[hadith]ذمّ الدنیا:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ، حُفَّتْ بالشَّهَوَاتِ وَ تَحَبَّبَتْ بالْعَاجِلَةِ وَ رَاقَتْ بالْقَلِیلِ وَ تَحَلَّتْ بالْآمَالِ وَ تَزَیَّنَتْ بالْغُرُورِ، لَا تَدُومُ حَبْرَتُهَا وَ لَا تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا، غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ حَائِلَةٌ زَائِلَةٌ نَافِدَةٌ بَائِدَةٌ أَکَّالَةٌ غَوَّالَةٌ، لَا تَعْدُو إِذَا تَنَاهَتْ إِلَی أُمْنِیَّةِ أَهْلِ الرَّغْبَةِ فِیهَا وَ الرِّضَاءِ بهَا أَنْ تَکُونَ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی سُبْحَانَهُ "کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مُقْتَدراً".[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 3، صفحة 151-150

باید دانست که اساس این خطبه بر پرهیز دادن مردم از دنیاست، و امام (ع) با ذکر نقایص آن، مردم را از بدیها و تباهیهای آن بر حذر می دارد، و در آن چند نکته است: 

1-  واژه حلاوت (شیرینی) و خضرت (سبزی) را که به حسّ ذایقه و باصره تعلّق دارد، برای هر چه نفس از آن شکفته می شود و لذّت می برد، استعاره فرموده است، 

و جهت تشبیه این است که چشیدن شیرینی و دیدن سبزه مانند دیگر چیزهای لذیذ، مطبوع و لذّت بخش است. و این که تنها به لذّت حاصل از این دو حسّ اشاره فرموده برای این است که لذّتی که از طریق این دو حسّ به دست می آید در مقایسه با دیگر حواسّ بیشتر، و به وسیله آنها التذاذ نفس زیادتر است. 

2-  دنیا را چنین توصیف فرموده است که در لابلای شهوتها قرار گرفته و محفوف به آنهاست، 

و نیز در حدیث آمده است که: «حفّت الجنّة بالمکاره، و حفّت النّار بالشّهوات»، یعنی بهشت، در میان ناگواریها، و آتش در درون شهوتها قرار داده شده است، برخی از اصحاب تأویل گفته اند: این حدیث هشداری است بر این که آتش، همین دنیاست، و محبّت آن پس از جدایی از دنیا عذاب آن است، من در پاسخ این توجیه می گویم که: چنین معنایی از گفتار امام (ع) فهمیده نمی شود، لیکن در حدیث مذکور ممکن است مراد، آتش غیر محسوس باشد که در این صورت، قریب به گفتار این گروه خواهد بود، و هم امکان دارد که منظور همین آتش محسوس باشد، و بنا بر هر دو فرض کوشش در ارضای تمایلات و شهوات، و تلاش برای کسب لذّات موجب دخول در آتش، و استفاده از آنها در حدّ متعادل و شایسته موجب خروج و رهایی از آن خواهد بود، و چون مانند این است که شهوتها و رغبتها دنیا را از هر سو در میان گرفته و آن را احاطه کرده اند و جز از طریق شهوات، راهی به سوی آن نیست، محفوف به شهوات گفته شده است، منظور از عاجله در جمله تحبّبت بالعاجلة لذّات موجودی است که به سبب آنها، دلها به دنیا مایل می شود و دوستی آن را پیدا می کند، از این رو به زنی که به مال و جمال خود، اظهار دوستی و دلربایی می کند تشبیه، و واژه تحبّب برای آن استعاره شده است، جمله راقت بالقلیل نیز همین مفاد را دارد، یعنی با مایه اندک خود، که در برابر کالای آخرت چه از حیث کمیّت و چه کیفیّت بسیار ناچیز است، خودنمایی و دلارایی می کند، و به همین معناست آنچه درباره آراستگی دنیا به زیور آرزوهای دروغ و پوچ فرموده که همه در واقع باطل و بیهوده بوده و اگر غفلت از سرانجام آنها در میان نبود، این آمال و آرزوها در چشم خواستاران دنیا جلوه ای نداشت. 

3-  امام (ع) واژه های غرّاره و غوّاله را که به معنای بسیار فریبکار و حیله گر می باشد برای توصیف دنیا استعاره فرموده است، 

یعنی دنیا مردم را در غفلت بسیار فرو می برد و هر چه بیشتر می فریبد، و نیز صفت أکّاله را که از اوصاف درّندگان است به آن داده، زیرا دنیا نیز مردم را می کشد، و در کام مرگ فرو می برد. اطلاق دو صفت اوّل که غرّاره و ضرّاره است کنایه از این است که دنیا با فریبکاری و حیله گری انسان را به خود مشغول، و از هدفی که برای آن آفریده شده غافل می کند، و در لذّات خود فرو می برد، و دادن صفت اکّاله به آن، اشاره است به این که مانند درّندگان با پنجه مرگ، مردمان را می کشد، و در درون خاک نابود می سازد. 

4-  معنای گفتار امام (ع) از جمله «لا تعدوا تا مقتدرا»

این است که اگر دنیا به دوستداران خود و کسانی که بدان خشنودند، منتهای یکرنگی و صفای خویش را نشان دهد و آنها را به مراد خود برساند بیش از این نیست که دنیا خود را در نظر آنها شکوفا و زیبا جلوه داده و خوشیهای خود را برای آنها آراسته است. ولی دیری نمی گذرد که آنچه به آنها داده آن چنان از آنها می گیرد که گویا اصلا در دست آنها چیزی نبوده است، و این مفهوم همان مثلی است که قرآن کریم آورده و امام (ع) بدان تمثّل جسته است «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ...».