیا دار فنا و عناء و غیر و عبر است (سرای نیستی و رنج و دگرگونی و عبرت هاست).

گاه آمیخته بودن زندگی دنیا را با انواع مشکلات یادآور می شود.

گاه نزدیکی فاصله مرگ و زندگی را به خاطر می آورد.

گاه به این حقیقت، توجه می دهد که ساعات عمر بازگشتی ندارد در حالی که مواهب مادی دیگر همه قابل جبران است و به راستی اگر انسان حدّ اقل هفته ای یک بار مروری بر بعضی از این خطبه ها کند هرگز گرفتار آن غفلت مرگبار نمی شود.


پی نوشت:

  1. کلمات قصار، جمله 32.

  2. بحار الأنوار، جلد 8 ، صفحه 191، حدیث 168.

  3. بقره، آیه 261.

  4. توبه، آیه 111.

  5. آل عمران، آیه 77.

  6. در حقیقت جمله «ان الّذی امرتم به...» اشاره به احکام خمسه تکلیفیه است و جمله «ما احل لکم...» ناظر به «احکام وضعیه» می باشد بنابراین دلیلی ندارد که ما این دو جمله را مترادف و تأکید یکدیگر بدانیم آن گونه که بعضی از شارحان نهج البلاغه ذکر کرده اند.

  7. حج، آیه 78.

  8. بحار الأنوار، جلد 22، صفحه 264.

  9. نحل، آیه 115 و 114.

  10. قصص، آیه 77.

  11. وسائل الشیعه، جلد 12، صفحه 19.