[hadith]وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدَ بْنَ أَبی بَکْرٍ أَنِّی قَدْ وَلَّیْتُکَ أَعْظَمَ أَجْنَادی فِی نَفْسی أَهْلَ مِصْرَ، فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَی نَفْسکَ
،
وَ أَنْ تُنَافِحَ عَنْ دینِکَ، وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ لَکَ إِلَّا سَاعَةٌ مِنَ الدَّهْرِ. وَ لَا تُسْخِطِ اللَّهَ برِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ، فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَیْرِهِ وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِهِ. صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا وَ لَا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ وَ لَا تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لِاشْتِغَالٍ، وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَیْءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلَاتِکَ.[/hadith]
جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص345
ابن ابی الحدید مواردی از این عهدنامه را که دیگران از آن اقتباس کرده اند آورده است و از جمله در توضیح این جمله که علی (ع) فرموده است: «در قبال راضی و خشنود کردن هیچ کس از خلق خدا، خدا را به خشم میاور...» می گوید، مبرد در کتاب الکامل نظیر این موضوع را روایت کرده و گفته است که چون حسن بن زید بن حسن به ولایت مدینه گماشته شد به ابن هرمه گفت: من مانند کسانی نیستم که دین خود را به امید مدح و ثنای تو بفروشند یا از بیم هجو و نکوهش تو چنان کنند که خداوند عز و جل از اینکه مرا از ذریه پیامبر خود قرار داده است، همه مدایح را به من ارزانی فرموده و از کارهای نکوهیده بر کنار داشته است. از حقوق خداوند بر من این است که در مورد احکام و حقوق خداوند چشم پوشی نکنم و به خدا سوگند می خورم که اگر ترا پیش من مست بیاورند، دو حد می زنم، حد شراب خوردن و حد مستی و چون پیش من محترم هستی بر حد تو خواهم افزود، و ترک باده نوشی نیز باید برای رضای خدای عز و جل باشد تا بر آن کار یاری داده شوی و به خاطر مردم آن کار را ترک مکن که به مردم واگذار خواهی شد.
ابن هرمه این ابیات را سرود: پسر رسول خدا مرا از باده نوشی نهی فرمود و مرا با آداب افراد گرامی مودب ساخت، او مرا گفت از بیم خدا نه از بیم مردم خوددار باش و آن را رها کن، چگونه ممکن است از باده نوشی شکیبایی پیشه سازم که محبت من به آن در استخوانم ریشه دوانده است، چه کنم که خوشی حلال را بر خود ناخوش و ناگوار می بینم و خوشی دل من در همان حرام پلید است.