[hadith]قَدْ تَکَفَّلَ لَکُمْ بالرِّزْقِ وَ أُمِرْتُمْ بالْعَمَلِ، فَلَا یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ أَوْلَی بکُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَیْکُمْ عَمَلُهُ، مَعَ أَنَّهُ وَ اللَّهِ لَقَد اعْتَرَضَ الشَّکُّ وَ [دَخَلَ] دَخِلَ الْیَقِینُ، حَتَّی کَأَنَّ الَّذی ضُمِنَ لَکُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُمْ وَ کَأَنَّ الَّذی قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُمْ قَدْ [وَضِعَ] وُضِعَ عَنْکُمْ. فَبَادرُوا الْعَمَلَ وَ خَافُوا بَغْتَةَ الْأَجَلِ، فَإِنَّهُ لَا یُرْجَی مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ مَا یُرْجَی مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ، مَا فَاتَ الْیَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِیَ غَداً زیَادَتُهُ وَ مَا فَاتَ أَمْس مِنَ الْعُمُرِ لَمْ یُرْجَ الْیَوْمَ رَجْعَتُهُ، الرَّجَاءُ مَعَ الْجَائِی وَ الْیَأْسُ مَعَ الْمَاضِی، فَـ"اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ".[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 123-115

این قدر برای دنیا دست و پا نکنید!

از آن جا که تلاش برای معاش و حرص و آز برای تحصیل روزی، یکی از عوامل مهم غفلت و بیگانگی از انجام فرائض الهی و پرداختن به خودسازی و تهذیب نفس است، امام (علیه السلام) در ادامه این سخن به نکته دقیقی اشاره کرده می فرماید : «(بدانید) خداوند روزی را برای شما تضمین کرده و شما را به انجام (واجبات) امر فرموده، بنابراین نباید نسبت به آنچه برای شما تضمین شده، در برابر آنچه بر شما واجب شده است کوشاتر باشید» (قَدْ تَکَفَّلَ لَکُمْ بالرِّزْقِ وَأُمِرْتُمْ بالْعَمَلِ; فَلاَ یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ أَوْلَی بکُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَیْکُمْ عَمَلُهُ)(1).

و به عبارت روشن تر دو چیز در برابر ما وجود دارد یکی تحصیل روزی است و دیگری انجام فرائض الهی. اوّلی را خداوند برای ما تضمین فرموده و دوّمی را بر عهده ما گذارده است بنابراین تمام همّت ما باید مصروف دوّمی شود در حالی که قضیه بر عکس است و بسیاری از مردم تمام تلاش و کوشش و دقت و فکر خود را به صورت حریصانه ای صرف تحصیل معاش می کنند و وظایف اصلی انسانی و الهی خود را به دست فراموشی می سپارند.

سپس در ادامه این سخن می فرماید : «با این که به خدا سوگند ! آن چنان (در این موضوع برای مردم) شک و تردید حاصل شده و با یقین به هم آمیخته که گویی آنچه تضمین شده (یعنی تحصیل رزق) بر شما فرض شده، و آنچه واجب گردیده (یعنی انجام اوامر الهی) از شما برداشته شده است» (مَعَ أَنَّهُ وَاللهِ لَقَد اعْتَرَضَ الشَّکُ، وَدَخِلَ(2) الْیَقِینُ، حَتَّی کَأَنَّ الَّذی ضُمِنَ لَکُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُمْ، وَکَأَنَّ الَّذی قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُمْ قَدْ وُضِعَ عَنْکُمْ).

آنچه در عبارت بالا آمده شبیه چیزی است که مولا امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در مقایسه طلب علم و طلب مال بیان فرموده. در حدیثی از آن حضرت می خوانیم : «اَیُّهَا النّاسُ اِعْلَمُوا أنَّ کَمَالَ الدِّیْنِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَالْعَمَلِ بهِ، ألا وَإنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أوْجَبَ عَلَیْکُمْ مِنْ طَلَب الْمَالِ إنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَکُمْ قَدْ قَسَّمَهُ عَادلٌ بَیْنَکُمْ وَضَمِنَهُ وَسَیَفِی لَکُمْ وَالْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَقَدْ اُمِرْتُمْ بطَلَبهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ; ای مردم ! بدانید، کمال دین فرا گرفتن دانش و عمل به آن است. آگاه باشید ! دانش آموختن، از طلب مال، بر شما واجب تر است، چرا که مال تقسیم و برای شما تضمین شده و خداوند عادل آن را در میان شما قسمت کرده و ضمانت فرموده و به زودی برای شما وفا می کند، ولی علم، به اهلش سپرده شده و شما مأمور شده اید، از اهلش آن را فراگیرید پس لازم است آن را طلب کنید»(3).

