[hadith]إِلَی أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً [صلی الله علیه وآله] رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَاز عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَی النَّبیِّینَ مِیثَاقُهُ، مَشْهُورَةً سمَاتُهُ کَرِیماً مِیلَادُهُ، وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَیْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ أَوْ مُشیرٍ إِلَی غَیْرِهِ، فَهَدَاهُمْ بهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ، ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله لِقَاءَهُ وَ رَضِیَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَکْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْیَا وَ رَغِبَ بهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَی فَقَبَضَهُ إِلَیْهِ کَرِیماً، وَ خَلَّفَ فِیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبیَاءُ فِی أُمَمِهَا إِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلًا بغَیْرِ طَرِیقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ.[/hadith]
جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 45
ادیان عرب در دوره جاهلی:
امتی که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) میان ایشان برانگیخته شد امت عرب است که از لحاظ عقاید گوناگون بودند. برخی از آنان منکر وجود خالق اند و برخی دیگر وجود خالق را انکار نمی کنند
.
آنان که منکر وجود خدایند و در اصطلاح به «معطله» معروفند چند گروهند
.
برخی از ایشان منکر خدا و قیامت و بازگشت در جهان دیگرند و همان سخن را می گویند که قرآن عزیز از قول ایشان بیان داشته است، در آنجا که می فرماید: «چیزی جز همین زندگی این جهانی ما نیست که می میریم و زنده می شویم و چیزی جز دهر
ما را نمی میراند.» و بدینگونه طبیعت را پدید آورنده و جامع خود و دهر و روزگار را نابود کننده و میراننده خود می دانند. گروهی دیگر منکر خداوند سبحان نیستند، ولی منکر قیامت و رستاخیزند. آنان همان گروهند که خداوند از قول ایشان چنین فرموده است: «گوید چه کسی استخوانها را که پوسیده و خاک شده است زنده می کند» گروهی دیگر از ایشان به خالق و نوعی از بازگشت و رستاخیز معتقدند، ولی وجود پیامبران را منکر شده اند و بتها را پرستش می کنند و می پندارند که آنان در آخرت شفیع ایشان در پیشگاه خداوند خواهند بود. آنان برای بتها حج می گزاردند و قربانیها را می کشتند و برای تقرب به بتها قربانی می بردند و احرام می بستند یا از احرام بیرون می آمدند و بیشتر عرب همین گروهند و آنان همانها هستند که خداوند از قول ایشان چنین بیان می فرماید: «گفتند این رسول را چه می شود که خوراک می خورد و در بازارها راه می رود» از جمله اشعاری که حاکی از این عقیده است شعر شاعری است که کشته شدگان در بدر را مرثیه سروده و چنین گفته است: «در آن چاه، یعنی چاه بدر، چه جوانمردان و چه قومی گرامی مدفون شدند آیا محمد به ما خبر می دهد که ما به زودی باز زنده می شویم چگونه ممکن است خاک بازمانده در گور و مرغ جان زنده شود... آیا هنگامی که زنده ام مرا می کشد و آنگاه که استخوانهایم پوسیده و خاک شد زنده ام می سازد
».
گروهی از اعراب هم معتقد به تناسخ بودند و می گفتند ارواح به اجساد دیگری منتقل می شوند و از جمله ایشان کسانی هستند که اعتقاد به هامة دارند و پیامبر (ص) فرموده اند: نه سرایت است و نه مرغی که از گور در آید و نه ماری
.
ذو الاصبع هم چنین سروده است: «ای عمرو اگر دشنام دادن و نکوهش مرا رها نکنی، چنان ضربتی به تو می زنم تا مرغ جانت بانگ برآورد که مرا سیراب کنید و انتقام خونم را بگیرید.» و آورده اند که چون لیلی اخیلیه کنار گور توبة بن حمیر ایستاد و بر آن گور سلام داد، ناگهان از آن گور جغدی ناله کنان بیرون پرید و ناقه لیلی از آن جغد ترسید و او را بر زمین زد و لیلی مرد و بدینگونه این ابیات توبة بن حمیر که می گوید: «اگر من در گور و زیر سنگ لحد باشم و لیلی اخیلیه بر من سلام دهد، با شادی پاسخ می گویم و مرغ جانم از گور ناله کنان به سوی او خواهد پرید»، مصداق پیدا کرد. توبه و لیلی به روزگار بنی امیه بوده اند
.
اعراب در چگونگی پرستش بتها هم مختلف بودند برخی از آنان برای بتها نوعی مشارکت با خداوند متعال را اعتقاد داشتند و لفظ شریک را هم بر بتها اطلاق می کردند و از جمله در تلبیه حج خود چنین می گفتند: «لبیک اللهم لبیک. لا شریک لک
.
الا شریکا هو لک. تملکه و ما ملک.» و برخی از ایشان بر بتها لفظ شریک اطلاق نمی کردند، بلکه آنها را وسیله و سبب تقرب به خداوند سبحان می دانستند و آنان همانهایی هستند که به نقل قرآن مجید چنین می گفتند: «ما آن بتان را نمی پرستیم مگر آنکه ما را به درگاه خداوند نزدیک سازند
».
گروهی از اعراب هم مشبهه و برای خداوند قائل به جسمیت هستند که امیة بن- ابی الصلت از آن گروه است و هموست که چنین سروده است: «بر فراز عرش نشسته و پاهای خود را بر تختی که برای او منصوب است نهاده است.» بیشتر اعراب بت پرست بوده اند. بت ود از قبیله کلب و ساکنان منطقه دومة الجندل بوده است. سواع بت قبیله هذیل است. بت نسر از قبیله حمیر و بت یغوث از قبیله همدان و بت لات از قبیله ثقیف طائف و بت عزی از قبیله کنانة و قریش و برخی از شاخه های قبیله بنی سلیم و بت منات از قبایل غسان و ارس و خزرج بوده است. بت هبل که در پشت کعبه قرار داشته، ویژه قریش بوده است و اساف و نائله هم بر کوه صفا و مروه بوده است. میان اعراب افرادی هم بوده اند که به آیین یهود مایل بوده اند که از جمله ایشان گروهی از خاندان تبع و پادشاهان یمن هستند. گروهی هم مسیحی بوده اند و از جمله ایشان بنی تغلب و عبادی ها هستند که قبیله عدی بن زید بوده اند. برخی از عراب هم صابئی بوده و اعتقاد به تأثیر ستارگان و افلاک داشته اند
.
اما آن گروه از اعراب که منکر خدا نبوده اند بسیار اندک اند و همانان هستند که به خداوند اعتقاد داشته و پارسا بوده اند و از انجام کارهای زشت و ناپسند خودداری می کرده اند و آنان اشخاصی همچون عبد المطلب و پسرانش عبد الله و ابو طالب و زید بن عمرو بن نفیل و قس بن ساعده ایادی و عامر بن ظرب عدوانی و گروهی دیگرند
.