[hadith]وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ الَّذی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ یَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ [یَوْلَهُونَ] یَأْلَهُونَ إِلَیْهِ [وَلَهَ] وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبیَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بمَلَائِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بعَرْشهِ یُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ یَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذینَ حَرَماً [وَ] فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ کَتَبَ [عَلَیْهِ] عَلَیْکُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ "وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاس حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ".[/hadith]

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1 ، ص 48

فضل کعبه:

در خبر صحیح آمده است که در آسمان خانه یی است که فرشتگان برگرد آن طواف می کنند همانگونه که آدمیان گرد کعبه طواف می کنند و نام آن خانه ضراح است و کعبه درست و به خط مستقیم زیر آن قرار دارد و منظور از بیت المعمور

که در قرآن آمده همان خانه است و خداوند به سبب شرف و منزلت آن خانه در پیشگاه خود به آن سوگند خورده است. و نیز در حدیث آمده است که چون آدم (ع) حج گزارد و مناسک خویش را انجام داد و گرد کعبه طواف کرد، فرشتگان او را ملاقات کردند و گفتند: ای آدم ما دو هزار سال پیش از تو بر این خانه طواف کرده ایم. مجاهد می گوید: چون حاجیان می آیند، فرشتگان از ایشان استقبال می کنند، بر آنان که بر شتران سوارند فقط سلام می دهند. بر آنان که بر خر سوارند، سلام می دهند و دست آنان را در دست می گیرند و مصافحه می کنند و آنان را که پیاده اند در آغوش می کشند

.

از سنت پسندیده پیشینیان است که به استقبال حاجیان بروند و میان چشمهای ایشان را ببوسند و از آنان، پیش از آنکه به گناهان و خطاها آلوده شوند، تقاضای دعا برای خود کنند

.

و در حدیث است که خداوند به این بیت وعده داده است که همه ساله ششصد هزار تن حج بگزارند و اگر شمارشان از آن اندازه کمتر باشد، خداوند آن را با فرشتگان تکمیل می کند و کعبه همچون عروسی که او را به خانه شوهر می برند محشور می شود و همه کسانی که حج گزارده اند به پرده های آن آویخته و بر گرد آن در حال سعی هستند تا کعبه وارد بهشت شود و ایشان هم همراه آن وارد بهشت می شوند

.

و باز در حدیث است که برخی از گناهان را هیچ چیز جز وقوف در عرفات نمی پوشاند و از میان نمی برد و ضمن همین حدیث آمده است که بزرگ ترین مردم از لحاظ گناه کسی است که در عرفات وقوف کند و گمان برد که خدایش نمی آمرزد

.

عمر بن ذر همدانی چون از انجام مناسک خود فراغت یافت پشت بر کعبه داد و در حالی که با خانه وداع می کرد چنین گفت: چه بارها که در راه تو گشودیم و بستیم، چه پشته ها که بر آن برآمدیم و از آن فرود آمدیم، چه پستی و بلندیها که پیمودیم تا پیش تو رسیدیم. اکنون ای کاش می دانستم از اینجا چگونه باز می گردیم. آیا با گناهی بخشوده که در این صورت چه نعمتی بزرگ است یا با عملی پذیرفته نشده که در این صورت چه مصیبتی بزرگ است ای خدایی که برای تو بیرون آمدیم و قصد تو کردیم و در حریمت فرود آمدیم، بر ما رحمت فرمای ای کسی که آنانی را که به حریمت آمده اند عطا می کنی، ما بر این شتران که موهایش ریخته و پوستهایش برهنه شده و کوهانهایش لاغر شده و کف پاهایش ساییده شده است به پیشگاهت آمده ایم و بزرگ ترین بلا و گرفتاری این است که با نومیدی برگردیم، پروردگارا همانا برای زایران حقی است، بار خدایا حق ما را آمرزش گناهانمان قرار بده که تو بخشنده یی گرامی و بزرگواری. هیچ پرسنده و گدایی ترا به بخل وا نمی دارد و هر کس به مقصود خود برسد از تو چیزی کاسته نمی شود

.

ابن جریج می گوید: هیچگاه گمان نمی کردم خداوند کسی را از شعر عمر بن ابی ربیعه بهره مند فرماید. تا آنکه در یمن بودم و شنیدم کسی این دو بیت را از او خواند: «شما را به خدا سوگند بدون اینکه او را سرزنش کنید بگوییدش، از این اقامت طولانی در یمن چه اراده کرده ای بر فرض که چاره کار جهان را بسازی و بر آن پیروز شوی، در قبال اینکه حج را ترک و رها کنی چیزی بدست نیاورده ای.» همین دو بیت انگیزه من برای ترک یمن و آمدن به مکه شد و بیرون آمدم و حج گزاردم

.

ابو حازم شنید زنی که به حج آمده بود دشنام می داد. به او گفت: ای کنیز خدا مگر تو حاجیه نیستی آیا از خدا نمی ترسی؟ آن زن چهره زیبای خود را گشود و گفت: من از آن زنانم که عمر بن ابی ربیعه درباره ایشان چنین سروده است: «چادر خز را از چهره تابناک خود یکسو زد و تور نازک حریر را بر گونه ها افکند، گویی از زنانی نیست که برای رضای خدا حج می گزارند، بلکه از آنان است که عاشق غافل و بی گناه را می کشند.» ابو حازم در پاسخ آن زن گفت: از خداوند مسألت می کنم که چنین چهره یی را با آتش عذاب نکند

.

چون این سخن به اطلاع سعید بن مسیب رسید گفت: خدای ابو حازم را رحمت فرماید. اگر از عابدان عراق بود، همانا به او می گفت: ای دشمن خدا دور شو ولی این ظرافت عابدان حجاز است

.