[hadith]وَ ایْمُ اللَّهِ یَمِیناً -أَسْتَثْنِی فِیهَا بمَشیئَةِ اللَّهِ- لَأَرُوضَنَّ نَفْسی رِیَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَی الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَیْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بالْمِلْحِ مَأْدُوماً، وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِی کَعَیْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِینُهَا، مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا. أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْیِهَا فَتَبْرُکَ، وَ تَشْبَعُ الرَّبیضَةُ مِنْ عُشْبهَا فَتَرْبضَ، وَ یَأْکُلُ عَلِیٌّ مِنْ زَادهِ فَیَهْجَعَ؟ قَرَّتْ إِذاً عَیْنُهُ إِذَا اقْتَدَی بَعْدَ السِّنِینَ الْمُتَطَاوِلَةِ بالْبَهِیمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِیَّةِ.[/hadith]
امام (ع) در سوگند خود به عنوان ادب در گفتار، مشیّت و اراده خدا را استثنا کرده است، به دلیل آیه مبارکه: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ الله» و برای جلب توجه به این مطلب که امور در سلسله نیازمندی و احتیاج، به خداوند منتهی می شوند.
دوم- امام (ع) کاسه چشم خود را همچون چشمه آبی به حال خود وامی گذارد که آبش خشکیده باشد وجه شبه آن است که اشکهای چشم تمام شده، و در اشتیاق به ملأ اعلی و آنچه از خوشبختی ابدی برای اولیای خدا آماده شده و همچنین از ترس محروم ماندن از آنها، با گریه از اشک تهی گردد. و آن کس که در جایی غریب مانده و در موضع ترس و وحشت است چگونه شوق دیدار وطن اصلی و نخستین جایی نباشد که با آنجا انس داشته است. الفاظ مطعوما، مأدوما و مستفرغة [از نظر ترکیبی] حال می باشند.
آن گاه امام (ع) به تشبیه و تمثیل خود به حیوان چرنده و گله گوسفند پرداخته است، با این فرض که او نیز حالتی مانند این حیوانات داشته باشد و هدفش از دنیا همان هدف باشد. البته این مطلب را به عنوان انکار از این که آن بزرگوار نسبت به نفس خود چنان حالتی را بپسندد. اصل در این تمثیل حیوان چهارپاست، و فرع آن بزرگوار است. و چون اصل مورد قیاس نسبت به انسان کامل در نهایت پستی بوده چنین تشبیهی باعث نفرت زیادی نسبت به صفاتی است که تشبیه مستلزم داشتن آن صفات است.
عبارت امام (ع) «قرّت اذن عینه» -یعنی در چنین حالتی چشمش روشن- جمله خبری در معرض انکار و به مسخره گرفتن چنان لذتی است همانند آیه مبارکه: «ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَرِیمُ» هیجدهم: امام (ع) توجه داده است که اگر نفس دارای صفات نام برده باشد، سزاوار آن است که گفته شود، خوشا به حال او و بیشترین صفات پسندیده را در چنان نفسی جمع کرده است: اوّل- ادای فرمان واجب خداوند و آنچه را که خداوند بر او فرض دانسته است.