[hadith]وَاعْلَمْ 

یَا بُنَیَّ أَنَّکَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْیَا، وَ لِلْفَنَاءِ لَا لِلْبَقَاءِ، وَ لِلْمَوْتِ لَا لِلْحَیَاةِ؛ وَ أَنَّکَ فِی [مَنْزلِ] قُلْعَةٍ وَ دَارِ بُلْغَةٍ وَ طَرِیقٍ إِلَی الْآخِرَةِ، وَ أَنَّکَ طَرِیدُ الْمَوْتِ الَّذی لَا یَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ وَ لَا یَفُوتُهُ طَالِبُهُ وَ لَا بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِکُهُ، فَکُنْ مِنْهُ عَلَی حَذَرِ أَنْ یُدْرِکَکَ وَ أَنْتَ عَلَی حَالٍ سَیِّئَةٍ قَدْ کُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَکَ مِنْهَا بالتَّوْبَةِ، فَیَحُولَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ ذَلِکَ، فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَکْتَ نَفْسَکَ. یَا بُنَیَّ أَکْثِرْ مِنْ ذکْرِ الْمَوْتِ وَ ذکْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ وَ تُفْضِی بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَیْهِ، حَتَّی یَأْتِیَکَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَکَ، وَ لَا یَأْتِیَکَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَک.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 58-56

لغات:

قُلعه: جایی که برای ساکن شدن شایستگی ندارد

بُلغه: مقداری از زندگی که انسان دسترسی ندارد

إزر: نیرو، توان

یبهَره: پیروز گردید و او را رنجاند، اصل بَهر به معنای سرکشی و فرار نفس از رنج است. 

شرح:

در این بخش از وصیّت، امام (ع) به چند امر توجّه داده است: 

اوّل: هدف از آفرینش و هستی، آخرت است نه دنیا، مرگ و نیستی است، نه زندگی و بقای در این عالم و این امور عوامل اسباب عرضی هستند نسبت به وجود انسان به خاطر این که آنها لازمه هستی و وجود می باشند و اما نخستین علّت واقعی از وجود انسان، همان رسیدن به کمال و پاک و وارسته بودن از وابستگیهای دنیا و نیل به محضر پروردگار متعال است. امام علی (ع) این هدفهای نهایی را که وصول بدانها قطعی است برای او خاطرنشان ساخته است تا به خاطر آنها و برای پس از مرگ کار کند، و کمتر بر دنیا و آبادانی دنیا اعتماد کند، و نباید دل به ماندن در دنیا ببندد، زیرا دنیا عارضی و از بین رفتنی است. 

دوّم: او را هشدار داده است بر این که دنیا جای ماندن نیست، بلکه جای عبور است و برای وطن گزیدن و زیستن آفریده نشده. دنیا جای تلاش و کوشش است، آفریده شده است تا انسان قوتی از آن برای رسیدن به آخرت گیرد و چون اینجا راهی است برای آخرت، توشه ای برگیرد. 

سوّم: او را متوجه ساخته است که رانده مرگ است، لفظ «الطّرید» (رانده شده) را عاریه آورده است از او از نظر شباهت او به شکاری که درنده و غیر درنده او را به گوشه ای می راند. آن گاه مرگ را معرفی کرده است به این ترتیب که هیچ کس نمی تواند با فرار از دست مرگ نجات یابد و ناگزیر مرگ او را در می یابد تا او را هشدار دهد و او را به وسیله اطاعتش آماده مرگ سازد، اطاعتی که باعث مقاومت در برابر ترس و بیمها و سختیهای مرگ شود. از این رو فرموده است: از مرگ بترس... تا کلمه نفسک (خودت را) یعنی: بر حال گناه باقی ماندنت در حالی که با خود می گفتی از آن توبه می کنم ناگهان مرگ تو را دریابد و بین تو و اندیشه ات فاصله اندازد. 

و کلمه یحول عطف است بر یدرکک و اذا حرف مفاجاة است. 

چهارم: دستور داده است که مرگ و آنچه از گرفتاریها را که ناگهان او را در میان گیرند، بیشتر یاد کند، زیرا این کار باعث عبرت و نفرت از امور دنیایی شده، عظمت کار را درک کرده، آماده برای مرگ و بعد از مرگ می گردد. از این رو فرموده است: تا وقتی که مرگ نزد تو آید تو خود را آماده و کمر بسته کنی، یعنی به وسیله کمالات آماده شوی، مبادا مرگ ناگهانی فرا رسد و تو را دریابد. 

عبارت: «و لا یأتیک» عطف بر جمله «حتّی یأتیک»، است و واو در: «وقد» واو حال است و همچنین، «بغته» حال است، و «یبهرک» منصوب به أن مقدره پس از فای در جواب نفی است.