[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) فی ذمّ الدنیا:

وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا، فَإِنَّهَا مَنْزلُ قُلْعَةٍ وَ لَیْسَتْ بدَارِ نُجْعَةٍ، قَدْ تَزَیَّنَتْ بغُرُورِهَا وَ غَرَّتْ بزینَتِهَا. [دَارٌ] دَارُهَا هَانَتْ عَلَی رَبِّهَا فَخَلَطَ حَلَالَهَا بحَرَامِهَا وَ خَیْرَهَا بشَرِّهَا وَ حَیَاتَهَا بمَوْتِهَا وَ حُلْوَهَا بمُرِّهَا، لَمْ یُصْفِهَا اللَّهُ تَعَالَی لِأَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یَضِنَّ بهَا [عَنْ] عَلَی أَعْدَائِهِ. خَیْرُهَا زَهِیدٌ وَ شَرُّهَا عَتِیدٌ وَ جَمْعُهَا یَنْفَدُ وَ مُلْکُهَا یُسْلَبُ وَ عَامِرُهَا یَخْرَبُ، فَمَا خَیْرُ دَارٍ تُنْقَضُ نَقْضَ الْبنَاءِ وَ عُمُرٍ یَفْنَی فِیهَا فَنَاءَ الزَّاد وَ مُدَّةٍ تَنْقَطِعُ انْقِطَاعَ السَّیْرِ. اجْعَلُوا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ مِنْ [طَلِبَتِکُمْ] طَلَبکُمْ وَ اسْأَلُوهُ مِنْ أَدَاءِ حَقِّهِ [کَمَا] مَا سَأَلَکُمْ وَ أَسْمِعُوا دَعْوَةَ الْمَوْتِ آذَانَکُمْ قَبْلَ أَنْ یُدْعَی بکُمْ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 71-65

وَمِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ فی ذمّ الدنیا.

از خطبه های امام علیه السلام است که در نکوهش دنیا (ودنیاپرستی) ایراد فرموده است

.

خطبه در یک نگاه:

امام علیه السلام در این خطبه از چند مسأله مهم سخن می گوید که همه به یکدیگر مرتبطند. نخست مردم را از دنیاپرستی باز می دارد و عیوب و مشکلات دنیا را بازگو می کند و آن را به خانه ای تشبیه می نماید که رو به ویرانی است و نباید دل به آن بست

.

در بخش دیگری برای تکمیل این سخن، توصیه می فرماید که مرگ را فراموش نکنید و همچون زاهدان در دنیا باشید که دل به آن نبستند

.

و سرانجام در بخش دیگری به پراکندگی و اختلاف مسلمانان، اشاره کرده و آن را ناشی از دل بستگی به دنیا می شمرد و اصلاح آن را مایه پیشرفت جامعه معرفی می فرماید

.

شما را از دلبستگی به دنیا بر حذر می دارم:

امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه، باز به سراغ نکوهش دنیا و دنیاپرستان می رود و چنان زرق و برق دنیا را تحقیر می کند و عیوب آن را بر می شمرد که هر انسان عاقلی را بیدار می سازد و به او نشان می دهد که دنیاپرستی راه نجات نیست.

مخاطبان خویش را که مردم آن روز و امروز و تمام اعصار و قرون را شامل می شود از زرق و برق دنیا بر حذر می دارد و می فرماید : «شما را از دلبستگی به دنیا سخت بر حذر می دارم که منزلگاهی است کوچ کردنی; و جای اقامت نیست» (وَأُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا مَنْزلُ قُلْعَة، وَلَیْسَتْ بدَارِ نُجْعَة).

«قلعه» از ماده «قلع» گرفته شده و به معنی اموال عاریتی و محلی که انسان هر زمان باید از آن برخیزد، می باشد.

