جمعی در کوفه خدمت علی (ع ) رسیده گفتند: یا امیرالمؤ منین این ماهی جری را در بازارها می فروشند. گفت : پس علی (ع ) تبسم کرد و فرمود: برخیزید تا چیز عجیبی به شما بنمایم ، و درباره وصی (پیغمبر(ص )) خود چیزی جز خیر و خوبی نگویید. برخاستند و همراهش کنار فرات رفتند، و آب دهان در فرات انداخت و و کلماتی فرمود، ناگهان یک ماهی جری با دهان باز سر از آب بیرون کرد، امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: وای بر تو و قومت تو کیستی ؟ گفت : ما اهل قریه ای نزدیک دریا بودیم ، که خدا در کتاب خود می فرماید: ((چون ماهیانشان روز شنبه کنار دریا می آمدند. اعراف /64)) پس خدا ولایت و دوستی تو را بر ما عرضه کرد، و ما نپذیرفتیم ، و مسخمان کرد، و بعضی در خشکی هستیم و بعضی در دریا، اما اهل دریا پس ما جری هاییم ، و اما اهل خشکی سوسمار و موش صحرایی است ، آن گاه امیرالمؤ منین (ع ) به ما نگاه کرد و فرمود: گفتار او را شنیدند؟ گفتیم : آری . فرمود: به آن کسی که محمد را به پیغمبری برانگیخت اینها مانند زنان شما حیض می شوند.(44)
پاورقی:
- اثبات الهداة ، ج 4، ص 572 و 573.