[hadith]مَا بَالُکُمْ تَفْرَحُونَ بالْیَسیرِ مِنَ الدُّنْیَا تُدْرِکُونَهُ وَ لَا یَحْزُنُکُمُ الْکَثِیرُ مِنَ الْآخِرَةِ تُحْرَمُونَهُ وَ یُقْلِقُکُمُ الْیَسیرُ مِنَ الدُّنْیَا یَفُوتُکُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ ذَلِکَ فِی وُجُوهِکُمْ وَ قِلَّةِ صَبْرِکُمْ عَمَّا زُوِیَ مِنْهَا عَنْکُمْ کَأَنَّهَا دَارُ مُقَامِکُمْ وَ کَأَنَّ مَتَاعَهَا بَاقٍ عَلَیْکُمْ. وَ مَا یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ أَنْ یَسْتَقْبلَ أَخَاهُ بمَا یَخَافُ مِنْ عَیْبهِ إِلَّا مَخَافَةُ أَنْ یَسْتَقْبلَهُ بمِثْلِهِ قَدْ تَصَافَیْتُمْ عَلَی رَفْضِ الْآجِلِ وَ حُبِّ الْعَاجِلِ وَ صَارَ دینُ أَحَدکُمْ لُعْقَةً عَلَی لِسَانِهِ صَنِیعَ مَنْ قَدْ فَرَغَ مِنْ عَمَلِهِ وَ أَحْرَزَ [رِضَا] رِضَی سَیِّدهِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 80-78

باز هم سرزنش دنیاپرستان:

در این بخش که آخرین بخش خطبه است امام (علیه السلام) بار دیگر دنیاپرستان را مخاطب قرار داده و با سرزنشها و ملامتهای توأم با استدلال، برای بیدار ساختن آنها کوشش می کند، نخست می فرماید: «شما را چه شده که با تحصیل مقدار کمی از دنیا مسرور و خوشحال می شوید ولی هرگز محروم شدن از مقدار زیادی از آخرت، شما را غمگین نمی کند، از دست رفتن مقدار ناچیزی از متاع دنیا شما را سخت پریشان می سازد به گونه ای که آثار آن در چهره هایتان نمایان می شود و به خاطر آنچه از دست داده اید بی تابی می کنید، گویی این جا سرای اقامت همیشگی شماست و متاع دنیا همیشه برای شما باقی می ماند» (مَا بَالُکُمْ تَفْرَحُونَ بالْیَسیرِ مِنَ الدُّنْیَا تُدْرِکُونَهُ، وَلاَ یَحْزُنُکُمُ الْکَثِیرُ مِنَ الآخِرَةِ تُحْرَمُونَهُ! وَیُقلِقُکُمُ الْیَسیرُ مِنَ الدُّنْیَا یَفُوتُکُمْ، حَتَّی یَتَبَیَّنَ ذلکَ فِی وُجُوهِکُمْ، وَقِلَّةِ صَبْرِکُمْ عَمَّا زُوِیَ(1) مِنْهَا عَنْکُمْ! کَأَنَّهَا دَارُ مُقَامِکُمْ، وَکَأَنَّ مَتَاعَهَا بَاق عَلَیْکُمْ).

آری! چنین است حال بسیاری از مردم دنیا که از دست رفتن امور معنوی سبب پریشانی آنها نمی شود ولی کمترین ضرر مادی آنها را سخت پریشان می سازد، مثلاً اگر روزهای متوالی نماز صبح آنها قضا شود هیچ مایه نگرانی آنها نیست یا اگر سالها از فیض عبادتهای شبانه محروم بمانند غمی ندارند ولی گاهی چند درهم زیان، آنها را برآشفته می کند و بر سر اطرافیان خود فریاد می کشند که چرا چنین شده است؟

این تفاوت آشکار شرم آور، از یکی از دو چیز سرچشمه می گیرد: یا ایمانها نسبت به آخرت و وعده های الهی ضعیف است و آن را حلوای نسیه می دانند که به خاطر آن چشم از سکّه نقد نمی پوشند، و یا علی رغم ایمانشان به آخرت آن قدر هوا و هوسها بر قلب و روح آنها چیره شده و غفلت آنها را فراهم آورده که جز متاع دنیا و لذّات زودگذر و گاه موهوم و خیالی را، نمی بینند.