و«نُجْعَة» عکس آن است و آن جایگاهی است که انسان خیر و برکت در آن یافته و قطعاً تصمیم به توقف در آن گرفته است. بنابراین مفهوم سخن مولا (علیه السلام) این است که دنیا به هر حال یک منزلگاه موقّتی است و ارزشی برای ماندن و اقامت گزیدن ندارد، در ادامه سخن در واقع به دلایل این مطلب اشاره می کند و  می افزاید : «دنیا خود را با مکر و نیرنگ آراسته و با زرق و برق خود مردم را می فریبد، سرایی است که در نظر صاحب اصلیش بی مقدار است لذا حلالش را با حرام، و خیرش را با شرّ، و زندگی اش را با مرگ، و شرینی اش را با تلخی، بهم هم آمیخته است» (قَدْ تَزَیَّنَتْ بغُرُورِهَا، وَغَرَّتْ بزینَتِهَا. دَارُهَا(1) هَانَتْ عَلَی رَبِّهَا، فَخَلَطَ حَلاَلَهَا بحَرَامِهَا، وَخَیْرَهَا بشَرِّهَا، وَحَیَاتَهَا بمَوتِهَا، وَحُلْوَهَا بمُرِّهَا).

هر گاه بخواهی لقمه نان حلالی بدست آوری باید هزار درد و رنج را تحمّل کنی و از مسیرهای پرنشیب و فراز بگذری و هرگاه بخواهی گلی بچینی باید تحمّل نیش خار کنی و اگر بخواهی از خوان نعمتش کمی عسل برگیری نیشهای زنبورها در انتظار توست، در کنار هر گنجی افعی ها خفته اند و در کنار هر شیرینی تلخی هاست، فی المثل انسانی که فرزند ندارد غم وغصّه جانکاهی بر روح او سنگینی می کند ولی همین که فرزند پیدا کرد هزاران مشکل در کنار اوست و همچنین نعمتها و مواهب دیگر که فقدانش غم انگیز است و وجودش ملال آور و مشکل آفرین.

و در تأکید این سخن می فرماید : «(به همین دلیل) خداوند آن را مخصوص اولیایش نساخته، واز دشمنانش دریغ نداشته است» (لَمْ یُصْفِهَا(2) اللهُ تَعَالَی لاَِوْلِیَائِهِ، وَلَمْ یَضِنَّ(3) بهَا عَلَی أَعْدَائِهِ).

آری! اگر متاع دنیا متاع قابل ملاحظه ای بود خداوند آن را به دوستانش اختصاص می داد و از دشمنانش دریغ می داشت ولی چون ارزشی ندارد آن را به هر کس می دهد. سپس اضافه می کند : «خوبی هایش کم، و شرّ آن آماده (و فراوان) جمعش، رو به فنا و ملک و حکومتش رو به زوال، و آبادی اش رو به ویرانی است» (خَیْرُهَا زَهِیدٌ وَشَرُّهَا عَتِیدٌ(4) وَجَمْعُهَا یَنْفَدُ، وَمُلْکُهَا یُسْلَبُ، وَعَامِرُهَا یَخْرَبُ).

و عجب این که این دگرگونیها و زوال نعمتها و بر باد رفتن حکومتها و ویرانی آبادیها، همیشه جنبه تدریجی ندارد بلکه گاهی در یک ساعت و حتی در یک لحظه همه چیز دگرگون می شود و تاریخ بشر مملوّ است از این صحنه های وحشت آور و عبرت انگیز.

با این حال چگونه عاقل می تواند به آن دل ببندد ؟ و بر نعمتهایش تکیه کند ؟ از اقبال دنیا شاد و از ادبارش غمگین شود ؟

و در ادامه این بحث، مطلب را به صورت سؤال مطرح می کند، تا پاسخ آن از درون دل های مخاطبین برخیزد و اثر عمیق خود را بگذارد، می فرماید : «چه ارزشی دارد سرایی که همچون عمارتهای فرسوده در حال فروریختن است ! و چه خوبی دارد، عمرهایی که همچون زاد و توشه (مختصر) پایان می گیرد، و زندگی هایی که همچون ایّام سفر به آخر می رسد !» (فَمَا خَیْرُ دَار تُنْقَضُ نَقْضَ الْبنَاءِ، وَعُمُر یَفْنَی فِیهَا فَنَاءَ الزَّاد، وَمُدَّة تَنْقَطِعُ انْقِطَاعَ السَّیْرِ !).

