[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) فی ذمّ الدنیا:

وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا، فَإِنَّهَا مَنْزلُ قُلْعَةٍ وَ لَیْسَتْ بدَارِ نُجْعَةٍ، قَدْ تَزَیَّنَتْ بغُرُورِهَا وَ غَرَّتْ بزینَتِهَا. [دَارٌ] دَارُهَا هَانَتْ عَلَی رَبِّهَا فَخَلَطَ حَلَالَهَا بحَرَامِهَا وَ خَیْرَهَا بشَرِّهَا وَ حَیَاتَهَا بمَوْتِهَا وَ حُلْوَهَا بمُرِّهَا، لَمْ یُصْفِهَا اللَّهُ تَعَالَی لِأَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یَضِنَّ بهَا [عَنْ] عَلَی أَعْدَائِهِ. خَیْرُهَا زَهِیدٌ وَ شَرُّهَا عَتِیدٌ وَ جَمْعُهَا یَنْفَدُ وَ مُلْکُهَا یُسْلَبُ وَ عَامِرُهَا یَخْرَبُ، فَمَا خَیْرُ دَارٍ تُنْقَضُ نَقْضَ الْبنَاءِ وَ عُمُرٍ یَفْنَی فِیهَا فَنَاءَ الزَّاد وَ مُدَّةٍ تَنْقَطِعُ انْقِطَاعَ السَّیْرِ. اجْعَلُوا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ مِنْ [طَلِبَتِکُمْ] طَلَبکُمْ وَ اسْأَلُوهُ مِنْ أَدَاءِ حَقِّهِ [کَمَا] مَا سَأَلَکُمْ وَ أَسْمِعُوا دَعْوَةَ الْمَوْتِ آذَانَکُمْ قَبْلَ أَنْ یُدْعَی بکُمْ.[/hadith]

در این خطبه نکاتی است که در زیر شرح داده می شود:

1-  «... انقطاع السّیر»:

مشعر است بر پرهیز دادن مردم از دنیا، و ضمن بیان زشتیهای آن مردم را به رها کردن تدریجی آن دعوت فرموده است که:

اولّا-  اشاره می کند که دنیا جایی شایسته اقامت، و محلّی مناسب رفاه و آسایش نیست، و این خود کنایه است بر این که آنچه سزاوار است در طلب آن بر آمد خیرات پایداری است که موجب امنیّت خاطر و سرور دایم باشد.

ثانیا-  این که زیب و زیور دنیا سبب غفلت و غرور مردم است، و غفلت و فریفتگی به آن موجب پسندیدن و خوب دانستن آن است.

اگر گفته شود: در این جا زینت باعث غرور، و غرور سبب زینت و آراستگی دنیا شمرده شده و این دور است، پاسخ این است که زینت و زیور دنیا باعث غرور و فریفته شدن به آن، و غرور موجب خوب انگاشتن و فراموشی از زشتیهای آن گفته شده است و این دور نیست.

ثالثا-  «أنّها هانت علی ربّها»:

این که دنیا از نظر پروردگار خوار و بی ارزش است به این معناست که دنیا با لذّات مورد عنایت پروردگار نیست، از این رو خیر محض نمی باشد، بلکه هر چه بر حسب امکان در این دنیا خیر شمرده می شود، شرّی در برابرش قرار دارد که آن را مشوب می سازد، با در نظر گرفتن این که خیر دنیا در برابر خوبیها و نعمتهای آخرت اندک و ناچیز است.

2-  برای تربیت مردم دستورهایی بدین شرح می دهد:

اوّل-  این که ادای واجبات الهی را از جمله چیزهایی که از او درخواست می کنند قرار دهند، غرض این است که به آنچه خداوند بر آنها واجب کرده محبّت و دلبستگی داشته باشند، و انجام آنها را مانند چیزهای دیگر از قبیل مال و غیره که از او مسألت می کنند، از وی بخواهند، و بر ادای آنها مواظبت کنند.

دوّم-  درخواست از خدا در راه ادای حقوق اوست، و ادای حقوق او آن چنان که از بندگان خواسته است جز با یاری و توفیق و امداد او میسّر نیست، منظور از این تذکّر این است که ادای حقوق الهی را مهمّ بشمارند و به آن شیفتگی و دلبستگی داشته باشند، چنان که در دعایی که از معصوم (ع) رسیده آمده است: «أللّهمّ إنّک سألتنی من نفسی ما لا أملکه إلّا بک، فاعطنی منها ما یرضیک عنّی یعنی»: بار خدایا تو از من چیزی را خواسته ای که جز به یاری تو نمی توانم آن را داشته باشم، پس آنچه از آن تو را خشنود می گرداند بر من ببخشای.

سوّم-  این که ندای مرگ را که آنان را به سوی خود فرا می خواند، به گوشهای خویش برسانند، مراد این است که خواستار شنیدن هر سخنی باشند که آنها را از مرگ و سختیهای آن می ترساند، و این کار با شرکت در مجالس ذکر و درس گرفتن از زاهدان و پارسایان ممکن است، بدیهی است فایده ای که از یادآوری مرگ حاصل می شود این است که لذّات غفلت انگیز دنیوی را تیره و مکدّر می سازد. چنان که آن حضرت فرموده است: «أکثروا ذکر هادم اللذّات» یعنی: ویران کننده خوشیها را زیاد یاد کنید.