[hadith]إِنَّ الزَّاهِدینَ فِی الدُّنْیَا تَبْکِی قُلُوبُهُمْ وَ إِنْ ضَحِکُوا وَ یَشْتَدُّ حُزْنُهُمْ وَ إِنْ فَرِحُوا وَ یَکْثُرُ مَقْتُهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ إِنِ اغْتَبَطُوا بمَا رُزقُوا. قَدْ غَابَ عَنْ قُلُوبکُمْ ذکْرُ الْآجَالِ وَ حَضَرَتْکُمْ کَوَاذبُ الْآمَالِ فَصَارَتِ الدُّنْیَا أَمْلَکَ بکُمْ مِنَ الْآخِرَةِ وَ الْعَاجِلَةُ أَذْهَبَ بکُمْ مِنَ الْآجِلَةِ. وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَی دینِ اللَّهِ، مَا فَرَّقَ بَیْنَکُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ فَلَا تَوَازَرُونَ وَ لَا تَنَاصَحُونَ وَ لَا تَبَاذَلُونَ وَ لَا تَوَادُّونَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 76-74

وصف زاهدان در دنیا:

امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه به سه نکته اشاره می فرماید که تأکید و تکمیلی است بر بخش گذشته این خطبه، و مقدمه ای است بر بخش آینده.

نخست به سراغ توصیف زاهدان در دنیا می رود تا با مقایسه کردن حال مخاطبین با حال آنها وضع هر کس روشن شود و در این جا برای زاهدان سه ویژگی می شمرد، می فرماید : «زاهدان در دنیا قلوبشان می گرید گر چه ظاهراً بخندند» (إنَّ الزَّاهِدینَ فِی الدُّنْیَا تَبْکِی قُلُوبُهُمْ وَإنْ ضَحِکُوا).

«و سخت محزون و غمگین اند گر چه ظاهراً شادمانی کنند» (وَیَشْتَدُّ حُزْنُهُمْ وَإنْ فَرِحُوا).

«ونسبت به خود سخت خشمگین هستند (و از وضع اخلاقی و طاعات خود راضی نیستند) هر چند به خاطر روزی های فراوانی که به آنها داده شده در پیشگاه خداوند شاکرند» (وَیَکْثُرُ مَقْتُهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَإنِ اغْتَبَطُوا(1) بمَا رُزقُوا).

آری چشم های قلب آنها گریان است به خاطر نقایص و کمبودهایی که در خود می بینند و لغزش هایی که احیاناً از آنها سرزده، هر چند برای حفظ آداب اجتماعی و اخلاقی ظاهراً شاد و خندان باشند. آنها بر گذشته خویش تأسف می خورند و از فرصت هایی که در دست داشته اند و از آن استفاده نکرده اند غمگین اند، هر چند در ظاهر شاد و مسرورند و آنها از یکسو در برابر مواهب مادی و معنوی الهی زبان به شکر و ثنای او می گشایند ولی از سوی دیگر خودرا به خاطر کوتاهی در بهره گیری صحیح از این نعمت ها ملامت و سرزنش می کنند.

و در یک جمله، آنها همواره در مقام نقد خویشتن و اصلاح کاستی ها و کمبودهای معنوی خود هستند وهمین امر سبب حرکت تکاملی آنها به سوی خداست و هرگز راضی به وضع موجود نیستند که سبب رکود یا عقب گردشان شود.

و در نکته دوّم وضع مخاطبین خودرا تشریح می کند تا با زاهدان، خود را مقایسه کنند و به عیوب خویش واقف شوند و برای آنها نیز سه وصف بیان می فرماید، می گوید : «یاد مرگ از دل هایتان پنهان شده و آمال و آرزوهای دروغین در برابر شما حاضر گشته از این رو سلطه دنیا بر شما بیش از آخرت شده، و زندگانی زودرس دنیا، شما را از یاد حیات جاودانی آخرت بیرون برده است» (قَدْ غَابَ عَنْ قُلُوبکُمْ ذکْرُ الاْجَالِ، وَحَضَرَتْکُمْ کَوَاذبُ الاْمَالِ، فَصَارَتِ الدُّنْیَا أَمْلَکَ بکُمْ مِنَ الاْخِرَةِ، وَالعَاجِلَةُ أَذْهَبَ بکُمْ مِنَ الاْجِلَةِ).

آری ! آن کس که سر آمد عمر و پایان زندگی زودگذر دنیا را به فراموشی بسپارد، و دل را در گرو سراب آرزوهای دروغین قرار دهد، دنیا بر عقل و فکر او چیره می شود و آخرت را از یاد می برد، و چنین کسی آمادگی برای آلودگی به هر گناه و فسادی دارد و بهترین طعمه شیطان و هوای نفس است.

و در پایان این بخش از خطبه، چنین نتیجه می گیرد که «شما همگی در اسلام و دین خدا برادر (و برابر) هستید و تفرقه و اختلاف در میان شما تنها به سبب آلودگی درون و سوء نیت هاست به همین دلیل، نه به یکدیگر کمک می کنید، نه همدیگر را نصیحت، و نه بذل و بخشش به هم دارید و نه به یکدیگر مهر می ورزید» (وَإنَّمَا أَنْتُمْ إخْوَانٌ عَلَی دینِ اللهِ، مَا فَرَّقَ بَیْنَکُمْ إلاَّ خُبْثُ السَّرَائِرِ، وَسُوءُ الضَّمَائِرِ. فَلاَ تَوَازَرُونَ(2) وَلاَ تَنَاصَحُونَ، وَلاَ تَبَاذَلُونَ وَلاَ تَوَادُّونَ).

اشاره به این که زمینه های وحدت از طریق اخوت اسلامی در میان شما موجود است امّا اختلافات به خاطر تعصب ها، کینه و حسد و حبّ دنیا و تنگ نظری ها بر آن غلبه کرده است و رشته وحدت را که سبب امنیّت داخل و پیروزی بر دشمنان خارجی است از هم گسسته است به همین دلیل برکات اجتماع که همکاری و خدمات متقابل و پیوندهای دوستی و برادری است از شما قطع شده است.

این تعبیر اشاره روشنی به این حقیقت دارد که حبّ دنیا و خبث باطن و سوء نیّت و اخلاق نه تنها آخرت را بر باد می دهد بلکه صحنه جامعه بشری را کانونی از ناامنی و انواع تزاحم ها و کشمکش ها می سازد که در آن خبری از همدلی و محبّت و همکاری و صمیمیّت نیست.


پی نوشت:

  1. بسیاری از شارحان نهج البلاغه جمله «اُغْتُبطُوا» را طبق بعضی از نسخه ها به صورت مجهول خوانده اند و آن را به معنی مورد غبطه واقع شدن تفسیر کرده اند و بعضی آن را به صورت فعل معلوم آورده اند و مفهومی شبیه آنچه گفته شد از آن فهمیده اند در حالی که با مراجعه به متون لغت روشن می شود که «اغتباط» به معنی دیگری است و آن خوشحال بودن و شکر خدا را در برابر نعمت ها به جای آوردن است. (به لسان العرب و قاموس و لغات دیگر مراجعه شود).

  2. «لا توازرون» از مادّه «موازرة» به معنی تعاون و همکاری است.