شک نیست که منظور از عبارات فوق این نیست که مردم فعالیت های مثبت اقتصادی خودرا متوقف کنند و تلاش برای زندگی آبرومندانه را کنار بگذارند و یا برنامه های اقتصادی جامعه تعطیل شود یا به کُندی گراید بلکه هدف این است که از حرص و آز و دنیاپرستی و افزون طلبی که انسان را از علم و دانش و معنویّت دور می سازد باز ایستند.

در ادامه این سخن برای یک نتیجه گیری منطقی و روشن امام (علیه السلام) ساعات عمر و روزی ها را با یکدیگر مقایسه کرده می فرماید : «حال که چنین است در عمل (به نیکی ها) مبادرت ورزید و از فرارسیدن ناگهانی سرآمد عمر بترسید، زیرا امیدی به بازگشت عمر نیست آن گونه که امید به بازگشت «روزی» می باشد، آنچه امروز از روزی ها از دست می رود ممکن است فردا افزوده شود ولی آنچه دیروز از عمر گذشته است امروز امیدی به بازگشتش نیست !» (فَبَادرُوا الْعَمَلَ، وَخَافُوا بَغْتَةَ(4) الاَْجَلِ، فَإنَّهُ لاَ یُرْجَی مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ مَا یُرْجَی مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ. مَا فَاتَ الْیَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِیَ غَداً زیَادَتُهُ، وَمَا فَاتَ أَمْس مِنَ الْعُمُرِ لَمْ یُرْجَ الْیَوْمَ رَجْعَتُهُ).

آری ! «امید به آینده است و نومیدی از گذشته !» (الرَّجَاءُ مَعَ الْجَائِی، والْیَأْسُ مَعَ الْمَاضِی).

به راستی این منطق بسیار روشن و گویایی است که ساعات عمر به هیچ قیمتی قابل بازگشت نیست در حالی که متاع دنیا و مواهب آن در هر شرایطی قابل بازگشت و جبران است. بنابر این عقل و خرد می گوید انسان باید نسبت به چیزی که قابل بازگشت نیست سخت گیر و حساس باشد، نه اموری که اگر امروز از دست رفت فردا ممکن است به دست آید. در حالی که غالب مردم بر خلاف این اصل اساسی گام برمی دارند با از دست رفتن کمی از دنیایشان فریادشان به آسمان بلند می شود در حالی که به خاطر از دست رفتن روزها و هفته ها و ماه و سال، کمتر تأسف می خورند و این عجیب است. و این که می بینیم امام (علیه السلام) در این خطبه و خطبه های دیگر بارها روی این مطلب یا شبیه آن تأکید می کند به همین خاطر است.

در حدیثی از امام سجاد (علیه السلام) می خوانیم که شخصی نزد آن حضرت آمد و از وضع زندگی خود شکایت کرد (گویا گرفتار زرق و برق دنیا بود) امام (علیه السلام) فرمود : «بیچاره فرزندان آدم، در هر روز گرفتار سه مصیبت می شوند که هیچ کدام مایه عبرت آنها نمی شود، حال آن که اگر عبرت می گرفتند مصائب دنیا بر آنها آسان می شد، مصیبت اوّل این که هر روز که می گذرد بخشی از عمر آنها کم می شود (ولی به آن تأسف نمی خورند) و اگر مقداری از مالش کم شود غمگین می گردد در حالی که درهم (و دینار) جانشین دارد ولی عمر هرگز برنمی گردد. دوّم این است که هر روز از رزق خود استفاده می کنند رزقی که اگر حلال باشد باید حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد کیفر می بینند. سپس فرمود مصیبت سوّم از اینها بزرگتر است عرض کردند، مصیبت سوّم چیست ؟ فرمود : «مَا مِنْ یَوْم یُمِسی إلاّ وَقَدْ دَنَا مِنَ الآخِرَةِ مَرْحَلَةً لاَ یَدْرِی عَلَی الجَنَّةِ أَمْ عَلَی النّارِ; هر روز که غروب می شود یک منزل به آخرت نزدیکتر شده اند ونمی دانند به بهشت نزدیکتر شده اند یا به دوزخ»(5).

در پایان خطبه با استفاده از یکی از آیات قرآن، همه مخاطبان خودرا چنین اندرز می دهد; می فرماید : «بنابراین، آن چنان که شایسته است تقوای الهی پیشه کنید، و کاری کنید که جز با ایمان از دنیا نروید» (فَاتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ، وَلاَ تَمُوتُنَّ إلاَّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).

قرآن مجید می گوید : (یَا اَیُّها اَلَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إلاَّ وَاَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)(6).


نکته:

چگونه در مواهب دنیا سعادت آخرت را بجوییم؟

گاه انسان دنیا را برای اشباع هوا و هوسها، برتری جویی، واستثمار و استعمار دیگران می طلبد.

و گاه آن را برای رفاه در حدّ معقول.

و گاه آن را برای فراهم آوردن امکانات جهت خدمت به دیگران.

