[hadith]فی التزهید فی الدنیا:
أَیُّهَا النَّاسُ انْظُرُوا إِلَی الدُّنْیَا نَظَرَ الزَّاهِدینَ فِیهَا، الصَّادفِینَ عَنْهَا؛ فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَمَّا قَلِیلٍ تُزیلُ الثَّاوِیَ السَّاکِنَ وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ الآْمِنَ، لَا یَرْجِعُ مَا تَوَلَّی مِنْهَا فَأَدْبَرَ، وَ لَا یُدْرَی مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا [فَیُنْتَظَرُ] فَیُنْتَظَرَ. سُرُورُهَا مَشُوبٌ بالْحُزْنِ وَ جَلَدُ الرِّجَالِ فِیهَا إِلَی الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ، فَلَا یَغُرَّنَّکُمْ کَثْرَةُ مَا یُعْجِبُکُمْ فِیهَا لِقِلَّةِ مَا یَصْحَبُکُمْ مِنْهَا.[/hadith]
پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 410-403
و من خطبة له علیه السلام فی التزهید فی الدنیا.
امام علیه السلام این خطبه را درباره زهد در دنیا ایراد فرموده است
.
خطبه در یک نگاه:
همان گونه که از تعبیرات مرحوم سیّد رضی (منها و منها) استفاده می شود؛ آن بزرگوار تمام این خطبه را در اینجا نیاورده؛ بلکه گزیده هایی از آن را که درخشش بیشتری داشته، در اینجا آورده است، و درمجموع چنین به نظر می رسد که این خطبه اهداف متعدّدی را دنبال می کند: نخست، تشویق به زهد و پارسایی و ترک دنیاپرستی، و سپس، مسأله تفکّر و عبرت گرفتن و بینایی در امور؛ و بعد از آن، عالم واقعی را معرّفی می کند و رهروان راه حقّ را از منحرفان- از طریق بیان اوصاف- جدا می سازد؛ و در بخش آخر این خطبه، مشکلات عظیم مؤمنان را در آخرالزّمان و
سرنوشت اسلام را در آن شرایط، بیان می فرماید؛ تا افراد با ایمان، با کم کردن ضایعات از نظر ایمانی و اخلاقی، آمادگی پیدا کنند
.
از مجموع این خطبه، معجونی به دست می آید که می تواند انسان را در جهات مختلف زندگی معنوی و مادّی کمک کند، تا بر مشکلات چیره شود
.
دنیای بی اعتبار!
امام(علیه السلام) در بخش اوّل این خطبه - همانگونه که در بالا اشاره شد - به مسأله زهد در دنیا که سرچشمه همه نیکی ها و فضایل است، اشاره کرده، می فرماید: «ای مردم! به دنیا همچون زاهدان و بی اعتنایان نگاه کنید!». (أَیَّهَا النَّاسُ! انْظُرُوا إِلی الدُّنْیَا نَظَرَ الزَّاهِدینَ فِیهَا، الصَّادفِین(1) عَنْهَا).
مفهوم این سخن آن نیست که انسان ترک دنیا کند و به رهبانیّت رو آورد; بلکه هدف، عدم دلباختگی و ترک دنیاپرستی است; چرا که به روشنی ثابت شده است، دلدادگی و دلباختگی در برابر مال و مقام و لذّات دنیا، چشم وگوش انسان را کور و کر می کند و به تمام گناهان آلوده می سازد. همانگونه در حدیث معروفی که از پیامبر اکرم و ائمه هدی نقل شده، آمده است: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة; محبّت و دلباختگی به دنیا، سرچشمه هر گناهی است».(2)
یک گناه به وضع دنیایی که در آن زندگی می کنیم، به روشنی نشان می دهد، سرچشمه جنگ ها و جنایت ها و خون ریزی ها و آلودگی ها، عموماً دنیاپرستی است.
سپس امام(علیه السلام) در عباراتی کوتاه، دلایل شش گانه ای برای اثبات این حقیقت بیان می نماید.
نخست می گوید: «زیرا به خدا سوگند! دنیا به زودی مقیمان و ساکنان خود را از میان بر می دارد». (فَإِنَّهَا وَاللهِ عَمَّا قَلِیل تُزیلُ الثَّاوِیَ(3) السَّاکِنَ).
آری! هر کس - بدون استثنا - روزی باید جهان را وداع گوید; گروهی زودتر و گروهی کمی دیرتر! امّا به هر حال، همه طعم تلخ مرگ را می چشند: «کُلُّ نَفْس ذَائِقَةُ الْمَوْتِ».(4)
فرق میان «ثاوی» و «ساکن» این است که «ثاوی» به کسی می گویند که اقامت مستمرّ توأم با استقرار در جایی داشته باشد; در حالی که «ساکن» ممکن است چنین باشد و ممکن است نباشد.
بنابراین، هم جوانانی که تصوّر می شود برای مدّت زیاد در این دنیا مستقرّ خواهند بود، در معرض زوالند و هم پیرانی که به حسب ظاهر سکونت آنها موقّتی و محدود است، همه راهیان دیار فنا و سیر کنندگان به سوی عالم بقا هستند.
