[hadith]لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی ضِلِّیلٍ قَدْ نَعَقَ بالشَّامِ وَ فَحَصَ برَایَاتِهِ فِی ضَوَاحِی کُوفَانَ. فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ شَکِیمَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِی الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بأَنْیَابهَا وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بأَمْوَاجِهَا وَ بَدَا مِنَ الْأَیَّامِ کُلُوحُهَا وَ مِنَ اللَّیَالِی کُدُوحُهَا. فَإِذَا أَیْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَی یَنْعِهِ وَ هَدَرَتْ شَقَاشقُهُ وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ عُقِدَتْ رَایَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ وَ أَقْبَلْنَ کَاللَّیْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ هَذَا وَ کَمْ یَخْرِقُ الْکُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَ یَمُرُّ عَلَیْهَا مِنْ عَاصِفٍ وَ عَنْ قَلِیلٍ تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بالْقُرُونِ وَ یُحْصَدُ الْقَائِمُ وَ یُحْطَمُ الْمَحْصُود.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏4، ص: 390-386

فتنه حاکمان شام و سرانجام دردناکشان:

امام(علیه السلام) در این بخش - که در واقع بخش اصلی خطبه است - از روی حوادث وحشتناکی که در آینده در انتظار مردم عراق خواهد بود، پرده بر می دارد و با دقّت هر چه تمام تر، جزئیّات بعضی از این حوادث دردناک را تشریح می کند تا شاید مردم آماده شوند و با هوشیاری بتوانند ضایعات آن را به حداقل برسانند. می فرماید:

«گویا می بینم شخصی بسیار گمراه و گمراه کننده بر مردم شام مسلط شده، و همچون حیوانات بر آنها بانگ می زند و (آن قدر پیشروی می کند که) پرچم های خویش را در اطراف کوفه نصب می نماید!» (لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی ضِلِّیل(1) قَدْ نَعَقَ(2) بالشَّامِ، وَ فَحَصَ(3) برَایَاتِهِ فِی ضَوَاحِی کُوفَانَ(4)).

سپس در توضیح بیشتری پیرامون این فاجعه بزرگ می افزاید: «هنگامی که او دهن باز می کند، و طغیانش به اوج می رسد، و جای پایش در زمین محکم می گردد فتنه، فرزندان خود را با دندان های خویش می گزد، و امواج جنگ به حرکت در می آید، چهره عبوس روزگار ظاهر می شود، و درد و رنج و مشقّتِ شبها، نمایان می گردد!» (فَإِذَا فَغَرَتْ(5) فَاغِرَتُهُ، وَ اشْتَدَّتْ شَکِیمَتُهُ(6)، وَ ثَقُلَتْ فِی الأَرْضِ وَطْأَتُهُ، عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بأَنْیَابهَا، وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بأَمْوَاجِهَا، وَ بَدَا مِنَ الأَیَّامِ کُلُوحُهَا(7)، وَ مِنَ اللَّیَالِی کُدُوحُهَا(8)).

در این که منظور از این فرد «ضِلّیل» (گمراه و گمراه کننده) کیست؟ شارحان نهج البلاغه به طور عمده دو قول دارند: بعضی معتقدند که منظور «معاویه» است که بعد از شهادت امیرمؤمنان(علیه السلام) و به اصطلاح صلح با امام حسن(علیه السلام) مردم عراق را در تحت شدیدترین فشارها قرار داد و آنچه را در جمله های بالا آمد، در عمل پیاده کرد; ولی جمعی دیگر معتقدند منظور «عبدالملک بن مروان» است که جنایتکار معروف تاریخ اسلام، یعنی «حجّاج» از طرف او بر کوفه و عراق مسلّط شد و ظلم و ستمی نبود که انجام ندهد! ولی هر چه هست اشاره به حاکمان بیدادگر بنی امیّه می باشد.

جمله «عَصَّنتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بأَنْیَابهَا; فتنه فرزندان خود را با دندان می گزد» اشاره به این است که این آشوبها و فتنه ها حتّی دامن فتنه گردان را نیز رها نمی کند! آنها نیز با اختلافات داخلی به جان هم می افتند و یا دشمنانشان - آن گونه که در تاریخ اسلام آمده - به پا می خیزند و طعم تلخ ظلم و بیدادگری را به آنان نیز می چشانند و در هر حال، فضای جهان اسلام تاریک می شود و پیر و جوان و خُرد و کلان در امواج فتنه غرق می شوند.