و در ادامه این سخن به یکی دیگر از نقطه های ضعف دنیاپرستان اشاره کرده می فرماید: یکی از بدبختیهای شما این است که: «کسی از شما نمی تواند عیب خطرناک برادر خود را (به منظور اصلاح و نهی از منکر) بازگو کند چرا که می ترسد برادرش نیز همان عیب را درباره او بازگوید» (وَمَا یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ أَنْ یَسْتَقْبلَ أَخَاهُ بمَا یَخَافُ مِنْ عَیْبهِ، إلاَّ مَخَافَةُ أَنْ یَسْتَقْبلَهُ بمِثْلِهِ).

اشاره به این که شما با داشتن آن همه عیوب که از دنیاپرستی ناشی می شود، از اصلاح یکدیگر به وسیله تذکّرها و اندرزها محروم هستید، چرا که هیچ یک از شما جرأت نمی کنید در این مقام برآیید چون می ترسید شما را سرزنش کنند که اگر این کار و آن کار بد است چرا خود آلوده اید؟ و اگر شما طبیب هستید چرا نخست سرخود را دوا نمی کنید؟ و آیا صحیح است که دیگها روسیاهی را بر دیگچه ها عیب بگیرند؟!

و سرانجام امام (علیه السلام) با این سخن خطبه را پایان می دهد می فرماید: «(گویی) همگی دست به دست هم داده اید که آخرت را کنار بگذارید، و به دنیا عشق ورزید، و دین شما لقلقه زبانتان شده، و کارتان شبیه کار کسی است که گویی تمام وظیفه خود را انجام داده و رضایت مولای خویش را فراهم ساخته است!» (قَدْ تَصَافَیْتُمْ عَلَی رَفْضِ الاْجِلِ وَ حُبِّ الْعَاجِلِ، وَ صَارَ دینُ أَحَدکُمْ لُعْقَةً(2) عَلَی لِسَانِهِ، صَنِیعَ مَنْ قَدْ فَرَغَ مِنْ عَمَلِهِ، وَ أَحْرَزَ رِضَی سَیِّدهِ).

گاه در میان مردم کارهای خلافی انجام می شود که هیچ توافق قبلی بر آن صورت نگرفته ولی چنان هماهنگ است که گویی آنها جلسات متعددی داشته و برنامه ریزی و توافق قبلی صورت گرفته، و این نیست مگر بخاطر این که انگیزه ها در این امور یکسان است. یکی از مصداقهای روشن آن بی اعتنایی به مسائل مربوط به آخرت و چسبیدن به دنیای مادی است.

این گونه افراد دنیاپرست ممکن است ظاهراً دین دار باشند ولی دین آنها در یک سلسله شعارها و ادعاها و لفاظی ها و احیاناً کمی از عبادات، خلاصه می شود تعبیر «لعقة» اشاره به همین معناست. و گاه آن چنان از خود راضی هستند که گویی به تمام وظایف الهی و انسانی خود، عمل کرده و به قرب پروردگار و مقام رضای او رسیده اند و این به راستی یک انحراف وحشتناک است همان گونه که مولا در پایان این خطبه به آن اشاره فرموده است.


پی نوشت:

  1. «زوی» از مادّه «زیّ» (بر وزن حیّ) به معنی جمع کردن و گرفتن و بردن و دور کردن است و با توجه به این که در عبارت بالا به صورت فعل مجهول و همراه با «عَنْ» ذکر شده به معنی دور کردن و از دست دادن می باشد.

  2. «لعقة» از مادّه «لعق» (بر وزن فرق) به معنی لیسیدن گرفته شده و «لعقه» به مقدار مختصری از غذا گفته می شود که انسان با سرانگشت یا قاشق کوچکی روی زبان می گذارد و به زودی آن را فرو می برد و کنایه از شیء مختصر است.