[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) و فیها یبیّن فضلَ الإسلام و یذکر الرسول الکریم ثم یلوم أصحابه‏:

دین الإسلام‏:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْکَانَهُ عَلَی مَنْ غَالَبَهُ، فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ وَ سلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ عَنْهُ وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بهِ وَ فَهْماً لِمَنْ عَقَلَ وَ لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ وَ آیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ وَ تَبْصِرَةً لِمَنْ عَزَمَ وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ وَ نَجَاةً لِمَنْ صَدَّقَ وَ ثِقَةً لِمَنْ تَوَکَّلَ وَ رَاحَةً لِمَنْ فَوَّضَ وَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ. فَهُوَ أَبْلَجُ الْمَنَاهِجِ وَ أَوْضَحُ الْوَلَائِجِ، مُشْرِفُ الْمَنَارِ، مُشْرِقُ الْجَوَادِّ، مُضِی‏ءُ الْمَصَابیحِ، کَرِیمُ الْمِضْمَارِ، رَفِیعُ الْغَایَةِ، جَامِعُ الْحَلْبَةِ، مُتَنَافِسُ السُّبْقَةِ، شَرِیفُ الْفُرْسَانِ، التَّصْدیقُ مِنْهَاجُهُ وَ الصَّالِحَاتُ مَنَارُهُ وَ الْمَوْتُ غَایَتُهُ وَ الدُّنْیَا مِضْمَارُهُ وَ الْقِیَامَةُ حَلْبَتُهُ وَ الْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ‏.[/hadith]

امام (ع) خداوند سبحان را ستایش فرموده است بر این که نعمت خود را ارزانی داشته و دین مبین اسلام را وضع و برقرار کرده است تا به وسیله آن خردها به سوی او راه یابند، و ذکر واژه شرایع اشاره است به احکام و قوانین دین اسلام که مورد توجّه افکار و مطمح نظر اندیشمندان و صاحبنظران می باشد، و منظور از تسهیل شرایع این است که خداوند متعال احکام و مقرّرات اسلام را آن چنان واضح و روشن قرار داده است که فصیح و الکن آنها را می فهمند، و کودن و زیرک در وارد شدن به سرچشمه های آن مشترکند، و مراد از اعزاز ارکان اسلام، حمایت حقّ تعالی از احکام و شرایع آن است، و این که پایه های آن را استوار، و مرتبه آن را برتر از آن قرار داده که نادانان و مشرکان بر آن غلبه و در صدد انهدام آن بر آیند و بتوانند نور آن را خاموش سازند.

سپس امام (ع) به ستایش اسلام پرداخته، و صفاتی را که شارع آن یعنی خداوند متعال بدان بخشیده به شرح زیر بیان کرده است:

1-  جعله أمنا لمن علقه:

آشکار است که اسلام برای کسی که بدان چنگ زند در دنیا از قتل و در آخرت از عذاب الهی پناهگاه است.

2-  و سلما لمن دخله:

یعنی اسلام با کسی که در آن وارد شود روش مسالمت دارد، و در این عبارت، اسلام اوّلا به حرم تشبیه شده است که هر کس در آن پا نهد، در امن و سلامت خواهد بود، و ثانیا به دلاور پیروزی تشبیه شده که رفتارش مسالمت آمیز است، زیرا هر کس آن را بپذیرد و در آن داخل شود جان و داراییش محفوظ می ماند و مانند این است که اسلام با او مسالمت و مصالحه کرده است که آنچه را مایه آزار و ناراحتی اوست پس از ورود به اسلام دنبال نکند.

3-  و برهانا لمن تکلّم به:

یعنی در اسلام براهین و دلایل آشکار موجود است.

4-  شاهدا لمن خاصم به:

شاهد، اعمّ از برهان است زیرا جدل و خطابه را نیز شامل است.

5-  نورا یستضاء به:

یعنی اسلام نور است که از آن کسب روشنی می شود، در این جمله نور را، برای اسلام استعاره آورده، و با ذکر استضاء، که به معنای روشنی خواستن است، آن را ترشیح داده و کامل فرموده است جهت مشابهت میان اسلام و نور این است، که انسان در راه خود به سوی خدا و به دست آوردن بهشت از اسلام پیروی می کند و از آن دستور می گیرد.

