[hadith]3- و فی حدیثه (علیه السلام): إِنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحَماً.

[یرید بالقحم المهالک لأنها تقحم أصحابها فی المهالک و المتالف فی الأکثر فمن ذلک قحمة الأعراب و هو أن تصیبهم السنة [فتتفرق] فتتعرق أموالهم فذلک تقحمها فیهم. و قیل فیه وجه آخر و هو أنها تقحمهم بلاد الریف أی تحوجهم إلی دخول الحضر عند محول البدو].[/hadith]

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 8، ص54

و منه: انّ للخصومة قحما. قال: یرید بالقحم المهالک، لانّها تقحم اصحابها فی المهالک و المتالف فی الاکثر، فمن ذلک قحمة الاعراب، و هو ان تصیبهم السنة فتتفرّق اموالهم، فذلک تقحمها فیهم. قال: و قیل فیه وجه آخر، و هو انها تقحمهم بلاد الریف، ای تحوجهم الی دخول الحضر عند محول البدو. «و از جمله سخنان آن حضرت است که دشمنی را قحمی است.»

سید رضی گوید: مراد آن حضرت از قحم جایگاههای هلاکت است، که دشمنی در بیشتر موارد ایشان را به هلاکت و نابودی می افکند. لغت و اصطلاح «قحمة الاعراب» هم از همین است یعنی خشکسالی ایشان را فرا گیرد و اموال آنان پراکنده و سبب نابودی ایشان گردد. برای این اصطلاح معنی دیگری هم کرده اند و گفته اند قحطی موجب می شود که ایشان به شهرها و مرغزارها درآیند.

اصل این کلمه به معنی وارد شدن در کاری بدون روش درست است و می گویند فلان کس اسب خود را با زور میان آب راند و اسب به آب درآمد. در مورد به زمین انداختن اسب سوار خود را نیز به کار رفته است و هم در موردی دیگر. این کلمه را امیر المؤمنین هنگامی فرمود که عبد الله بن جعفر را در خصومتی از سوی خود وکیل قرار داد، در حالی که خودش حاضر بود.