[hadith]صفات المتقین:
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَاد اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَی نَفْسهِ، فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ، فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَی فِی قَلْبهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَی لِیَوْمِهِ النَّازلِ بهِ، فَقَرَّبَ عَلَی نَفْسهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدیدَ؛ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَکَرَ فَاسْتَکْثَرَ وَ ارْتَوَی مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلًا وَ سَلَکَ سَبیلًا جَدَداً؛ قَدْ خَلَعَ سَرَابیلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّی مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بهِ، فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَی وَ مُشَارَکَةِ أَهْلِ الْهَوَی وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِیحِ أَبْوَاب الْهُدَی وَ مَغَالِیقِ أَبْوَاب الرَّدَی؛ قَدْ أَبْصَرَ طَرِیقَهُ وَ سَلَکَ سَبیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ وَ اسْتَمْسَکَ مِنَ الْعُرَی بأَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بأَمْتَنِهَا، فَهُوَ مِنَ الْیَقِینِ عَلَی مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْس.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 611
لغات:
قری: غذایی که برای مهمان تهیه می کنند در این جا منظور کارهای شایسته است.
فرات: آب گوارا.
نهل: اولین آشامیدنی هنگام ورود به آبشخور.
جدد: زمین هموار.
سرابیل: پیراهن، زیرپوش.
منار: نشانه ها، علامتها.
غمار: جمع غمره ازدحام مردم و هجوم برای آب و غیر آن.
شرح:
از جمله صفات پرهیز کاران که موجب دوستی خداوند نسبت به آنها می شود، امام (ع) چهل صفت را بیان فرموده اند. به یقین دانسته ای، که محبّت خداوند تعالی، به لحاظ کمالات نفسانیی است که از جهت نزدیکی انسان بخداوند حاصل می شود، بدین توضیح که انسان استعداد دریافت فیض وجود خداوند را پیدا کند، بنا بر این هر کس استعداد بیشتری داشته باشد، در کسب فیض استحقاق بیشتری خواهد داشت و محبّت خداوند هم نسبت به چنان شخصی فزون تر خواهد بود.
اوّلین صفت از اوصاف پرهیزگاران، این است که خداوند شخص را در مبارزه بر علیه نفسش یاری کند یعنی پروردگار عالم به انسان نیرویی عنایت فرماید که عقلش بتواند نفس امّاره اش را مغلوب کند.
دوّم: حزن و اندوه را به لحاظ گناهانی که مرتکب شده است شعار خود قرار دهد. یعنی نگران آن معصیتهایی باشد که نسبت بفرامین خداوند انجام داده است «توجّه داشتن به گناهکاری» از نشانه های یاری خداوند و آمادگی لازم برای رسیدن به کمال برتر است.
سوّم: ترس و خوف از خداوند را همچون لباس بر تن داشته باشد. لفظ «جلباب» که به معنی پوستینی و یا لحاف است، برای ترس و خوف از کیفر خداوند استعاره به کار رفته است. وجه شباهت این است که هر دو بدن را کاملا می پوشانند. خدا ترس بودن هم از جمله کمک و اعانتهای خداوندی، در رسیدن به سعادت می باشد.
چهارم: درخشش چراغ هدایت در قلب پرهیزگار است. این جمله به روشن شدن نور معرفت الهی در آیینه ضمیر اشاره دارد، که البتّه نتیجه پیدا کردن استعداد از جهت اندوه و ترس خداوندی است. به همین دلیل امام (ع) جمله: فزهر مصباح الهدی فی قلبه را با حرف «فا» بر جملات قبل عطف گرفته است.
لفظ «مصباح» را برای نور معرفت استعاره آورده است، بدین جهت که روشنی چراغ و شناخت و معرفت، موجب هدایت و ارشاد می شوند و در این فایده مشترک هستند. در این عبارت لفظ محسوس «چراغ» از امر معقول، یعنی معرفت استعاره آمده است.