سپس در ادامه این سخن می افزاید: «هنگامی که کِشت او (آن ظالم گمراه) به مرحله درو می رسد، برای چیدنش به پا می خیزد و به هیجان در می آید، و برق شمشیرش می درخشد، در آن هنگام، پرچم های فتنه های سخت (بر ضدّ او) به اهتراز در می آید، و (دشمنانش) همچون شب تار و دریای متلاطم، روی می آورند!» (فَإِذَا أَیْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَی یَنْعِهِ(9)، وَ هَدَرَتْ شَقَاشقُهُ(10)، وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ، عُقِدَتْ رَایَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ، وَ أَقْبَلْنَ کاللَّیْلِ الْمُظْلِمِ، وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ).

اشاره به این که دوران حکومت آنها دیری نمی پاید و این گمراهان ستمگر، از کار خود بهره چندانی نمی گیرند و به زودی پرچم های مخالفان برافراشته می شود و از هر سو آنها را احاطه می کند. ممکن است این جمله ها اشاره به قیام بنی عبّاس بر ضد بنی امیّه باشد.

و در پایان چنین می فرماید: «اضافه بر اینها، چه طوفانهای سخت و پر صدایی شهر کوفه را می شکافد، و چه تندبادهایی که بر آن می گذرد، و به زودی دسته های مختلف به جان هم می افتند; آنان که سرپا هستند درو می شوند، و آنها که از پا افتاده اند لگدمال می گردند!» (هذا، وَ کَمْ یَخْرِقُ الْکُوفَةَ مِنْ قَاصِف، وَ یَمُرُّ عَلَیْهَا مِنْ عَاصِف، وَ عَنْ قَلِیل تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بالْقُرُونِ، وَ یُحْصَدُ الْقَائِمُ، وَ یُحْطَمُ الْمَحْصُودُ).

جالب اینکه آنچه را امام(علیه السلام) در این جمله های کوتاه و پر معنا بیان فرموده، در فاصله کمی به وقوع پیوست; سرزمین «عراق» و به خصوص «کوفه» با فتنه های بنی امیّه و سپس بنی عبّاس درهم کوبیده شد; و این شهر بزرگ، پیوسته مرکز طوفان سخت حوادث و تند بادهای فتنه ها بود و هر کس، کمی با تاریخِ «کوفه» آشنا باشد، عمق کلمات امام را در جمله های بالا به خوبی درک می کند.

تعبیر «تَلْتَفُّ الْقرُونُ بالْقُرُونِ» (با توجه به اینکه «تلتفّ» به معنای به هم پیچیدن و «قرون» جمع «قَرْن» به معنای گروهی از مردم است) اشاره به جنگهای سختی است که اقوام مختلف در سرزمین عراق و کوفه با یکدیگر داشتند; مخصوصاً درگیریهای بنی امیّه و بنی عبّاس!

جمله «یُحْصَدُ الْقَائِمُ، وَ یُحْطَمُ الْمَحْصُودُ!» کنایه لطیفی است از آسیب هایی که در طول این حوادث به همه مردم می رسد: آنها که سر پا هستند، به زمین می خورند و آنها که به زمین افتاده اند، پایمال می شوند!

«ابن ابی الحدید» در شرح خود جمله «یُحْصَدُ الْقَائِمُ» را کنایه از قتل امرای بنی امیّه در میدان جنگ گرفته و جمله «وَ یُحْطَمُ الْمَحْصُودُ» را کنایه از کشتن اسیران، با شکنجه های سخت می داند که نمونه های آن در تاریخ مذکور است. ولی آنچه را «ابن ابی الحدید» ذکر کرده، در واقع بعضی از مصادیق مفهوم گسترده جمله بالاست.


