[hadith]أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بتَقْوَی اللَّهِ الَّتِی هِیَ الزَّادُ وَ بهَا الْمَعَاذُ، زَادٌ مُبْلِغٌ وَ مَعَاذٌ مُنْجِحٌ، دَعَا إِلَیْهَا أَسْمَعُ دَاعٍ وَ وَعَاهَا خَیْرُ وَاعٍ، فَأَسْمَعَ دَاعِیهَا وَ فَازَ وَاعِیهَا. عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّ تَقْوَی اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ، حَتَّی أَسْهَرَتْ لَیَالِیَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ، فَأَخَذُوا الرَّاحَةَ بالنَّصَب وَ الرِّیَّ بالظَّمَإِ، وَ اسْتَقْرَبُوا الْأَجَلَ، فَبَادَرُوا الْعَمَلَ وَ کَذَّبُوا الْأَمَلَ، فَلَاحَظُوا الْأَجَلَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 95-92

برترین فضیلت انسان:

امام (علیه السلام) بعد از مقدمه متین و محکم و حساب شده ای که در بخش اوّل این خطبه بیان فرمود در این بخش به سراغ مهمترین فضیلت انسان ها می رود که همان تقوا است. نخست به آثار اخروی آن اشاره کرده می فرماید: «ای بندگان خدا ! شما را به تقوا سفارش می کنم که زاد و توشه (سفر آخرت) است و هم پناهگاه (در برابر عذاب الهی)، زاد و توشه ای که انسان را به مقصد می رساند، و پناهگاهی که او را (از خطرات) رهایی می بخشد» (أُوصِیکُمْ، عِبَادَ اللهِ، بتَقْوَی اللهِ الَّتی هِیَ الزَّادُ وَبهَا الْمَعَاذُ: زَادٌ مُبْلِغٌ، وَمَعَادٌ مُنْجِحٌ).

بدیهی است انسان در سفرهای طولانی و پر خوف و خطر نیاز به دو چیز دارد : زاد و توشه کافی و منزلگاه هایی که او را از خطرات حفظ کند.

همان گونه که قرآن مجید می فرماید: « (وَتَزَوّدوُا فَإنَّ خَیْرَ الزَّاد التَّقْوی); زاد و توشه برگیرید و بهترین زاد و توشه، تقواست»(1) و در داستان یوسف (علیه السلام) هنگامی که بر لب پرتگاه گناه قرار گرفت، از نیروی تقوا برای نجات خود، استفاده کرد، قرآن می گوید: « (قَالَ مَعَاذَ اللهِ); گفت به خدا پناه می برم»(2) و راستی تقوا پناهگاهی است، مطمئن و محکم، در برابر سیل خروشان هوای نفس و وسوسه های شیاطین و پناهگاهی است برای نجات از آتش دوزخ در قیامت و بهترین زاد و توشه ها برای این سفر پرخوف و خطر است.

سپس برای بیان اهمیّت تقوا می افزاید: «دعوت کننده ای که سخنانش از همه نافذتر است به سوی آن دعوت کرده (اشاره به خداوند یا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) یا همه انبیا و اولیا است) و بهترین نگهدارنده، آن را نگهداری و پاسداری نموده است (اشاره به همه پرهیزکاران و پیروان مکتب انبیاست) آری دعوت کننده به سوی تقوا، دعوت خود را به گوش همگان رسانید و پاسدار آن در کار خود پیروز شد» (دَعَا إلَیْهَا أَسْمَعُ دَاع، وَ وَعَاهَا خَیْرُ وَاع. فَأَسْمَعَ دَاعِیهَا، وَ فَازَ وَاعِیَها).

در جمله های بالا خواندیم که دعوت کننده به تقوا بهترین دعوت کنندگان بود همان طور که پاسدار تقوا بهترین پاسدار است.

بعضی گفته اند: منظور از دعوت کننده به تقوا ذات پاک خداوند یا شخص پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بود که از سوی خدا سخن می گفت و منظور از پاسدار تقوا علی (علیه السلام) است ولی بعید نیست که هر دو، مفهوم عامی داشته باشد که همه دعوت کنندگان راستین و بزرگ به تقوا و پاسداران آنرا شامل شود هر چند سرچشمه اصلی، ذات پاک خدا و پیامبر او و امام المتقّین علی ابن ابی طالب (علیه السلام)است.