پنجم: پرهیزگارداری چنین خصوصیتی است، که نیازمندیهای لازم را برای روز باز پسین و آخرت خود آماده کرده است. لفظ «قری» استعاره از کارهای شایسته و «یوم نازل» کنایه از روز قیامت است. لازمه استعاره تشبیه کردن روز قیامت به روز مهمانی است، که انسان همواره انتظار ورود به آنجا را دارد. وجه شباهت این است: چنان که، غذای کامل و آماده، موجب آبرو و حیثیّت میزبان در برابر مهمانان می شود و او را از اتّهام رهایی می بخشد، و موجب سپاسگزاری و ستایش می شود، کارهای شایسته و اعمال نیک هم، سبب رهایی انسان از ترسهای روز قیامت و کسب رضایت پروردگار و پاداشهای عظیم خداوند می گردد.
ششم: شخص پرهیزگار امور بعید را برای خود نزدیک می کند: این فراز از کلام امام (ع) ممکن است به یکی از دو معنی باشد بطریق زیر:
الف: منظور از «بعید» رحمت خدا باشد که از افراد ناشایست بدور است، کسی سزاوار قبول رحمت حق و بدان نزدیک می باشد که اعمالش، پسندیده و به طور کامل قابل قبول باشد. بنا بر این هر گاه بنده ای نفس خود را به انجام کارهای شایسته راضی کرد، و نیازمندیهای روز قیامت را پیشاپیش فراهم آورد، به رحمت خداوند نزدیک خواهد بود، چنان که خداوند متعال فرموده است:«وَ لا تُفْسدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ اصلاحِها».
ب: مقصود از «بعید» آرزوهای دور و دراز دنیوی باشد، و نزدیک کردن آنها برای نفس، کوتاه کردن آرزوها پیش از فرا رسیدن مرگ، با یادآوری مرگ و احوال آخرت میسّر است.
هفتم: تقوا سختی را آسان می کند: این فراز از گفته امام (ع) احتمال یکی از دو معنای زیر را دارد:
الف- مقصود از سختی، امر آخرت و عذاب دردناک جهنّم باشد، و آسان شدن آن به انجام کارهای شایسته، و دریافت جلوه حق تعالی، ممکن می شود. و روشن است که اعمال شایسته عذاب خداوند را آسان می کند.
ب- منظور از سختی، سختیهای دنیایی مانند: فقر، و مصیبتهای وارده از قبیل مورد ظلم واقع شدن، و یا دوستان و خویشان را از دست دادن و نظیر این امور باشد، و مراد از آسان شدن، اهمیّت ندادن و کوچک شمردن تمام آنها، در مقایسه با شادمانی از ملاقات حق و ثوابهائی است که خداوند، در آخرت وعده بخشش آنها را داده است. چنان که حق متعال در قرآن مجید فرموده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُس وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ...».
هشتم: پرهیزگار، اهل بصیرت است و به حقیقت آسمانها و زمین و آنچه خداوند آفریده است. می اندیشد، و بر آنها آگاهی می یابد. یعنی بدیده بصیرت در شگفتیهای مصنوعات پروردگار می نگرد و حق سبحانه و تعالی را در آنها مشاهده می کند.
نهم: شخص متقی فراوان یاد پروردگار می کند. بدین توضیح که، پرهیزکار همواره و تا بدان حد یاد خداوند را بر قلب و زبان دارد، که ملکه نفسانی او می شود. و خداوند، در ذکر و گفتارش متجلّی گردیده، آینه اسرار خدا می شود. از درهای بزرگ بهشت یکی مخصوص کسانی است که فراوان به یاد خداوند باشند.
دهم: پرهیزگاران از آب گوارای بهشت سیراب می شوند: در این فراز امام (ع) دانش و کمالات نفسانیی که به شخص عارف افاضه می شود، به آب زلالی تشبیه کرده، و لفظ «عذوبة» را برای آن استعاره آورده، و آن گاه همین، استعاره را با کلمه «ارتواء» به صورت استعاره ترشیحیه در آورده است.
و ما این نوع استعاره را در خطبه های گذشته بارها توضیح داده ایم.