نکته ها:

1- ملاحم چیست؟

«مَلاحم» جمع «مَلحمه» در اصل به معنای واقعه مهمی است که توأم با فتنه باشد. در بسیاری از خطبه های نهج البلاغه به مواردی برخورد می کنیم که امیرمؤمنان علی(علیه السلام) از فتنه های مهمّی که مردم در پیش داشتند، خبر می دهد و در بسیاری از موارد، جزئیّات آن را نیز تشریح می فرماید و با صراحت می فرماید: «من اینها را از پیشوایم پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آموختم».

به نظر می رسد که هدف امام(علیه السلام) از این پیشگویی ها، دو چیز بوده است: نخست اینکه، به خاطر محبّتی که امام(علیه السلام) به مردم داشته، آنان را آماده کند، تا ضایعات این فتنه ها به حداقل برسد; درست مثل اینکه شخص آگاهی مردم را از آمدن سیل، یا زلزله با خبر کند; گرچه مردم نمی توانند جلو آن را بگیرند، ولی با داشتن آگاهی قبلی، می توانند خطرات آن را کم کنند.

دیگر اینکه، به آنها بفهماند کوتاهی در جهاد، تنبلی و سستی و اختلاف های گوناگون و در یک جمله: «ارتکاب گناهان عظیم» چنین حوادثی را در پیش دارد; شاید بیدار شوند و توبه کنند و به راه خدا بازگردند.

در این زمینه، در خطبه های مناسب دیگر از جمله خطبه 128 و 138 که شباهت زیادی با خطبه بالا دارد، بحث خواهیم کرد.


2- کوفه کانون طوفان ها و بحران ها

هرکس آشنایی مختصری با تاریخ «کوفه» داشته باشد می داند یکی از پرحادثه ترین بلاد اسلام در طول تاریخ، شهر «کوفه» و اطراف آن بوده است و به تعبیر دیگر: صحنه ای بوده برای نشان دادن عمق جنایات جمعی از جنایتکاران بنی امیّه و بنی عبّاس و اَعمال خشونت بار بی نظیر این درندگان انسان نما; که انسان از خواندن آن در صفحات تاریخ، وحشت می کند! پس وای به حال آنها که این صحنه ها را با چشم می دیدند!!

ما قسمت های زیادی از تاریخِ کوفه و حوادث مرگبار آن را در ذیل خطبه 25 و 47 در جلد دوّم و خطبه 87 در جلد سوّم آورده ایم و نیازی به تکرار نیست.


پی نوشت:

  1. «ضلّیل» از مادّه «ضَلال» به معنای گمراهی گرفته شده، و به معنای کسی است که بسیار گمراه است و طبعاً، هم گمراه است و هم گمراه کننده.

  2. «نَعق» از مادّه «نعق» (بر وزن نعل)در اصل به معنای صدای کلاغ است; سپس به صداهایی که برای حرکت حیوانات و امر و نهی آنها گفته می شود، اطلاق شده و تعبیر بالا اشاره به آن است که بنی امیّه گروهی از مردم شام را تحمیق کرده بودند و همچون حیوانات به هر جا می خواستند، می بردند.

  3. «فحص» از مادّه «فَحْص» به معنای بحث و جستجو است.

  4. «کوفان» به معنای کوفه است و در اصل به معنای تپه شن های دایره مانند و سرخ رنگ است.

  5. «فَغرت» از مادّه «فغر» (بر وزن فقر) به معنای گشودن دهان است.

  6. «شَکیمه» در اصل به معنای دهان بند حیوان است (قطعه فلزی که متصل به افسار است و در دهن حیوان قرار می گیرد;) سپس به هر گونه فشار اطلاق شده است و در جمله بالا به همین معناست.

  7. «کُلوح» به معنای عبوس بودن است.

  8. «کُدوح» به معنای شدّت تلاش و کوشش است، آنچنان که در وجود انسان اثر کند و در اصل به معنای خراش نهادن بر چیزی است.

  9. «یَنع» به معنای رسیدن میوه است; سپس به هرگونه پختگی و آمادگی برای گرفتن نتیجه اطلاق شده است.

  10. «شَقاشق» جمع «شَقْشقه» به معنای پوسته ای است مانند بادکنک که شتر به هنگام هیجان از دهان خود بیرون می آورد; سپس به هرگونه هیجان، اطلاق شده است.