در دومین دلیل می فرماید: «دنیا، هوسبازانِ غرق نعمت را که بر آن تکیه کرده اند، ناگهان به مصیبت می کشاند». (وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ(5) الآمِنَ).
آری! در آن هنگام که سفره عیش و نوش را گسترده اند و فریاد شادی آنها گوش فلک را کر کرده، ناگهان «بانگی بر می آید که خواجه مرد» و چه عبرت انگیز است این مرگ و میرهای ناگهانی، که درهر عصر و زمان بوده و در این زمان فزونی یافته است! و چه عبرت انگیز است حال کسانی که شب، در ناز و نعمت می خوابند و صبحگاهان در حالی بیدار می شوند که همه امکانات خود را از دست داده اند!!
سوم و چهارم اینکه: «آنچه از دنیا از دست رفته و پشت کرده، هیچگاه بر نمی گردد و آینده معلوم نیست چگونه خواهد بود، تا در انتظارش باشیم!». (لاَ یَرْجِعُ مَا تَوَلَّی مِنْهَا فَأَدْبَرَ، وَ لاَ یُدْری مَا هُوَ آت مِنْهَا فَیُنْتَظَرَ).
و چه دردناک است که انسان گم شده های خویش را هرگز نتواند پیدا کند و به آینده نیز امیدوار نباشد! در حسرتی جبران ناپذیر بماند و امیدهای خود را بر باد رفته ببیند! نه جوانی باز می گردد و نه توان ها و نیروهای از میان رفته بر اثر گذشت عمر. نه دوستان و مونسانی که در چهره در نقاب خاک کشیدند، خود را نشان می دهند و نه عزیزان از دست رفته. اینها همه یک طرف، از سوی دیگر، وحشت از آینده آمیخته با ابهام و جهل نیز، برای انسان دردناک است!
در پنجمین و ششمین استدلال برای بی اعتباری دنیا می فرماید: «شادی آن آمیخته با اندوه است، و توانایی و استقامت مردان نیرومند در آن به ضعف و سستی می گراید». (سُرُورُهَا مَشُوبٌ بالْحُزْنِ وَ جَلَدُ(6) الرِّجَالِ فِیهَا إِلَی الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ).
مشکل بزرگ مواهب مادّی دنیا همان است که امام(علیه السلام) در جای دیگر به آن اشاره کرده: «لاَ تَنَالُونَ مِنْهَا نِعْمَةً إِلاَّ بفِرِاقِ أُخْرَی; به هر نعمتی از آن می رسید به فراق نعمت دیگری مبتلا می شوید».(7) مثلا کسی که فرزند ندارد، غم بی فرزندی قلب او را می فشارد; ولی همین که صاحب فرزند، یا فرزندان شد، مشکلات فرزند ازهر سو هجوم می آورد! ثروت ندارد، غم فقر او را آزار می هد; ثروتمند می شود، مشکل حسادتِ حسودان، خیانتِ خائنان، و طمع ورزی دزدان و سارقان، ظاهر و آشکار می شود و آرامش او را به کلّی بر هم می زند. آری! شادی های دنیا، همیشه آمیخته با غم و اندوه هاست و قوّت ها به زودی جای خود را به ضعف و سستی می دهد.
سپس امام(علیه السلام) در یک نتیجه گیری قاطع و بیدارگر از تمام این استدلالات، می فرماید: «حال که چنین است زرق و برق ها و زیبایی های فراوان دنیا شما را نفریبد! چرا که مدّت کمی با شما خواهد بود!». (فَلا یَغُرَّنَّکُمْ کَثْرَةُ مَا یُعْجِبُکُمْ فِیهَا لِقِلَّةِ مَآ یَصْحَبُکُمْ مِنْهَا).
درست است که در دنیا زیبائی های فراوان و زرق و برق های خیره کننده بسیار دیده می شود، ولی همانها علاوه بر تمام مشکلاتی که در درونشان نهفته است، ناپایدار و زودگذر و بی اعتبار است. بنابراین، چیزی نیست که انسانِ عاقل را بفریبد و به خود مشغول کند.
به هر حال، کمی دقّت و تأمّل در جهات شش گانه بالا - و حتّی در یکی از آنها - کافی است که غافلان را از خواب غفلت بیدار کند، امّا افسوس که بسیاری از مردم نسبت به همان یک لحظه، دقّت و تأمّل بخل می ورزند.
نکته:
زهد در دنیا چیست؟
گاه تصوّر می شود مفهوم زهد آن است که انسان به کلّی ترک دنیا گوید، و همچون راهبان در گوشه ای بخزد و از جامعه دوری گزیند; در حالی که این معنا با روح اجتماعی اسلام هرگز نمی سازد و در روایات اسلامی، شدیداً از آن نهی شده است. بنابراین، زهد مفهوم دیگری دارد و آن ترک دلباختگی و دلدادگی و عشق بی قرار نسبت به دنیا، و عدم اسارت در چنگال زرق و برق آن است و این همان سرمایه عظیمی است که اگر انسان فاقد آن باشد، آلوده انواع گناهان می گردد و گاه دین و ایمان خود را بر سر متاع دنیا می نهد.