یازدهم: رسیدن به کمال معنوی برای پرهیزگار سهل و آسان است. یعنی آنان که گوی سبقت را در مسیر حرکت به سوی اللّه از دیگران ربوده اند، از تاییدات خداوندی جدا نیستند، و به دلیل همین شایستگی نفسانی، استعداد پذیرش امور معنوی و رسیدن به کمال نهایی برای اینان، سریعا حاصل می شود.
با توضیح فراز یازدهم کلام امام (ع) خواهی دانست که مقصود از جایگاه و کمالات علمی و اخلاقی نفوس کاملی هستند که گنجینه های کامل و خاستگاه فضیلت و معنویت اند و موجب هدایت گردیده و انوار الهی از ناحیه آنها حاصل می شود، مانند انبیا و اولیای بر حق الهی.
و نیز ممکن است مقصود از «موارد» در عبارت امام (ع) بدایع صنع الهی، باشد که بر ذهن بنده حق وارد شده و آن را آماده کسب فضایل می کند. سهل و آسان بودن آن و سرعت در قبول پذیرش کمالات، به دلیل روشنی ذهن است که آماده دریافت عنایت خداوند و مسرور شدن به لحاظ توجّه حق تعالی است.
دوازدهم: آشامیدنی اوّل نصیب شخص پرهیزگار می شود. یعنی انسان متقی قبل از همه و بیشتر از همنوعان خود به کسب کمال نائل می گردد. دلیل جلو افتادن از دیگران این است که تحصیل کمال برای او آسان است.
در کلام امام (ع) عبارت «فشرب نهلا» بعنوان استعاره برای کسب کمال و مقدّم شدن بر دیگران به کار رفته است و کمال یافتن سریع پرهیزگار به شتری که زودتر و قبل از دیگر شتران به آب می رسد تشبیه شده است.
سیزدهم: پرهیزگار راه هموار را می رود. یعنی راه روشن و راستی که بدور از افراط و تفریط باشد می پیماید.
چهاردهم: شخص متّقی لباس شهوات و خواسته های بیجا را از تن در آورده است: امام (ع) اوصافی که پیش از این برای پرهیزگار بر شمرد، مربوط به استعداد فراوان او در کسب دانش بود. لیکن این ویژگی به زهد و وارستگی پرهیزگار اشاره دارد و لفظ «سرابیل» را برای شهوات استعاره آورده است، به لحاظ مشابهتی که میان لباس و شهوات در پوشیدن بدن وجود دارد. عبارت «قد خلع» استعاره را ترشیحیّه کرده، و کنایه از این است که شخص پرهیزگار، شهوات را بدور انداخته و توجّهی که او را از حدّ اعتدال خارج کند بدانها ندارد.
پانزدهم: او خود را از تمام غمها جز یکی رها ساخته است. یعنی شخص پرهیزگار خود را از غمهایی که مربوط به امور دنیا و دلبستگی به آنها باشد، رهانیده و تمام هدفهای مادّی را به کناری نهاده است و تمام قصد و همّتش یک چیز است، و آن رسیدن به مراتب عزّت خداوند و توجّه به اسرار حق و مطالعه انوار عظمت الهی و کسب روشنایی کردن از آن می باشد. البتّه زهد حقیقی، و پارسایی واقعی همین است و بس. از توضیح عبارت فوق معنی یگانه شدن زاهد از دیگر همنوعانش روشن می شود.
شانزدهم: او از نابینا بودن خارج شده است. مقصود از نابینایی کوری جهل است که چون شخص پرهیزگار، دارای فضیلت دانش و حکمت است، با مردم هوا پرست در افراط کاری، فسق و فجور شرکتی ندارد. درست در راه معتدل که فضیلت عفت باشد گام بر می دارد. بنا بر این در مسیر حق بینا و از کوری جهل بدور می باشد.
هفدهم: شخص پرهیزگار با ویژگیهایی که برایش بر شمردیم به منزله کلیدی برای گشودن درهای هدایت است. منظور از درهای هدایت، طرق و راههای آن می باشد، که پیمودن آنها، انسان را آماده دریافت فیض از بخشنده آن یعنی خداوند می سازد. درهایی که عارفان بر آن ایستاده و از آن درها به پیشگاه حضرت حق وارد می شوند و در مراتب و جایگاه و درجات خوف و ترس از خداوند استقرار می یابند. و بدین سبب کلیدی برای حلّ مشکلات آنان که نقص ذهنی در هدایت دارند می شوند، و چراغی فرا راه جاهلان می باشند.