و گاه آن را تقویت پایه های اقتصاد جامعه اسلامی و مجد و عظمت و سربلندی آن و نفی هرگونه وابستگی به دیگران و دریوزگی از آنان.

بدیهی است این اهداف کاملاً با هم متفاوت و مختلف است.

اوّلی گرفتار زشت ترین صفات انسانی است و دوّمی به سوی اهداف مباح و بهره گیری از نعمتهای الهی حرکت می کند، سوّمی عبادتی کم نظیر دارد و چهارمی بهترین خدمات انسانی و اسلامی را انجام می دهد، و آنچه در مذمت دنیا در خطبه بالا و احادیث معصومین (علیهم السلام) و حتی قرآن مجید آمده است در واقع اشاره به گروه اوّل است و همان است که «رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةِ» و سرچشمه تمام گناهان شمرده شده، و هر کس گرفتار آن شود بدبختی دنیا و آخرت را برای خود خریده است.

بنابراین مبادا نکوهش دنیا و دنیاپرستان به این معنی تفسیر شود که اسلام مردمی فقیر و جامعه ای بینوا را می پسندد و به آن توصیه می کند.

آنچه در بالا گفته شد دقیقاً در روایات اسلامی آمده است، در یکجا می خوانیم که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود : «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَبَدَ الدِّیْنارِ وَالدِّرْهَمِ; کسی که درهم و دینار را بپرستد، رانده شده از راه خداست رانده شده از راه خداست»(7).

عالم بزرگوار مرحوم «صدوق» در تفسیر این حدیث می گوید : «یَعْنی بهِ مَنْ یَمْنَعُ زَکاةَ مَالِهِ وَیَبخَلُ بمُواسَاتِ إخْوانِهِ فَیَکُونُ قَدْ آثَرَ عِبَادَةَ الدِّیْنارِ والدِّرْهَمِ عَلَی عِبَادَةِ خالِقِهِ; مقصود پیغمبر (صلی الله علیه وآله) کسی است که حق نیازمندان و زکات مال را نمی پردازد و از مواسات و کمک به برادران دینی بخل می ورزد، از این جهت عبادت دینار و درهم را بر عبادات خدا مقدّم داشته است»(8).

در جای دیگر می خوانیم که علی (علیه السلام) با آن زهد و تقوای بی نظیر به این مسأله افتخار می کند که در دوران حکومت او تمام مردم کوفه از زندگانی مطلوب و قابل قبولی برخوردار بودند، می فرماید : «مَا اَصْبَحَ بالْکُوْفَةِ اَحَدٌ إلاَّ ناعِمَاً، إنَّ اَدْنَاهُم مَنْزلَةً لَیَأْکُلُ البُّرَ وَیجْلِسُ فِی الظِّلِّ وَیَشْرِبُ مِنْ ماءِ الْفُراتِ; تمام مردم کوفه دارای زندگی مرفهی هستند، کمترین آنها از گندم استفاده می کند (توجه داشته باشید نان جو خوراک فقیران بود) و خانه و سرپناهی دارد و از آب آشامیدنی گوارایی (آب فرات) استفاده می کند»(9).


پی نوشت:

  1. اگر چه جمعی از شارحان نهج البلاغه معتقدند که «طَلَبهُ» در جمله بالا نایب فاعل «المضمون» نیست و نایب فاعل آن «رزق» است که در جمله های سابق آمد ولی با کمی دقت روشن می شود که این مطلب هماهنگی دو جمله فوق را (المضمون لکم... المفروض علیکم) بر هم می زند و هماهنگی این دو جمله ایجاب می کند که «طلب» و «عمل» هر دو نایب فاعل باشند یکی برای «المضمون» ودیگری برای «المفروض» بنابراین معنی جمله چنین می شود : «نباید چیزی که خداوند طلب (و تحصیل) آن را برای شما تضمین کرده از چیزی که عملش بر شما واجب شده است، نزد شما برتری داشته باشد». (به تعبیر دیگر طلب در این جا به معنی تحصیل و فراهم کردن روزی از ناحیه خداست).

  2. «دخل» از مادّه «دخل» در این گونه موارد به معنی فاسد شدن داخل چیزی است و (دخل بر وزن دغل) به معنی امور فاسدی است که در درون انسان داخل می شود و عقل یا جسم او را آسیب می رساند و گاه واژه مدخول، به افراد دیوانه یا سبک مغز اطلاق می گردد.

  3. اصول کافی، جلد 1، صفحه 30.

  4. «بغتة» و «بغت» (بر وزن وقت) به معنی چیزی است که ناگهانی رخ می دهد.

  5. بحار الأنوار، جلد 75، صفحه 160.

  6. آل عمران، آیه 102.

7 و8. بحار الانوار، جلد 70، صفحه 140.

  1. همان مدرک جلد 40، صفحه 327.