این همان چیزی است که امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره آن می فرماید: «إِنَّ مِنْ أَعْوَنِ الأَخْلاَقِ عَلَی الدِّینِ، الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا; از مهم ترین اخلاقی که انسان را بر حفظ دینش یاری می دهد، زهد در دنیاست».(8)
امام صادق(علیه السلام) درباره آن می فرماید: «إِذَا تَخَلَّی الْمُوْمِنُ مِنَ الدُّنْیَا سَمَا، وَ وَجَدَ حَلاَوَةَ حُبِّ اللهِ; هنگامی که مؤمن از دنیا پرستی کناره گیری کند، ترقّی و تکامل می یابد و شیرینی محبّت خدا را می چشد».(9)
در حدیث دیگری می خوانیم که علی(علیه السلام) «جابربن عبدالله» را دید که آه می کشد! فرمود: «یَا جَابرُ! عَلَیمَ تَنَفَسُّکَ؟! أَعَلَی الدُّنْیَا؟; برای چه آه کشیدی؟ بر دنیا؟» جابر عرض کرد: «آری!»
در اینجا امام(علیه السلام) تحلیل جالبی درباره لذّت های دنیا بیان فرموده که لذّاتش یا در خوردنی است، یا نوشیدنی، یا لباس فاخر، یا لذّت جنسی، یا مرکب، یا بوی خوش، یا نغمه ها.
سپس در تشریح آنها فرمود: «بهترین غذاها عسل است و آن چیزی جز (شیره گل های آمیخته با) آب دهان مگسی نیست و شیرین ترین نوشیدنی ها آب است که چیزی است کم ارزش که بر سطح زمین جاری است و برترین لباس ها حریر است که از لعاب کرمی تهیّه می شود و بهترین لذّات جنسی در زنان است و آن هم در محلّی از بدن او که آلوده ترین محل هاست و بهترین مرکب ها اسب است که در بسیاری از موارد قاتل انسان است و بهترین بوی خوش، مُشک است که از خون ناف حیوانی (آهوی خُتَن) گرفته می شود جالب ترین نغمه ها، نغمه غناست که انسان را به گناه می کشاند.
ای جابر! چیزی که بهترین لذّاتش چنین است، از دست رفتنش جای تأسف نیست.»
جابر می گوید: «بعد از شنیدن این سخن، هرگز زرق و برق دنیا به فکر من خطور نکرد!(10)».(11)
پی نوشت:
-
«صادف» از مادّه «صَدْف» (بر وزن حرف) به معنای اعراض و روی گردانی از چیزی است.
-
این حدیث با تعبیرات مختلف از پیامبر اکرم، امیرمؤمنان، امام صادق و حتّی انبیای پیشین (علیهم السلام) نقل شده است. (میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 5813 - 5823) در حدیثی که مرحوم کلینی در کافی از امام سجّاد(علیه السلام) نقل کرده، بعد از شرح سرچشمه های گناه، می فرماید: «فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فِی حُبِّ الدُّنْیَا. فَقَالَ الأَنْبیَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ - بعد مَعْرِفَةِ ذلِکَ -: حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیِئَة; تمام ریشه های گناه درحب دنیا جمع است و به همین دلیل انبیا و دانشمندان بعد از آگاهی بر این موضوع گفته اند: دنیاپرستی سرچشمه هر گناهی است!» (اصول کافی، جلد 2، صفحه 131).
-
«ثاوی» از مادّه «ثواء» به معنای اقامتِ توأم با استقرار است.
-
سوره آل عمران، آیه 185.
-
«مُتْرف» از مادّه «ترف» (بر وزن تلف) به معنای تنعّم است و «مُترف» به کسی می گویند که فزونی نعمت او را غافل و مغرور ساخته و به طغیان وا داشته است.
-
«جَلَد» به معنای قوّت و قدرت و صلابت است.
-
نهج البلاغه، خطبه 145.
-
منهاج البراعه (شرح نهج البلاغه خویی)، جلد 7، صفحه 182.
-
همان مدرک.
-
بحارالانوار، جلد 75، صفحه 11.
سند خطبه: آنچه مرحوم سیّد رضی در این خطبه آورده، بخش هایی است که از یک خطبه مشروح تر گرفته شده است؛ لذا تعبیر به منها و منها می کند و به گفته محقّقان، قسمت های مختلف این خطبه، در کتب زیادی که قبل از نهج البلاغه نگاشته شده به طور پراکنده دیده می شود؛ مانند: روضه کافی، تحف العقول، اصول کافی عیون الاخبار ابن قتبه و کتاب الفتن نعیم بن حمّاد خزاعی متوفّای سال 228.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 206
).