[hadith]2- و فی حدیثه (علیه السلام): هَذَا الْخَطِیبُ الشَّحْشَحُ.

[یرید الماهر بالخطبة الماضی فیها و کل ماض فی کلام أو سیر فهو شحشح، و الشحشح فی غیر هذا الموضع البخیل الممسک].[/hadith]

امام علیه السلام این خطیب را ستود:

امام امیرمؤمنان علیه السلام در این گفتار فصیح خود اشاره به خطیبی کرده ومی فرماید: «این خطیب ماهر و زبردستی است»؛ (هذَا آلْخَطِیبُ الشَّحْشَحُ).

مرحوم سیّد رضی نظرش از ذکر این جمله تعبیری است که امام علیه السلام درباره آن خطیب به عنوان «شحشح» آورده است که تعبیر فصیح و پرمعنایی است، ازاینرو به دنبال ذکر این جمله می گوید: «منظور امام علیه السلام این است که او در سخنرانی، سخت ماهر و چیره است و هرکس در سخن، یا در سیر و حرکت چابک و زبردست باشد به او «شحشح» اطلاق می شود». سپس می افزاید : «شَحْشَح» در غیر این مقام به معنای شخص بخیل و ممسک است»؛ (یُریدُ الْماهِرَ بالْخُطْبَةِ الْماضی فیهَا، وَکُلُّ ماضٍ فی کَلامٍ أوْ سَیْرٍ فَهُوَ شَحْشَحٌ، وَالشَّحْشَحُ فی غَیْرِ هذَا الْمَوْضِعُ: الْبَخیلِ الْمُمْسکُ).

امام علیه السلام این سخن را درباره «صعصعة بن صوحان» که از سخنوران بلیغ اصحاب علی علیه السلام بود، یا درباره یکی از سخنوران قوم دیگری و یا درباره هر دو بیان فرموده است و واژه «شَحْشَح» در کتاب لغت به معانی زیادی آمده است؛ از جمله صاحب قاموس می گوید: «شَحْشَح» به معنای بیابان وسیع و شخصی که مراقب چیزی است و انسان بدخلق و خطیب توانا و شخص شجاع و غیور آمده است، بنابراین واژه مزبور به حسب مقامات مختلف، معنای متفاوتی دارد؛ هنگامی که درباره سخنوری ذکر شود به معنای فصاحت و بلاغت و توانگری و مهارت در سخنوری است و هرگاه درباره بیابانی گفته شود به معنای وسعت و گسترش آن است و گاه به معنای افراد کج خلق نیز آمده است. از کلام مرحوم سیّد رضی استفاده می شود که قدر مشترک میان بسیاری از معانی این کلمه، همان توانایی است؛ خواه توانایی در سخن باشد یا در سیر و حرکت. در لسان العرب نیز همین معانی برای واژه «شحشح» ذکر شده است.


نکته:

