[hadith]وَ قَالَ (علیه السلام): لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ، وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْب، وَ لَا عَقْلَ کَالتَّدْبیرِ، وَ لَا کَرَمَ کَالتَّقْوَی، وَ لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ، وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَب، وَ لَا قَائِدَ کَالتَّوْفِیقِ، وَ لَا تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ، وَ لَا [زَرْعَ] رِبْحَ کَالثَّوَاب، وَ لَا وَرَعَ کَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، وَ لَا زُهْدَ کَالزُّهْد فِی الْحَرَامِ، وَ لَا عِلْمَ کَالتَّفَکُّرِ، وَ لَا عِبَادَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ، وَ لَا إِیمَانَ کَالْحَیَاءِ وَ الصَّبْرِ، وَ لَا حَسَبَ کَالتَّوَاضُعِ، وَ لَا شَرَفَ کَالْعِلْمِ، وَ لَا عِزَّ کَالْحِلْمِ، وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَة.[/hadith]

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 7، ص325

لا مال اعود من العقل، و لا وحدة اوحش من العجب، و لا عقل کالتدبیر، و لا کرم کالتقوی، و لا قربن کحسن الخلق، و لا میراث کالادب، و لا قائد کالتوفیق، و لا تجارة کالعمل الصالح، و لا زرع کالثواب، و لا ورع کالوقوف عند الشبهة، و لا زهد کالزهد فی الحرام، و لا علم کالتفکّر، و لا عبادة کاداء الفرائض. و لا ایمان کالحیاء و الصبر، و لا حسب کالتواضع و لا شرف کالعلم و لا عزّ کالحلم، و لا مظاهرة اوثق من المشاورة. «هیچ مالی از خرد سود بخش تر نیست، و هیچ تنهایی از به خود شیفته بودن وحشتناک تر نیست، هیچ خردی چون چاره اندیشی، و هیچ بزرگواری چون پرهیزگاری، و هیچ همنشینی چون خوش خویی، و هیچ میراثی چون ادب، و هیچ راهبری چون توفیق، و هیچ تجارتی چون کردار نیک نیست، و هیچ کاشتی چون ثواب اندوختن نیست، و هیچ پارسایی چون درنگ کردن به هنگام شبهه نیست، و هیچ پرهیزکاری همچون زهد ورزیدن در حرام نیست، و هیچ دانشی چون اندیشیدن نیست و هیچ عبادتی همچون انجام دادن واجبات نیست و هیچ ایمانی چون آزرم و شکیبایی نیست و هیچ تباری چون فروتنی نیست و هیچ شرفی چون علم و هیچ عزتی چون بردباری و هیچ پشتیبانی استوارتر از رایزنی نیست.»

در باره همه این سخنان حکمت آمیز پیش از این سخن گفته شد. در مورد مال تردید نیست که عقل از آن سود بخش تر است، زیرا احمق صاحب مال چه بسا که مال خود را با حماقت خویش از میان ببرد و فقیر شود و عاقل بدون مال چه بسا که در پناه عقل خویش مال به چنگ آورد و عقلش هم برای او باقی می ماند. به خود شیفتگی موجب دشمنی می شود و کسی که از لحاظ دیگران ناخوشایند است از مراوده با دیگران باز می ماند و در تنهایی و وحشت می افتد، و شک نیست که تدبیر و چاره اندیشی برترین عقل است که خوب زیستن همه اش در پناه چاره اندیشی است. اما در باره تقوی همین بس که خداوند متعال فرموده است: «همانا گرامی ترین شما در پیشگاه خداوند پرهیزگارترین شماست.»

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 7، ص326

 در باره ادب حکیمان گفته اند: پدران هیچ میراثی چون ادب برای پسران خود باقی نگذارده اند. در باره توفیق هم امکان ندارد که دارنده اش گمراه شود. در باره کردار نیک که بهترین تجارت است، خداوند متعال فرموده است: «آیا شما را به تجارتی دلالت کنم که شما را از عذاب دردناک برهاند.» در مورد ثواب تردید نیست که سود واقعی آن است که سود این جهانی شبیه خوابهای شخص خوابیده است.

در باره درنگ کردن به هنگام شبهه تردید نیست که حقیقت ورع همان است و بدون شک آن کس که در مورد شبهه و حرام درنگ می کند افضل از کسی است که در کارهای مباح نظیر خوراکهای خوشمزه و لباسهای نرم خودداری می کند.

خداوند متعال آنان را که می اندیشند نیکو وصف کرده و فرموده است: «در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند» و مکرر فرموده است «آیا نمی نگرند.» و عبادت در انجام فرایض بالاتر از عبادت در انجام دادن مستحبات است. و آزرم مغز ایمان است، همچنین شکیبایی و تواضع ابزار شکار کردن شرف است که همان تبار و حسب است. شریف ترین چیزها علم است که مختص آدمی است و حد فاصل میان او و دیگر جانداران است.

مشورت و رایزنی هم از دور اندیشی است که عقل دیگری را هم بر عقل خود می افزایی و از سخن یکی از حکیمان است که گفته است: اگر دشمنت با تو رایزنی کرد، در رأی خود برای او خیر اندیش باش که اگر به اندیشه تو عمل کند و سود برد در دشمنی خود با تو پشیمان می شود و دشمنی او به دوستی مبدل می شود و اگر با تو مخالفت کند و زیان بیند، باز هم قدر نصیحت تو را می شناسد و آرزوی تو هم در باره او برآورده شده است.