[hadith]نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ مِنْهَا [بنَجَاةٍ] بمَنْجَاةٍ وَ لَسْنَا فِیهَا بدُعَاةٍ، ثُمَّ یُفَرِّجُهَا اللَّهُ عَنْکُمْ کَتَفْرِیجِ الْأَدیمِ بمَنْ یَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ یَسُوقُهُمْ عُنْفاً وَ یَسْقِیهِمْ بکَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ، لَا یُعْطِیهِمْ إِلَّا السَّیْفَ وَ لَا یُحْلِسُهُمْ إِلَّا الْخَوْفَ، فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَدُّ قُرَیْشٌ بالدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا لَوْ یَرَوْنَنِی مَقَاماً وَاحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْیَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا [یُعْطُونَنِیهِ] یُعْطُونِیهِ.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 824
قوله علیه السلام: «نحن اهل البیت منها بمنجاة و لسنا فیها بدعاة»:
یعنی تنها ما اهل بیت پیامبر از گناهکاری آنها بدور بوده و در آن دخالتی نداشته و به پیروی از آنها دعوت نمی کنیم. البتّه منظور این نیست که خانواده پیامبر مورد اذیّت و آزار قرار نمی گیرند و بحق دعوت نمی کنند. زیرا دعوت کردن امام حسین (ع) مردم را به رهبری خود، و به شهادت رسیدن آن بزرگوار و اولادش و هتک حرمت ذریّه پیامبر روشنترین گواه بر این ادّعا می باشد.
محتمل است که مقصود کلام امام (ع) این باشد که: «انا بمنجاة من آثامها و لسنا فیها بدعاة» مطلقا یعنی در گناه آنها شرکت نداریم و داعی مطلق نیستیم. با در نظر گرفتن این معنا از کلام حضرت باید بگوییم که امام حسین (ع) دعوت کننده بسوی خود نبود بلکه از جانب مردم کوفه برای قبول امامت و رهبری دعوت شده بود. تنها کار امام (ع) این بود که دعوت آنها را اجابت کرد.
قوله علیه السلام: «ثمّ یفرّجها اللّه و کتفریج الأدیم الی قوله الّا الخوف»:
این فراز از کلام امام (ع) اشاره بزوال دولت بنی امیّه و ظهور دولت بنی العباس دارد. که بنی العباس بقلع و قمع بنی امیه پرداخته آنها را درمانده و مستأصل می کنند و آنها را برای انجام کارهای زشت شان مورد تعقیب قرار می دهند. (در این فاصله زمانی و تعارض نیروها) افراد با تقوی و بندگان نیک خداوند که مورد آزار و اذیّت بنی امیّه بودند فرجی پیدا کرده، و به آسایش می رسند، بدان سان که پوست، شکافته شود و محتوای آن آزاد گردد.
بنی العباس آنها را بخواری، ذلّت و اهانت و بی اعتباری تنبیه کنند و جام عذاب را با مزه های گوناگون بدانها بچشانند، و مرگ را در شکلهای مختلف بر آنها بنمایانند. چنان که تاریخ وقایع ذلّت بار و کشتنهای خفّت بار بنی امیه را به دست بنی العبّاس ثبت و ضبط کرده است. هر یک از الفاظ «کأس» تعبیر، عطیّه و تحلیس در سخن امام (ع) استعاره به کار رفته اند، جهت شباهت، ترس فراگیری بود که آنها بطور مداوم با آن دست بگریبان بودند. بدان سان که پارچه زیر پالان شتر، مدام بر پشت شتر بسته است.
قوله علیه السلام: «حتّی تودّ قریش ...»:
این جمله امام (ع) اشاره به نهایت و نتیجه این دگرگونیها، و تفسیر اوضاعی است که برای قریش در امر خلافت پیش می آید. بر اثر جنگ و خون ریزی، چنان خواری و ضعفی قریش را فرا گیرد، حتّی با توجّه به این که امام (ع) در نظر آنها دشمن ترین خلق نسبت به قریش باشد، خلافت او را آرزو کنند برای زمانی هر چند کوتاه او را بر مصدر خلافت و صدارت خود ببیند. همان خلافتی که امروز آن بزرگوار برای منطقه خاصّی آن را طالب است و آنها مضایقه کنند... بدین توضیح که آن حضرت را در امر خلافت یاری کنند، دستوراتش را تبعیّت کرده و منقاد فرمان او باشند، و از او هدایت و راهنمایی بگیرند. و از آرمانهایش دفاع کنند. با وجودی که امروز حضرت را از حقش محروم می دارند) در این عبارت امام (ع) زمان نحر شتر را کوتاهی زمان خلافتی که قریش پس از شداید زیاد برای حضرت آرزو کنند کنایه آورده است.
صداقت و درستی سخن امام در باره این خبر غیبی روشن است، زیرا ارباب سیر و تاریخ نقل کرده اند که: مروان بن محمّد آخرین پادشاه بنی امیّه روزی که گرفتار و از خلافت بر کنار شد. عبد اللّه بن محمد بن علی بن عبد اللّه بن عباس را با فوجی از سپاه خراسان دید که عبور می کند گفت: ای کاش علی بن ابی طالب را بجای این جوان در زیر این پرچم می دیدم این داستان در کتابهای تاریخ مشهور می باشد. نظر امام (ع) در این خطبه به چنین روزی بوده است.