[hadith]وَ قَالَ (علیه السلام): جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ، وَ عَالِمُکُمْ مُسَوِّفٌ.[/hadith]

عالم و جاهلِ شما، هر دو خطاکارند:

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود که جنبه گله و اظهار ناراحتی از مردم آن زمان و اطرافیانش دارد و در عین حال بر بسیاری از مردم هر عصر و زمان صادق است می فرماید: «(شما چگونه جمعیتی هستید که) افراد نادانتان پیوسته بر اعمال خلاف خود می افزایند و دانشمندانتان امروز و فردا می کنند»؛ (جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ، وَعَالِمُکُمْ مُسَوِّفٌ).

آنها که نادانند براثر نداشتن بصیرت به راه خلاف افتاده اند و آنهایی که عالم هستند گرفتار تردید و ضعف تصمیم گیری و اراده هستند و به همین دلیل جامعه شما از درون تهی شده است. این در حالی است که عالمان باید قدوه و اسوه باشند و راه تهذیب نفس واصلاح جامعه را به مردم نشان دهند و جاهلان نیز باید از نور علم عالمان بهره گیرند و در مسیر اصلاح خویش و جامعه خود باشند.

در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله به شکل دیگری نقل شده که حضرت می فرماید: «وَعَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ، وَقَارِئُهُمْ مُمَاذقٌ، وَجَاهِلُهُمْ مُسَوِّفٌ مُزْدَادٌ؛ دانشمندانشان (در آن زمان) منافقند و قاریان قرآن شان ریاکار وجاهلانشان امروز و فردا می کنند و پیوسته بر اعمال خود می افزایند».

در خطبه 233 نیز کلامی شبیه به این بود. در بسیاری از خطب نهج البلاغه یا نامه ها و کلمات قصار، شکایت امام علیه السلام را از مردم زمان خود مشاهده می کنیم تا آنجا که در خطبه قاصعه (خطبه 192) می فرماید: «أَلا وَإِنَّکُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَیْدیَکُمْ مِنْ حَبْلِ الطَّاعَةِ وَثَلَمْتُمْ حِصْنَ اللَّهِ الْمَضْرُوبَ عَلَیْکُمْ بأَحْکَامِ الْجَاهِلِیَّةِ؛ به هوش باشید که شما دست از ریسمان اطاعت الهی برگرفته اید و با تجدید رسوم جاهلیت دژ محکم الهی را دَرهم شکسته اید». سپس ادامه می دهد: «وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ الْهِجْرَةِ أَعْرَاباً وَبَعْدَ الْمُوَالاةِ أَحْزَاباً مَا تَتَعَلَّقُونَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ باسْمِهِ وَلا تَعْرِفُونَ مِنَ الاِْیمَانِ إِلاَّ رَسْمَهُ؛ بدانید شما پس از هجرت (از کفر به ایمان) همچون اعراب جاهلیت شده اید و بعد از اخوت و اتحاد و الفت، به گروه های پراکنده تقسیم گشته اید، از اسلام، به نام آن اکتفا کرده و از ایمان جز تصور و ترسیمی نمی شناسید».

سرچشمه همه این مصائب و بدبختی ها انحرافاتی بود که در مسئله خلافت واقع شد، به ویژه در عصر خلیفه سوم که بیت المال به شکل کاملاً نادرستی تقسیم می شد و مقامات مهم جمهوری اسلامی آن زمان، به افراد نالایق و ناصالح سپرده شد. فتوحات، غنائم زیادی را نصیب مسلمانان کرد و گروهی مست مال وثروت شدند و کارشان به جایی رسید که جاهلان، غرق گناه گشتند و عالمان، بی اراده وفاقد تحرک، و همان شد که امام علیه السلام در کلام حکیمانه بالا در جمله کوتاهی آن را آورده است. به یقین، این وضع مخصوص مردم آن زمان نبود، بلکه در هر زمان دیگر در شرایط مشابه روی می دهد؛ جاهلان، غرق گناه می شوند و عالمان، فاقد احساس مسئولیت. و در عصر و زمان ما نیز این مسئله کم وبیش نمایان است.


نکته:

بلای «تسویف»:

یکی از خطرناک ترین وسوسه های نفس و شیطان مسئله تسویف است؛ یعنی انسان به اشتباهات و خطاهای خود واقف می شود؛ ولی پیوسته امروز وفردا می کند تا فرصت ها می گذرند. یا اسباب اطاعت فراهم است؛ ولی در استفاده از آن تأخیر می اندازد تا فرصتها از دست می روند. امام باقر علیه السلام می فرماید: «إِیَّاکَ وَالتَّسْوِیفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یَغْرَقُ فِیهِ الْهَلْکَی؛ از تسویف بپرهیز که دریایی است که گروه (زیادی) در آن غرق می شوند».

امیرمؤمنان علی علیه السلام ـ طبق روایتی که علامه مجلسی؛ در بحارالانوار آورده است ـ درباره گروهی از غافلان می فرماید: «الشَّیْطَانُ مُوَکَّلٌ بهِ یُزَیِّنُ لَهُ الْمَعْصِیَةَ لِیَرْکَبَهَا وَیُمَنِّیهِ التَّوْبَةَ لِیُسَوِّفَهَا؛ شیطان بر او مسلّط شده، معصیت را در نظرش جلوه می دهد تا مرتکب شود و توبه را با آرزوها به تأخیر می اندازد».

قرآن مجید در سوره «نساء» درمورد وسوسه های شیطان نسبت به گنهکاران می گوید: «(یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورا)؛ شیطان به آنها وعده ها(ی دروغین) می دهد و به آرزوها سرگرم می سازد در حالی که جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمی دهد. (و همین امر سبب می شود آنها توبه وبازگشت به سوی خدا را تاخیر بیندازند)».

در جای دیگر از همین سوره می فرماید: «(وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الاْنَ)؛ توبه برای کسانی نیست که کارهای بد را انجام می دهند، و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا می رسد می گوید: الان توبه کردم!».

این همان تسویفی است که از هوای نفس و وسوسه های شیطان سرچشمه می گیرد و پیوسته انسان را وادار به تاخیر توبه می کند تا مرگ او فرا رسد ودرهای توبه بسته شود. در حکمت 285 نیز به این معنا اشاره خواهد شد و در آغاز حکمت 150 نیز اشاره شد، آنجا که امام علیه السلام فرمود: «وَیُرَجِّی التَّوْبَةَ بطُولِ الاَْمَلِ؛ (از کسانی مباش که) توبه را با آرزوهای دور و دراز به تأخیر می اندازند».