[hadith]کَمْ مِنْ وَاثِقٍ بهَا قَدْ فَجَعَتْهُ، وَ ذی طُمَأْنِینَةٍ إِلَیْهَا قَدْ صَرَعَتْهُ، وَ ذی أُبَّهَةٍ قَدْ جَعَلَتْهُ حَقِیراً، وَ ذی نَخْوَةٍ قَدْ رَدَّتْهُ ذَلِیلًا؛ سُلْطَانُهَا دُوَّلٌ وَ عَیْشُهَا [رَنَقٌ‏] رَنِقٌ وَ عَذْبُهَا أُجَاجٌ وَ حُلْوُهَا صَبرٌ وَ غِذَاؤُهَا سمَامٌ وَ أَسْبَابُهَا رِمَامٌ؛ حَیُّهَا بعَرَضِ مَوْتٍ وَ صَحِیحُهَا بعَرَضِ سُقْمٍ، مُلْکُهَا مَسْلُوبٌ وَ عَزیزُهَا مَغْلُوبٌ وَ مَوْفُورُهَا مَنْکُوبٌ وَ جَارُهَا مَحْرُوبٌ.[/hadith]

منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئی)، ج 8، ص: 14

کم من واثق بها قد فجعته، و ذی طمأنینة قد صرعته، و ذی أبّهة قد جعلته حقیرا، و ذی نخوة قد ردّته ذلیلا، سلطانها دول، و عیشها رنق، و عذبها أجاج، و حلوها صبر، و غذائها سمام، و أسبابها رمام، حیّها بعرض موت، و صحیحها بعرض سقم، ملکها مسلوب، و عزیزها مغلوب، و موفورها منکوب، و جارها محروب.

اللغة:

و (الابّهة) و زان سکّرة العظمة و البهجة و الکبر و النخوة و (الصبر) بکسر الباء نبات معروف ثمّ یطلق علی کلّ مرّ و (السمام) بالکسر جمع السّم مثلّثة.

المعنی:

ثمّ أشار علیه السّلام إلی مفاسد الرّکون الیها و الاعتماد علیها بقوله: (کم من واثق بها قد فجعته) بأنواع الأحزان (و ذی طمأنینة الیها قد صرعته) فی مصارع الهوان (و ذی ابّهة) و عظمة (قد جعلته حقیرا) مهینا (و ذی نخوة) و کبر (قد ردّته ذلیلا) مستکینا (سلطانها دول) یتداوله السّلاطین بینهم یکون تارة لهؤلاء و لهؤلاء اخری (و عیشها رنق) متکدّر استعاره (و عذبها اجاج) مالح (و حلوها صبر) مرّ استعار لفظی العذب و الحلو للذّاتها و لفظی الاجاج و المرّ لما یشوبها من الکدر و الأسقام و الجامع الاشتراک فی الالتذاذ و الایلام (و غذائها سمام) قاتلة (و أسبابها) أی حبالها (رمام) بالیة (حیّها بعرض موت و صحیحها بعرض سقم) أراد به إشراف الأحیاء بالممات و الأصحاء بالأسقام و قربهم منها (ملکها مسلوب و عزیزها مغلوب و موفورها منکوب و جارها محروب) أی وافر المال و صاحب الثروة فیها مثاب و جارها حریب أی مأخوذ منه جمیع ماله هذا.

الترجمة:

بسا اعتماد کننده بدنیا که دردمند ساخت او را، و بسا صاحب اطمینانی بسوی آن که در خاک هلاک انداخت او را، و بسا صاحب عظمتی که گردانید او را حقیر و بی مقدار، و بسا صاحب نخوتی که گردانید او را ذلیل و خوار، سلطنت و پادشاهی آن دوران کننده است از دستی بدستی، و عیش آن کدر آمیز است و آب شیرین آن شور است و بیمزه، و حلاوتهای آن تلخ، و طعامهای آن زهرهای قاتل است، و ریسمانهای آن پوسیده است، زنده آن در معرض مرگست و صحیح آن در معرض ناخوشی است، ملک و مال آن ربوده شده است، و عزیز آن مغلوب است، و صاحب ثروت آن صاحب نکبت شده است، و همسایه آن ربوده شده از آن تمام مال او.