امام (علیه السلام) در این سه تشبیه، نهایت فصاحت و بلاغت را بکار برده است :

نخست دنیا را به خانه کهنه و فرسوده ای تشبیه می کند که دیوارهایش شکافته و سقفهایش در حال فروریخش شکست.

وعمر انسان را به سفره ای تشبیه می کند که گروهی بر سر آن می نشینند و در مدّتی کوتاه هر چه در آن است می خورند و خالی می شود.

ومدّت بقاء انسان را در این جهان به سفرهای کوتاهی تشبیه می کند که مسافر تا گرم راه رفتن می شود پایان می پذیرد.

و سرانجام در آخرین جمله از این بخش خطبه، همگان را مخاطب ساخته و سه دستور مهمّ به آنها می دهد و می فرماید : «آنچه را خداوند بر شما واجب کرده است جزءِ خواسته های خویش قرار دهید و از او بخواهید که برای ادای حقوقی که از شما خواسته است یاریتان کند و بیش از آن که به سوی مرگ فراخوانده شوید، دعوت مرگ را به گوش های خویش برسانید (و آماده شوید)» (اجْعَلُوا مَا افْتَرَضَ اللهُ عَلَیْکُمْ مِنْ طَلَبکُمْ، وَاسْأَلُوهُ مِنْ أَدَاءِ حَقِّهِ مَا سَأَلَکُمْ. وَأَسْمِعُوا دَعْوَةَ الْمَوْتِ آذَانَکُمْ قَبْلَ أَنْ یُدْعَی بکُمْ).

در نخستین دستور به مردم سفارش می کند که حدّ اقل واجبات الهی را به اندازه خواسته های شخصی خود، ارج نهند و در انجام آن کوشا باشند نه این که خواسته های دنیوی خود را در متن قرار دهند و واجبات الهی را در حاشیه.

این احتمال نیز وجود دارد که منظور این است که توفیق انجام واجبات الهی را از خواسته های خود در پیشگاه خدا قرار دهید. ولی معنی اوّل مناسبتر به نظر می رسد زیرا در جمله دوّم به این معنی، اشاره شده که می فرماید از او بخواهید که در اداء حقش شما را یاری کند بنابراین تفسیر هر دو جمله تکرار یک مفهوم خواهد بود.

جمله سوّم اشاره به آمادگی برای استقبال از مرگ است از طریق اداء حقوق مردم و توبه از گناه و جبران مافات، چرا که در غیر این صورت، مرگ غافلگیرانه دامان انسان را می گیرد و به سوی جهانی که هیچ آمادگی برای ورود به آن ندارد پیش می برد.(5)


پی نوشت:

  1. آنگونه که در نسخ دیگر آمده، «دارٌ هانت علی ربّها» است ولی در نسخه «صبحی صالح» که این نسخه برگرفته از آن است «دارها هانت» است که ظاهراً اشتباه است.

  2. «لم یصفها» از مادّه «اصفاء» به معنی مخصوص گردانیدن، گرفته شده است اشاره به این که مواهب دنیا، به قدری بی ارزش است که خدا آن را در اختیار همه قرار داده است.

  3. «لم یضنّ» از مادّه «ضن» به معنی بخل و دریغ داشتن است.

  4. «عتید» از مادّه «عتاد» (بر وزن جواب) به معنی مهیّا و فراهم شدن است و گاه به معنی ذخیره کردن نیز می آید.

سند خطبه

:

بخشی از این خطبه را زمخشری در اوایل کتاب ربیع الأبرار آورده و آمری (که قریب العصر به سیّد رضی بوده) آن را به طور پراکنده در کتاب خود غرر الحکم با تفاوتهایی نقل کرده است و از این تفاوتها روشن می شود که آمری آن را از منبع دیگری غیر از نهج البلاغه گرفته است.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 247

).