[hadith]و منها فی خطاب أصحابه‏:

وَ قَدْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَةِ اللَّهِ تَعَالَی لَکُمْ مَنْزلَةً تُکْرَمُ بهَا إِمَاؤُکُمْ وَ تُوصَلُ بهَا جِیرَانُکُمْ وَ یُعَظِّمُکُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لَا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ وَ یَهَابُکُمْ مَنْ لَا یَخَافُ لَکُمْ سَطْوَةً وَ لَا لَکُمْ عَلَیْهِ إِمْرَةٌ، وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذمَمِ آبَائِکُمْ تَأْنَفُونَ، وَ کَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَیْکُمْ تَرْجِعُ، فَمَکَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزلَتِکُمْ وَ أَلْقَیْتُمْ إِلَیْهِمْ أَزمَّتَکُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِی أَیْدیهِمْ، یَعْمَلُونَ بالشُّبُهَاتِ وَ یَسیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ، وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَرَّقُوکُمْ تَحْتَ کُلِّ کَوْکَبٍ لَجَمَعَکُمُ اللَّهُ لِشَرِّ یَوْمٍ لَهُمْ‏.[/hadith]

امام (ع) در این بخش از خطبه، سخن را به یادآوری مردم از مقام و منزلتی که خداوند در پرتو دین مبین اسلام و هدایت نور ایمان، آنان را بدان گرامی داشته، آغاز فرموده است، و در باره اهمیّت و اثرات این موهبت می فرماید که حرمت این منزلت حتّی کنیزکان و همسایگان شما را اگر چه مسلمان نیستند فرا گرفته است، و کسانی که شما بر آنها هیچ برتری ندارید و شما را بر آنها حقّی و منّتی نیست به شما احترام می گذارند و بزرگتان می شمارند، و آنانی که از قدرت شما باک ندارند از شما می ترسند، و پیداست که همه اینها به سبب اسلام و هدایت ایمان است، که خداوند به آنها بخشیده است.

امام (ع) پس از آن که نعمتها و موهبتهای خداوند را در باره آنها یاد آوری می فرماید، گفتار خود را با سرزنش و نکوهش آنها که در ادای حقوق واجب إلهی کوتاهی می کنند ادامه می دهد، و به اعمال آنها که موجب کفران نعمتهای اوست اشاره می فرماید، و این کفران و ناسپاسی عبارت از این است که آنان می بینند حدود إلهی شکسته و پیمانهای او نقض می شود اما سکوت می کنند، و خشمناک نمی شوند و چنان می نماید که به این کارها خشنودند، منظور امام (ع) اعمال زشت و مظالم ستم پیشگان و خروج خوارج و دیگر منکراتی است که مردم شام و دیگران مرتکب می شوند، برای این که مردم شام با فرمان خداوند مخالفت کرده، و بیعت امام (ع) را که عهدی از عهود إلهی است شکسته اند، و سکوت در برابر این امور با وجود قدرت در رفع این مظالم و ردّ این اعمال، و امکان جهاد با ستمکاران، خود عمل زشت و منکری است که اینها مرتکب می شوند، و واو در جمله «و أنتم...» برای حال آمده است یعنی: در حالی که شما ننگ می دانید پیمان پدرانتان شکسته شود به طریق اولی بر شما لازم است که شکستن پیمانهای إلهی و نقض عهود او را ننگ بشمارید.

سپس سستی و کوتاهی آنها را در کارهایی که خداوند اجرای آنها را بر آنان واجب فرموده و آنها را متصّدی سامان دادن به امور دین و واسطه تبلیغ اسلام قرار داده، و از این راه به آنان سلطه بر دیگران بخشیده یادآوری می کند و آنها را سرزنش و توبیخ می فرماید که مقام خود را در اسلام به ستمکاران سپرده اند، و منظور از ستمکاران در این جا معاویة و گروه اوست، و مقصود از تمکین ستمکاران، خودداری از سرکوب آنان و سپردن زمام امور به دست آنهاست.

واژه أزمّه (جمع زمام مهار یا افسار) استعاره است، و مراد از اموری که به دست ستمکاران سپرده اند امور شهرها و ممالک اسلام است، که بر اثر کوتاهی و سستی آنها در جهاد و پیکار، همگی این وقایع و حوادث به وجود آمده است.

منظور از این که ستمکاران به شبهات عمل می کنند این است که اعمال آنها مطابق با اوهام فاسد و نظریّات باطلی است که آنها را در کارهای خود حجّت و دلیل قرار می دهند، و مراد از سیر در شهوات این است که ستمکاران اوقات خود را به فرو رفتن در شهوات و ارضای خواهشهای نفسانی خویش می گذرانند.

فرموده است: «و أیم اللّه... »:

این عبارت بیم و اخطاری است به مردم در باره کارهایی که بنی امیّه در آینده انجام می دهند و این که همه را در گرفتاریها و شرور خود وارد کرده، و فتنه خود را گسترش خواهند داد، و مراد از یوم (روز) مدّت خلافت بنی امیّه است که بدترین مدّت و سخت ترین روزگاری است که بر اسلام و مسلمانان گذشته است، و این که امام (ع) تفرقه و پراکندگی مردم را به آنان، و جمع و گردآوری را به خداوند نسبت داده برای این است که اعلام فرماید ابتلای مردم به بلیّه بنی امیه قضای الهی و نزول آن در آینده، قطعی است، و اگر برای جلوگیری از فرود آمدن این بلا مردم را در اطراف و اکناف شهرها پراکنده سازند، سودی نخواهد داشت، و قضای إلهی نازل خواهد شد و دامن همه مردم را خواهد گرفت، زیرا تقدیر این است که مردم به بلای فرمانروایی بنی امیّه و شرور و تبهکاریهای آنها دچار و آزمایش شوند، و چگونگی احوال و رفتار بنی امیّه با مردم بویژه با صلحا و نیکان معلوم است. و توفیق و خودداری از گناه بسته به لطف خداست.