سپس امام (علیه السلام) به آثار بسیار پرارزش تقوا در بندگان خاص خدا پرداخته چنین می فرماید: «ای بندگان خدا ! تقوای الهی دوستان خدا را از ارتکاب گناهان باز داشته و قلبهایشان را قرین خوف و خشیّت ساخته، تا آن جا که شبهایشان را بیدار و روزهایشان را گرم و سوزان کرده است» (عِبَادَ اللهِ، إنَّ تَقْوَی اللهِ حَمَتْ(3) أَوْلِیَاءَ اللهِ مَحَارِمَهُ، وَأَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ، حَتَّی أَسْهَرَتْ لَیَالیَهُمْ، وَأَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ(4)).

بدیهی است دو تعبیر بالا که درباره روز و شب شده، دو تعبیر کنایی لطیف است و منظور شب زنده دارانی است که در دل شب به پا می خیزند و خواب را از خود دریغ داشته به راز و نیاز با پروردگار می پردازند و روزها را روزه می گیرند و به یاد خدا هستند.

این تعبیر، نشان می دهد که تقوای الهی سرچشمه حرکت به سوی تمام خوبیها و نیکیهاست چرا که وقتی انسان در درون خود احساس مسئولیت کند حرکت او به سوی اطاعت اوامر الهی و ترک معاصی آغاز می شود، و شب زنده داریها و روزه گرفتنها بخشی از آثار این خدا ترسی باطنی است که نامش تقوا است.

و در ادامه سخن می افزاید : «آنها (در طریق عبودیّت پروردگار) مشقت را به جای راحتی و تشنگی را به جای سیرابی پذیرفته اند، سرآمد زندگی را نزدیک می دانند به همین دلیل در انجام اعمال نیک شتاب دارند، و آرزوهای دور و دراز را دروغ می شمرند، از این رو همواره پایان زندگی و مرگ را در نظر دارند» (فَأَخَذُوا الرَّاحَةَ بالنَّصَب(5)، والرِّیَّ(6) بالظَّمَاءِ; وَاسْتَقْرَبُوا الاَْجَلَ فَبَادَرُوا الْعَمَلَ، وَکَذَّبُوا الاَْمَلَ فَلاَحَظُوا الاَْجَلَ).

آری در آن هنگام که راحت طلبان خوش گذران، آلوده انواع گناهانند آنها برای نجات از گناه و انجام مسئولیتها از آسایش چشم می پوشند، آنها همچون فریفتگان دنیا نیستند که در دام آرزوهای دور و دراز گرفتار شوند و گذشتن ساعات و روزها و پایان عمر را به فراموشی بسپارند.

جمله های «فَبَادَرُوا» و «فَلاَحَظُوا» در واقع نتیجه و معلول جمله های «وَاسْتَقْرَبُوا» وَ «کَذَّبُوا» می باشد یعنی آن کسی که سرآمد عمر را نزدیک می بیند، به عمل می پردازد و آن کسی که آرزوها را تکذیب می کند به یاد مرگ است، البتّه تحمل ناراحتیهای این جهان سبب آرامش و آسایش جاودان آنها می شود آن گونه که امام (علیه السلام) در جای دیگر می فرماید : «صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً; آنها (پرهیزگاران) ایّام کوتاهی را شکیبایی کردند و این کار راحتی طولانی برای آنها فراهم ساخت»(7).


پی نوشت:

  1. بقره، آیه 197.

  2. یوسف، آیه 23.

  3. «حمت» از مادّه «حمایت» به معنی بازداشتن و جلوگیری کردن است لذا به کسانی که از دشمنان و مخالفان کسی جلوگیری می کنند حامی گفته می شود.

  4. «هواجر» جمع «هاجرة» به معنی وسط روز در هوای گرم و داغ است.

  5. «نصب» به معنی رنج و تعب است.

  6. «الریّ» به معنای سیراب شدن آمده است.

  7. خطبه، 193 (همّام).