[hadith]لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی ضِلِّیلٍ قَدْ نَعَقَ بالشَّامِ وَ فَحَصَ برَایَاتِهِ فِی ضَوَاحِی کُوفَانَ. فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ شَکِیمَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِی الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بأَنْیَابهَا وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بأَمْوَاجِهَا وَ بَدَا مِنَ الْأَیَّامِ کُلُوحُهَا وَ مِنَ اللَّیَالِی کُدُوحُهَا. فَإِذَا أَیْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَی یَنْعِهِ وَ هَدَرَتْ شَقَاشقُهُ وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ عُقِدَتْ رَایَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ وَ أَقْبَلْنَ کَاللَّیْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ هَذَا وَ کَمْ یَخْرِقُ الْکُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَ یَمُرُّ عَلَیْهَا مِنْ عَاصِفٍ وَ عَنْ قَلِیلٍ تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بالْقُرُونِ وَ یُحْصَدُ الْقَائِمُ وَ یُحْطَمُ الْمَحْصُود.[/hadith]

فرموده است: «لکأنّی أنظر إلی ضلّیل قد نعق بالشّام...»:

این بیان، از جمله آینده گوییهای آن حضرت است، و گفته شده که ضلّیل یعنی بسیار گمراه اشاره به سفیانی دجّال است و نیز گفته اند که منظور معاویه است، زیرا وی سلطنت خود را در شام بنیاد نهاد، و دعوت خود را از آن جا آغاز کرد، و در زمان حیات امیر مؤمنان (ع) به اطراف کوفه و شهر انبار شبیخون زد، و این مطالب را پیش از این شرح داده ایم.

و این که فرموده است «فحص برایاته...» کنایه است از دست اندازی معاویه به شهر کوفه و پیرامون آن، و استعاره واژه فحص در این جا به مناسبت شباهت کار اوست با مرغ سنگخواره که محلّ تخم گذاری او را مفحص می گویند.

همچنین است جمله «فغرت فاغرته» که کنایه است از یورش بردن و شبیخون زدن به مردم، و این به مناسبت شباهتی است که با یورش شیر به شکار خود دارد. و عبارت «اشتدت شکیمته» اشاره است به سرکشی و شدّت یورش او و این اصطلاح است برای اسب سرکش که به لجام قوی و سخت نیاز دارد، و نیز ثقلت وطأته کنایه است بر بسیاری قدرت او در زمین و فشار او بر مردم. و مناسبتر این است که این بیان اشاره به عبد الملک بن مروان باشد که از چگونگی احوال و طغیان و سرکشی او در روی زمین، پیش از این سخن رفته است.

برای فتنه لفظ عض (گزیدن) را استعاره آورده است، زیرا فتنه و گزیدن، هر دو با سختی و درد توأم می باشند، و با ذکر انیاب (دندانها) برای فتنه و أبناء (فرزندان) برای مردم، این استعاره را ترشیح داده و تکمیل فرموده است، و نیز واژه موج را برای جنگ استعاره آورده، و این کنایه است از درهم ریختگی ناشی از کشتارها و بیم و هراسهایی که جنگ به همراه دارد، و برای روزها واژه کلوخ را ذکر فرموده که اشاره است به شدّت بدیها و سختیهایی که در آن روزها دیده می شود به مانند کسی که ترشرویی بسیار از خود نشان دهد.

همچنین واژه کدوح استعاره است بر مصیبتهایی که در آن روزگار روی می دهد و مانند شب، تیره و تار است واژه زرع استعاره است برای کارهای او، و لفظ أیناع (رسیدن میوه) کنایه است بر زمانی که سرکشی و طغیان او به نهایت برسد، و واژه شقاشق و بروق استعاره است بر حرکات هولناک و سخنان دهشتناک او، همانند ابری که با رعد و برق همراه باشد.

فرموده است: «عقدت رایات الفتن المعضلة»:

یعنی: این فتنه، هنگامی که پدید آید، فتنه ها و آشوبها و بی نظمی بسیاری را به دنبال خود خواهد آورد، پدید آمدن این فتنه ها را به رو آوردن شب تار تشبیه فرموده است، وجه مشابهت این دو این است که همان گونه که در شب تاریک نمی توان راه به جایی برد، در این فتنه و آشوب نیز نمی توان به حقّ راه یافت، همچنین آن را به دریای متلاطم تشبیه فرموده است. و این به سبب بزرگی فتنه، و درهم ریختگی طبقات مردم است که گروهی گروه دیگر را واژگون و نابود می سازند، به همان گونه که امواج دریا بر یکدیگر فرود می آیند و بر چهره هم سیلی می زنند.

سپس اشاره فرموده است به آشوبها و مصیبتهایی که پس از این کوفه را فرا می گیرد، چنان که مطابق نوشته تاریخ نویسان حوادث بسیار و فتنه های زیادی در آن روی داد که از جمله آنها فتنه حجّاج و مختار بن ابی عبیده و جز اینهاست، و نیز دو واژه عاصف و قاصف را که به بادهای سخت گفته می شود استعاره فرموده است و این به مناسبت وزیدن تندباد حوادث بر مردم این شهر است.

فرموده است: «و عن قلیل تلتفّ القرون بالقرون...»:

یعنی: بزودی نسلها و امّتها به یکدیگر ملحق می شوند، و مراد از التفاف برخی به برخی دیگر اجتماع آنها در اندرون زمین است، و واژه های حصد (درو کردن) و حطم (پایمال کردن) را برای حالت مردم استعاره فرموده است چون حالت آنها با زرع و کشت مناسبت دارد به این معنا که زراعت هنگامی که سر پاست درو، و پس از آن کوبیده می شود، در این جا حصد کنایه از مرگ و کشتار مردم است و حطم نابودی و متلاشی شدن اعضای آنها در خاک است.

باید دانست که در الفاظ خطبه دلالت روشنی بر این که مراد از ضلّیل معاویه است وجود ندارد، بلکه احتمال دارد منظور شخص دیگری باشد که پس از این در شام ظاهر شود، چنان که گفته شده منظور از آن سفیانی دجّال است اگر چه ظنّ غالب احتمال نخست است.