[hadith]و من کتاب له (علیه السلام) [إلی معاویة] إلیه أیضا:
وَ کَیْفَ أَنْتَ صَانِعٌ إِذَا تَکَشَّفَتْ عَنْکَ جَلَابیبُ مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ دُنْیَا قَدْ تَبَهَّجَتْ بزینَتِهَا وَ خَدَعَتْ بلَذَّتِهَا؟ دَعَتْکَ فَأَجَبْتَهَا وَ قَادَتْکَ فَاتَّبَعْتَهَا وَ أَمَرَتْکَ فَأَطَعْتَهَا؛ وَ إِنَّهُ یُوشکُ أَنْ یَقِفَکَ وَاقِفٌ عَلَی مَا لَا یُنْجِیکَ مِنْهُ [مُنْجٍ] مِجَنٌّ. فَاقْعَسْ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ خُذْ أُهْبَةَ الْحِسَاب وَ شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بکَ وَ لَا تُمَکِّنِ الْغُوَاةَ مِنْ سَمْعِکَ؛ وَ إِلَّا تَفْعَلْ
،
أُعْلِمْکَ مَا أَغْفَلْتَ مِنْ نَفْسکَ، فَإِنَّکَ مُتْرَفٌ قَدْ أَخَذَ الشَّیْطَانُ مِنْکَ مَأْخَذَهُ وَ بَلَغَ فِیکَ أَمَلَهُ وَ جَرَی مِنْکَ مَجْرَی الرُّوحِ وَ الدَّمِ. وَ مَتَی کُنْتُمْ یَا مُعَاوِیَةُ سَاسَةَ الرَّعِیَّةِ وَ وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ بغَیْرِ قَدَمٍ سَابقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسقٍ؟ وَ نَعُوذُ باللَّهِ مِنْ لُزُومِ سَوَابقِ الشَّقَاءِ، وَ أُحَذِّرُکَ أَنْ تَکُونَ مُتَمَادیاً فِی غِرَّةِ الْأُمْنِیَّةِ، مُخْتَلِفَ الْعَلَانِیَةِ وَ السَّرِیرَةِ.[/hadith]
جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص311
نامه آن حضرت به معاویه. در این نامه- که با عبارت «و کیف انت صانع اذا تکشفت عنک جلابیب ما انت فیه من دنیا قد تبهجت بزینتها و خدعت بلذتها...» (و چه خواهی کرد آنگاه که این جامه های این جهانی که در آن هستی و خود را با زیور خود آراسته و با خوشی خویش فریبا ساخته است، از تو برداشته شود...)- شروع می شود. ابن ابی الحدید، پس از توضیح درباره لغات و اصطلاحات و اشاره به اینکه این نامه در پاسخ نامه ای از معاویه نوشته شده است که ابن ابی الحدید آن را در کتاب ابو العباس یعقوب بن احمد صیمری دیده است و اینکه به نامه دیگری هم از علی (ع) به معاویه که متضمن همین معانی است دست یافته است، بحث تاریخی مختصری آورده که چنین است:
از نقیب ابو زید پرسیدم که آیا معاویه همراه مشرکان در جنگ بدر شرکت داشته است گفت: آری، سه تن از پسران ابو سفیان در جنگ بدر شرکت کردند که حنظله و عمرو و معاویه اند. یکی از ایشان کشته و دیگری اسیر شد و معاویه از معرکه پیاده گریخت و چون به مکه رسید پاها و ساقهایش متورم شده بود و دو ماه خویشتن را مداوا کرد تا بهبود یافت.
نقیب ابو زید گفت: در این موضوع که علی (ع) حنظله را کشته و برادرش عمرو را اسیر کرده است هیچ کس اختلاف نکرده است. وانگهی کسانی که بسیار بزرگتر و مهم تر از آن دو و برادرشان- معاویه- بودند، از بدر پیاده گریختند که از جمله ایشان عمرو بن عبدود سوارکار جنگ احزاب است که در بدر شرکت داشت و با آنکه پیر مردی بود پیاده گریخت و او را در حالی که زخمی شده بود از معرکه بیرون برده بودند و هنگامی که به مکه رسید مشرف بر مرگ بود. او در جنگ احد شرکت نکرد و چون بهبود یافت، در جنگ خندق شرکت کرد و کشنده دلیران او را کشت و همان کسی که روز جنگ بدر عمرو بن عبدود از چنگ او گریخته بود، در جنگ خندق او را به چنگ آورد.
نقیب، که خدایش رحمت کناد، سپس به من گفت: آیا سخن طنز و لطیف اعمش را نشنیده ای؟ گفتم: نمی دانم چه چیز را در نظر داری. گفت: مردی از اعمش پرسید آیا معاویه از اهل بدر است و آن مرد در آن باره با یکی از دوستان خود مناظره می کرد، اعمش گفت: آری ولی همراه مشرکان و از آن طرف شرکت کرده بود.
ابن ابی الحدید سپس خطبه را به روایت نصر بن مزاحم در کتاب وقعة صفین آورده است و پاسخ معاویه را هم از همان کتاب نقل کرده است.