[hadith]لَمْ یَکُنِ امْرُؤٌ مِنْهَا فِی حَبْرَةٍ إِلَّا أَعْقَبَتْهُ بَعْدَهَا عَبْرَةً، وَ لَمْ یَلْقَ فِی [مِنْ‏] سَرَّائِهَا بَطْناً إِلَّا مَنَحَتْهُ مِنْ ضَرَّائِهَا ظَهْراً، وَ لَمْ تَطُلَّهُ فِیهَا دیمَةُ رَخَاءٍ إِلَّا هَتَنَتْ عَلَیْهِ مُزْنَةُ بَلَاءٍ، وَ حَرِیٌّ إِذَا أَصْبَحَتْ لَهُ مُنْتَصِرَةً أَنْ تُمْسیَ لَهُ مُتَنَکِّرَةً، وَ إِنْ جَانِبٌ مِنْهَا اعْذَوْذَبَ وَ احْلَوْلَی أَمَرَّ مِنْهَا جَانِبٌ فَأَوْبَی، لَا یَنَالُ امْرُؤٌ مِنْ غَضَارَتِهَا رَغَباً إِلَّا أَرْهَقَتْهُ مِنْ نَوَائِبهَا تَعَباً، وَ لَا یُمْسی مِنْهَا فِی جَنَاحِ أَمْنٍ إِلَّا أَصْبَحَ عَلَی قَوَادمِ خَوْفٍ؛ غَرَّارَةٌ غُرُورٌ مَا فِیهَا، فَانِیَةٌ فَانٍ مَنْ عَلَیْهَا؛ لَا خَیْرَ فِی شَیْ‏ءٍ مِنْ أَزْوَادهَا إِلَّا التَّقْوَی، مَنْ أَقَلَّ مِنْهَا اسْتَکْثَرَ مِمَّا یُؤْمِنُهُ وَ مَنِ اسْتَکْثَرَ مِنْهَا اسْتَکْثَرَ مِمَّا یُوبقُهُ وَ زَالَ عَمَّا قَلِیلٍ عَنْهُ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 3، صفحه 153-151

  •  امام (ع) از حزن و اندوهی که در پی هر شادی و سرور است، به اشک تعبیر فرموده، و در مورد این که برای راحتی و آسایش دنیا بطن (شکم) و برای سختی و بدبختی آن ظهر (پشت) را به کار برده، دو احتمال است یکی از آنها این است که مراد داخل و بیرون سپر باشد، زیرا مطابق معمول در هنگام جنگ، انسان ظهر یا پشت سپر رزمندگان را می بیند، و در حال صلح، سپر به کناری انداخته می شود، و داخل یا بطن آن نمودار می گردد، از این رو مثل شده که در باره یاغی یا دشمن پس از تسلیم گفته می شود: «قلّب له ظهر المجنّ» یعنی: روی سپر را برایش واژگون کرد، همچنان که علی (ع) در یکی از نامه هایش به ابن عبّاس نوشته است: «قلّبت لابن عمّک ظهر المجنّ» یعنی: برای پسر عمّت روی سپر را واژگون کرده ای، و در این جا نیز حوادث دنیا به سپر تشبیه شده است و مراد از بطن آن، اقبال و صلح و سازش دنیا، و غرض از ظهر، ادبار و ناسازگاری و ستیزه گری آن است. 

احتمال دیگر این که منظور همان بطن و ظهر دنیا باشد، برای این که معمول است اگر کسی دوستش را با خوشرویی و خوشحالی ملاقات کند آغوش خود را برای او باز می کند و اگر بخواهد با او اظهار بیگانگی و مخالفت کند روی از او می گرداند و پشت به او می کند، بنا بر این، حالات مذکور برای دنیا استعاره شده، و امام از آن به اقبال و ادبار دنیا تعبیر فرموده است. 

  •  دلیل این که امام (ع) در جمله «و لا یمسی منها فی جناح أمن إلّا أصبح علی قوادم خوف» در تشبیه دنیا به ذکر جناح اکتفا فرموده این است که جناح یا بال پیوسته در حرکت و تغییر است و با ذکر آن به سرعت دگرگونیها و تحوّلات دنیا اشاره می کند، و این که ترس را به پرهای بزرگ جلو بال (قوادم) نسبت و اختصاص داده به این سبب است که این پرها به منزله سر بالند، و در سرعت حرکات و تغییرات بال نقش اساسی را دارند، و چون امام (ع) در مقام نکوهش دنیا و بیم دادن از آن است، این اختصاص نیکو و زیباست، زیرا مراد آن بزرگوار این است که اگر در زیر بال آن ایمنی و آسایشی به دست آید، این امن و امان دستخوش دگرگونیهای سریع بوده، و ترس و بیم سریعتر و بیشتر متوجّه او خواهد بود، امام (ع) ایمنی را به بال و بیم را به شهپرهای آن نسبت داده تا زیادتی خوف را بر ایمنی برساند. 

  •  «لا خیر فی شیء من أزوادها إلّا التَّقوی»: 

یعنی: جز تقوا هیچ خیر و فایده ای در زاد و توشه دنیا نیست، چیزی را استثنا فرموده که غرض اصلی در آفرینش جهان بوده و در همین دنیا موجود است، و آن تقوایی است که انسان را به مرتبه قرب پروردگار برساند، و این که تقوا را از جمله زاد و توشه دنیا شمرده برای این است که آن را جز در دنیا نمی توان به دست آورد، و امام (ع) پیش از این در گفتار خود بدان اشاره و فرموده است: «فتزوّدوا من الدّنیا ما تحررون به أنفسکم غدا» یعنی: از دنیا توشه ای برگیرید که در فردای قیامت شما را حفظ و نگهداری کند و آشکار است که در هر چه غیر از تقوا و پرهیزگاری است، و خیر و فایده ای نیست زیرا فانی و از میان رفتنی است و برای آخرت نیز زیانبار است. 

  •  «من أقلّ منها استکثر ممّا یؤمنه»: 

هر کس بهره کمتر از آن برگرفت، از آنچه او را ایمن می گرداند بیشتر برخوردار شد، مراد اختیار زهد در دنیاست، و پیش از این گفته شد که چگونه می توان از عذاب خداوند ایمنی یافت، و مراد از عبارت: «و من استکثر منها استکثر ممّا یوبقه» یعنی: هر کس بهره بیشتر از آن برد، به آنچه او را هلاک می سازد بیشتر گرفتار شده است، ملکات بد و صفات زشتی است که از دلبستگی به خوشیها و لذّات زودگذر و ناپایدار دنیا پدید می آید و پس از زوال آنها و رفتن از دنیا موجب هلاکت و نابودی اوست.