6-  و فهما لمن عقل:

اسلام فهم است برای کسی که آن را درک کند، و چون فهم عبارت است از خوب آماده بودن ذهن برای پذیرش چیزهایی که بر او وارد می شود، دخول در اسلام، و پرورش دادن نفس بر اساس احکام و مقرّرات آن نیز سبب بزرگی برای حصول آمادگی ذهنی جهت تابش و پذیرش انوار الهی و فهم اسرار قدسی است، و اطلاق واژه فهم بر آنچه گفته شد مجاز و از باب اطلاق نام مسبّب بر سبب می باشد.

7-  و لبّا لمن تدبّر:

چون لبّ به معنای عقل است، در این جا نیز مانند جمله پیش واژه عقل برای اسلام بر سبیل مجاز آمده اگر چه مسبّب آن است، و در این جا منظور عقل لملکه و مراتب بالاتر آن است، زیرا اسلام و قواعد و احکام آن، نیرومندترین وسیله برای دست یافتن به بالاترین مراتب خرد می باشد.

8-  و آیة لمن توسّم:

منظور کسی است که در جستجوی راه حق و یافتن اهداف آن است، و اسلام برای چنین کسی نشانه و علامت است که اگر بدان راه یافت در طریق هدایت قرار گرفته است.

9-  و تبصرة لمن عزم:

مراد کسی است که تصمیم بر انجام دادن مقصود خود گرفته است، و اسلام برای او مایه بینش است که بتواند مقصود خود را به گونه شایسته انجام دهد.

10-  و عبرة لمن اتّعظ:

معنای این جمله آشکار است، زیرا اسلام با بیان احوال امّتهای گذشته و آنچه روزگار بر سر آنها آورده برای کسی که پند آموز و موعظه پذیر باشد در راه حرکت به سوی خدا نیکوترین مایه عبرت است.

11-  و نجاة لمن صدّق:

اسلام برای کسی که رسالت پیامبر (ص) را تصدیق کند و به آنچه از جانب خداوند برای بشر آورده ایمان آورد، مایه رستگاری است، زیرا پذیرش اسلام برای او در دنیا موجب رهایی از قتل و شمشیر دین و در آخرت باعث رستگاریش از عذاب خداوند است، و اطلاق نام نجات بر اسلام از باب اطلاق نام مسبّب بر سبب می باشد.

12-  و ثقة لمن توکّل:

یعنی اسلام مایه وثوق و اعتماد کسانی است که بر خداوند توکّل کنند، زیرا مشتمل بر وعده های گرانقدر اوست، و به سبب اطمینان بر آن است که توان توکّل بر خدا را می یابند.

13-  راحة لمن فوّض:

یعنی کسی که بحث و تدقیق در مسائل را رها و به احکام اسلام و دلایل قرآن و سنّت اصیل اهل قرآن تمسّک جوید، و کار خود را به آن واگذارد آسایش می یابد، گفته شده: منظور ترغیب مردم است به این که امور را به خدا واگذارند، و دانش آنچه را که نمی توان دانست و شناخت، به او تفویض کنند و در این راه بیهوده زحمت نکشند که در این صورت آسودگی می یابند، و نیز گفته اند: مراد این است که اگر اسلام مسلمان کامل باشد و امور خود را به خداوند واگذارد، پروردگار متعال تمامی کارهای او را کفایت و اصلاح می فرماید و او را از کوشش و تلاش بی نیاز و آسوده می گرداند.

14-  جنّة لمن صبر:

یعنی در به کار بستن و عمل کردن به احکام و دستورهای آن بردباری و شکیبایی ورزد، و روشن است که معنای سپر، ایمنی از عذاب خدا می باشد، و واژه جنّه (سپر) استعاره شده است.

