[hadith]3- و فی حدیثه (علیه السلام): إِنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحَماً.

[یرید بالقحم المهالک لأنها تقحم أصحابها فی المهالک و المتالف فی الأکثر فمن ذلک قحمة الأعراب و هو أن تصیبهم السنة [فتتفرق] فتتعرق أموالهم فذلک تقحمها فیهم. و قیل فیه وجه آخر و هو أنها تقحمهم بلاد الریف أی تحوجهم إلی دخول الحضر عند محول البدو].[/hadith]

آثار سوء خصومتها:

امام علیه السلام در این گفتار پرمعنا به آثار سوء خصومتها اشاره کرده می فرماید : «خصومت و دشمنی مهلکه هایی دربر دارد»؛ (إِنَّ لِلْخُصُومَة قُحَماً).

در اینکه امام علیه السلام چه زمانی این سخن را بیان فرموده اختلاف نظر است؛ بعضی مانند «نووی» در کتاب خود به نام مجموع می گوید: این سخن را علی علیه السلام در زمان خلیفه اول بیان فرمود هنگامی که برادرش عقیل را مأمور کرده بود از وی در مخاصمه ای دفاع کند و همچنین عبدالله بن جعفر را در زمان عثمان نیز وکالت داد که در حضورش از وی دفاع کند. (در برابر کسی که ادعایی از حضرت داشت و حضرت گفت وگوی با او را در شأن خود نمی دانست) ولی ابن ابی الحدید تنها وکالت عبدالله بن جعفر را ذکر کرده است.

در اینجا نخست به سراغ کلام مرحوم سیّد رضی در تفسیر واژه «قُحَم» می رویم. او می گوید: «منظور امام علیه السلام از قُحَم، مهلکه هاست، زیرا خصومت ودشمنی، در اغلب موارد افرادی را که در آن درگیرند به هلاکت و تلف سوق می دهد و از این باب است که در بعضی از تعبیرات آمده که می گویند: «قُحْمَة الاعراب» و منظور از آن این است که سال قحطی دامان آنها را می گیرد و اموال آنها را از بین می برد و این تَقَحُّم و نفوذ آثار خشکسالی در میان آنهاست و در این مورد (قُحْمَة الاعراب) تفسیر دیگری نیز ذکر شده و آن این است که خشکسالی، روستاییان را از سرزمین خود بیرون فرستاده و هنگامی که بیابان خشک شود آنها را نیازمند می کند که به مناطق سبز و آباد بروند»؛ (یُریدُ بالْقُحْمِ الْمَهالِکَ، لاَِنَّها تُقْحِمُ أَصْحابَها فِی الْمَهالِکِ وَالْمَتالِفِ فِی الاْکْثَرِ. وَمِنْ ذلِکَ قُحْمَةُ الاْعْراب، وَهُوَ أنْ تُصیبَهُمُ السَّنَةُ فَتَتَعَرَّقَ أَمْوالَهُمْ فَذلِکَ تَقَحُّمُها فِیهِمْ. وَقیلَ فِیهِ وَجْهٌ آخَرٌ: وَهُوَ أنَّها تُقْحِمُهُمْ بلادَ الرِّیفِ، أَیْ تُحْوِجُهُمْ إلی دُخُولِ الْحَضَرِ عِنْدَ مُحُولِ الْبَدْوِ).

البته سیّد رضی؛ چون در جستوجوی جنبه های فصاحت و بلاغت کلام امام علیه السلام است روی واژه های پرمعنای خاص تکیه می کند و به تفسیر آنها می پردازد بی آنکه صدر و ذیل کلام امام علیه السلام را ذکر کند. ولی قطع نظر از آنچه درباره تفسیر واژه «قُحَم» در کلام امام علیه السلام آمد با توجه به شأن ورود این سخن در کلام امام علیه السلام ، نکته مهمی روشن می شود و آن اینکه امام علیه السلام هشدار می دهد که به خصومتها دامن نزنند، زیرا گاه خصومتی جزئی تبدیل به جنگی تمام عیار می شود ونفوس واموال زیادی را از میان می برد وچه بهتر که خصومت را در هرجا پیدا شد، هرچه زودتر پایان دهند و به فراموشی بسپارند تا از مهالک و به تعبیر امام علیه السلام از «قُحَم» آن نجات و رهایی یابند.