این خطیب چه کسی بود؟

همانگونه که اشاره شد، ابن ابی الحدید در شرح این کلام نقل کرده که امام امیرالمؤمنین علیه السلام این تعبیر را درباره «صعصعة بن صوحان» که از خواص یارانش وبسیار فصیح اللسان بود بیان فرموده است. در اینجا مناسب دانستیم که به گوشه ای از سخنان فصیح آن مرد سخنور اشاره کنیم؛ از جمله خطبه های بسیار فصیح و پرمعنای او خطبه ای است که به هنگام دفن امیرمؤمنان علی علیه السلام در کنار قبر آن حضرت و در برابر فرزندان آن امام علیه السلام بیان کرد. وی در حالی که یک دست خود را بر قلبش گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر خود می پاشید و بر سر می زد گفت: «بأَبی أَنْتَ وَأُمّی یا أمیرَالْمُوْمِنینَ ـ ثُمَّ قالَ ـ هَنِیئاً لَکَ یا أَبَالْحَسَنِ فَلَقَدْ طابَ مَوْلِدُکَ وَقَوِیَ صَبْرُکَ وَعَظُمَ جِهادُکَ وَظَفَرْتَ برَأْیِکَ وَ رَبحْتَ تِجَارَتَکَ وَقَدمْتَ عَلی خالِقِکَ فَتَلَقّاکَ اللهُ ببشارَتِهِ وَحَفَّتْکَ مَلائِکَتُهُ وَاسْتَقْرَرْتَ فِی جِوارِ الْمُصْطَفی فَأکْرَمَکَ اللهُ بجِوارِهِ وَلَحِقْتَ بدَرَجَةِ أخیکَ الْمُصْطَفی وَشَرِبْتَ بکَأْسهِ الأوْفی فَأسْأَل اللهَ أنْ یَمُنَّ عَلَیْنا باقْتِفائِنا أثَرَکَ وَالْعَمَلِ بسیرَتِکَ وَالْمُوالاةِ لاِوْلِیائِکَ وَالْمُعاداةِ لاِعْدائِکَ وَأنْ یَحْشُرَنا فی زُمْرَةِ أوْلِیائِکَ فَقَدْ نِلْتَ ما لَمْ یَنَلْهُ أَحَدٌ وَأَدْرَکْتَ ما لَمْ یُدْرِکْهُ أَحَدٌ وَجاهَدْتَ فِی سَبیلِ رَبّکَ بَیْنَ یَدَیْ أَخیکَ الْمُصْطَفی حَقَّ جِهادهِ وَقُمْتَ بدینِ اللهِ حَقَّ الْقِیامِ حَتّی أَقَمْتَ السُّنَنَ وَأَبَرْتَ الْفِتَنَ وَاسْتَقامَ الاْسْلامُ وَانْتَظَمَ الاْیمانُ فَعَلَیْکَ مِنّی أفْضَلَ الصَّلاةِ وَالسَّلامِ بکَ اشْتَدَّ ظَهْرَ الْمُوْمِنینَ وَاتَّضَحَتْ أَعْلامُ السُّبُلِ وَأُقیمَتِ السُّنَنَ وَما جُمَعَ لاِحَدٍ مَناقِبُکَ وَخِصالُکَ...؛ پدر و مادرم فدایت ای امیرمؤمنان. گوارا باد بر تو ای ابوالحسن (شهادت در راه خدا) ولادتت پاک بود، استقامتت بسیار قوی و جهادت بزرگ و رأی و تصمیمت پیروزمند و تجارتت پرسود. به سوی آفریدگارت رفتی و او با بشارتش از تو استقبال کرد و فرشتگانش گرداگردت را گرفتند و در جوار پیامبر مصطفی صلی الله علیه و آله آرام گرفتی و خدا تو را به جوار او گرامی داشت و در درجه برادرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار گرفتی و از جام پر از رحمتش نوشیدی. از خدا می خواهم که بر ما منت گذارد تا بتوانیم گام در جای گامهای تو بگذاریم و عمل به سیره تو کنیم، دوستانت را دوست داریم و دشمنانت را دشمن شماریم و ما را در زمره دوستان تو محشور سازد. (ای امیرمؤمنان!) به مقامی رسیدی که احدی به آن مقام نرسید و درک کردی چیزی را که احدی درک نکرد. در راه پروردگارت در پیش روی برادرت پیامبر مصطفی صلی الله علیه و آله جهاد کردی و حق جهاد را ادا نمودی و برای اقامه دین حق قیام کردی و حق قیام را به جای آوردی تا آن زمان که سنتها را برپا نمودی و فتنه ها را اصلاح کردی. اسلام برپا شد و ایمان نظام گرفت. برترین درود و سلام از من بر تو باد. پشت مؤمنان به وسیله تو نیرومند شد و نشانه های راههای هدایت به وسیله تو آشکار گشت وسنّتهای پیامبر صلی الله علیه و آله با تو زنده شد و احدی آن همه مناقب و خصال پسندیده را همچون تو در خود جمع نکرد...».

این گفتار با تعبیرات بسیار پرمعنا همچنان ادامه می یابد که برای رعایت اختصار به همین مقدار بسنده کردیم.