15-  أبلج المناهج:

مقصود از مناهج اسلام راههای وصول بدان و اصولی است که با اذعان بدانها و پیمودن آن راهها، انسان مسلمان می باشد، و اینها عبارت است از اقرار به خداوند و یگانگی او و ایمان به رسالت پیامبر (ص) و تصدیق به آنچه در شرع وارد شده است و امام (ع) آنها را به مناهج تفسیر فرموده است، و بدیهی است اینها راههای روشن هدایت و رستگاری است.

16-  و أوضح الولائج:

یعنی هر کس به دیده اعتبار به اسلام بنگرد، اسرار و بواطن آن را آشکار خواهد دید.

17-  مشرف المنار:

منار اسلام عبارت است از اعمال صالحه ای که سالکان این راه به جا می آورند، مانند نمازهای پنجگانه و امثال آن، و آشکار است که این عبادات و اعمال، برتر و بالاتر از عباداتی است که پیش از این به جا آورده می شده است.

18-  مشرق الجوادّ:

معنایی نزدیک به مفهوم أبلج المناهج دارد.

19-  مضیء المصابیح:

این جمله کنایه از دانشمندان اسلام و پیشوایان آن است که به طریق استعاره بیان فرموده و با ذکر واژه إضاءه آن را ترشیح داده است، و اشاره دارد به این که علوم از آنها نمایان می شود و مردم باید از آنها پیروی کنند، و شاید منظور از مصابیح، ادلّه دین مانند کتاب و سنّت باشد.

20-  کریم المضمار:

یعنی اسلام در میدان مسابقه حیات همیشه برنده است و مراد از این میدان مسابقه، دنیاست، و شکّ نیست که میدان آن کریم و ارجمند است، زیرا از این جاست که انوار معرفت کسب، و در پرتو آن به سوی خدا گام برداشته می شود، واژه مضمار استعاره است برای دنیا و پیش از این شرح آن داده شده است.

21-  رفیع الغایة:

چون مقصد اسلام، رسیدن به آستان پروردگار جهانیان است و آستان او همان جنّة الماوی یا بهشت جاوید است، لذا مقصد او بلند و هدف او عالی است، زیرا مقصدی بلندتر و هدفی برتر از بهشت وجود ندارد.

22-  جامع الحلبة:

واژه حلبه را برای روز رستاخیز استعاره فرموده است، زیرا قیامت چنان که بیان خواهیم کرد حلبه اسلام و وعده گاه نتیجه مسابقه است، وجه استعاره این است که مردم در آن روز همه گرد می آیند تا کدام یک از آنان برای وصول به آستان حضرت حقّ که همان بهشت جاویدان است بر دیگری پیشی گیرد، مانند گرد آمدن اسبان برای مسابقه و شتافتن آنها برای گرفتن جایزه.

23-  متنافس السبقة:

یعنی جایزه آن محبوب و گرانقدر است، زیرا بهشت جایزه آن است و این گرامیترین چیزی است که بر سر آن رقابت می شود و مطلوب انسان است.

24-  شریف الفرسان:

واژه فرسان را که به معنای سوارکاران است، برای دانشمندان اسلام استعاره آورده است، آن دانشمندانی که در میدان دانش یکّه تازان و قهرمانانند، و شباهت دارند به اسبان لایقی که در میدان مسابقه موجب پیروزی صاحبان خود می شوند.

25-  التّصدیق منهاجه:

این جمله تا آخر این بخش از خطبه، توضیحی است بر آنچه در عبارات پیش روشن نشده و تفسیری است بر منهاج و منار و غایة و مضمار و حلبه و سبقه، و این که مرگ را نهایت یا مقصد بیان کرده و «الموت غایته» فرموده است برای این که مرگ نزدیکترین مقصدی است که انسان را در آستانه لقای پروردگار متعال قرار می دهد، و شاید هم مراد از موت، مرگ شهوات و هواهای نفسانی باشد، زیرا این نیز از اهداف و مقاصد اولیّه اسلام است، همچنین سبقه را برای بهشت استعاره فرموده است، برای این که  

بهشت ثمره دین و غایت مطلوب آن است همچنان که سبقه یا جایزه حاصل کوشش دو طرف مسابقه می باشد.