واژه «قُحَم» از ماده «قَحْم» (بر وزن فهم) در اصل به معنای ورود در کارهای سخت وخطرناک است. ازاینروهنگامی که اسب، سوار خودرا به محلّ خطرناکی می برد تعبیر به «قَحَّمَ الفَرَسُ فارِسَهُ» می کنند و کلام امام علیه السلام نیز اشاره به همین معناست و گاه اقتحام به معنای ورود به کارها بدون فکر و مطالعه قبلی به کار می رود. آیه شریفه «(فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ)؛ این انسان ناسپاس از گردنه بزرگ بالا نرفت» نیزاشاره به این است که «اقتحام» به معنای ورود به کارهای دشوار است.

همانگونه که در شرح اسناد این کلام پرمعنا اشاره کردیم، امام علیه السلام این سخن را هنگامی فرمود که برادرش عقیل را در زمان ابوبکر برای دفاع از او در برابر ادعایی که کسی نسبت به آن حضرت داشت وکالت داده بود یا در زمان عثمان هنگامی که عبدالله بن جعفر را از سوی خود وکیل کرده بود. و اینکه امام علیه السلام شخصا در برابر خصم خود در دادگاه اسلامی قرار نگرفت به احتمال قوی از این نظر بوده است که طرف در حدی نبود که چنین لیاقتی را داشته باشد و اینکه خودش حضور در محکمه داشت. از این جهت بود که می خواست هرچه زودتر دعوا پایان یابد و شاید جمله «إنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحَمآ» را به عنوان علتی برای حضورش در آنجا بیان فرموده است.

اگر در مسیر پرونده هایی که در دادگاهها جریان دارد یا حوادث گوناگونی که در طول تاریخ رخ داده دقت کنیم، به عمق کلام امام علیه السلام بیشتر می رسیم وپرتگاهها و تنگناها و هلاکتهایی که براثر خصومتها ـ گاه به علّت یک موضوع کوچک ـ رخ می دهد با چشم خود می بینیم و هشدار امام علیه السلام برای ما روشن می شود.

در حکمت 298 خواهد آمد که امام علیه السلام می فرماید: «مَنْ بَالَغَ فِی الْخُصُومَةِ أَثِمَ؛ کسی که در دشمنی با مخالفان خود افراط کند گنهکار است». «کلینی» در جلد دوم کافی بابی تحت عنوان «المِراءُ وَالْخُصومَةُ وَمُعاداةُ الرِّجال» آورده و در آن، احادیث پرمعنایی از پیامبر اکرم و ائمه هدی: ذکر کرده است. از جمله در حدیثی از امیرمؤمنان علیه السلام می خوانیم: «إِیَّاکُمْ وَالْمِرَاءَ وَالْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَی الاِْخْوَانِ وَیَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاقُ؛ از جدال در گفتوگو وخصومت بپرهیزید که دلهای دوستان را در برابر یکدیگر بیمار می سازد ونهال شوم نفاق را می رویاند».

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «وَإِیَّاکُمْ وَالْخُصُومَةَ فَإِنَّهَا تَشْغَلُ الْقَلْبَ وَتُورِثُ النِّفَاقَ وَتَکْسبُ الضَّغَائِنَ؛ از خصومت بپرهیزید که فکر انسان را به خود مشغول می کند و سبب نفاق و جدایی می گردد و موجب دشمنی (در میان دوستان و) توده مردم خواهد شد».

قابل توجه اینکه «ابن قدامه»، فقیه معروف اهل سنت در کتاب فقهی خود به نام مغنی در باب وکالت و در اینکه در چه مواردی می توان وکیل انتخاب کرد، این کلام شریف را از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل می کند و می گوید: آن حضرت عبدالله بن جعفر را به عنوان وکیل نزد عثمان فرستاد و فرمود: «إنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحْمآ وَإنَّ الشَّیْطانَ لَیَحْضُرُها وَإنّی لاَکْرَهُ أنْ أُحْضِرَها؛ خصومت مهلکه هایی دارد وشیطان در آنجا حضور پیدا می کند و من کراهت دارم که (تا ضرورتی نباشد) در آن صحنه حضور بیابم».

ممکن است این واقعه غیر از وقایعی باشد که قبلاً ذکر شد و امیرمؤمنان علیه السلام شخصاً در آنجا حضور داشت.