لفظ: «مفتاح» برای عارفان استعاره و جهت تشبیه در آن روشن است.
هیجدهم: پرهیزگاران سدّی در برابر منکراتند: مقصود از «ابواب الرّدی» دو طرف افراط و تفریط است یعنی راههایی که شخص از حدود دستورات خداوند خارج می شود و نهایتا در دوزخ می افتد، چون انسان عارف از منکراتی که نادانان مرتکب می شوند جلوگیری می کند تا راه معتدل را بپویند، لزوما بوسیله ای که با آن راه را می بندند شباهت پیدا می کند، و موجب باز داری جاهلان از پیمودن راه خطاء می شود، و به همین دلیل لفظ «مغلاق» برای عارف استعاره آورده شده است.
در عبارت امام (ع) میان مغالیق و مفاتیح، ردی و هدی قرینه مطابقه بر قرار است، که معنای این لغات به ترتیب چنین است: وسیله بستن، کلید گمراهی، راهنمائی کردن.
نوزدهم: پرهیزگار اهل بصیرت است: یعنی با دید روشن و آگاهی کامل راه حق را پیموده است. راهی که دستور به پیمودن آن را داشته، و با توجّهات الهی بدان طریق که راه مستقیم به سوی حق می باشد جذب شده است.
بیست: او نه تنها اهل بصیرت است، که در عمل هم راه حقیقت را رفته است. بدین توضیح که شخص متّقی، چون راه حق را بخوبی می شناسد، در آن گام نهاده و آن را می پیماید، زیرا هدف اول از شناختن راه، پیمودن آن می باشد.
بیست و یک: او نشانه های راه را می شناسد. سالک الی اللّه گاهی حرکتش در طریق مستقیم نیست چنان که به مثل قبل از رسیدن به حدّ کمال قوّه نظری قدم در راه سلوک می نهد، و گاهی پس از آن که در مرحله قوّه نظری و استدلال بحدّ کمال رسید، قدم در راه می گذارد. این همان سالکی است که با برهان و دلیل نشانه های راه را می شناسد. منظور از کلمه «منار» علائمی است که در کنار راه برای هدایت و راهنمایی عابران قرار می دهند. ولی در اینجا مقصود، قوانین کلّی عملی می باشد. ممکن است منظور از منار هدف سلوک یعنی پیشگاه جلال خداوند و فرشتگان مقرب الهی باشد.
بیست و دو: پرهیزگار از گردابها رهایی یافته و از عهده مشکلات بر آمده است. امام (ع) با کلمه «غمار» اشاره به مشکلاتی کرده اند که انسانها در آن گرفتار می شوند، مانند سختیها، غمها، و ناراحتیهایی که طالبان دنیا به دلیل از دست دادن دنیا به آن دچار می شوند و یا برای تحصیل آن در تلاش و تکاپو غرق می گردند. امّا شخص عارف به دنیا دل بسته نیست و از آن بابت غمی ندارد.
بیست و سه: او به معتبرترین وسیله و محکم ترین ریسمان چنگ زده است. در این عبارت حضرت به طریق استعاره، راه خدا و دستوراتش را اراده فرموده است.
جهت شباهت آن این است که وسیله راههای هدایت همانند دستگیره های معتبر و ریسمان محکم موجب آزادی و رهایی می شود. البتّه هر قدر محکم و معتبرتر کارسازتر و مطمئن ترند، و گسیخته نمی شوند. و بدین سان راهی که بخداوند منتهی شود و انسان را به حضرت حق برساند، پیمودن آن لازم است و رعایت دستورات و اوامر خداوند موجب نجات از مشکلات آخرت می شود. بنا بر این اطاعت اوامر حق تعالی وسیله قطع ناشدنی و ریسمان ناگسستنی است. به همین حقیقت در آیه شریفه اشاره کرده و می فرماید: «فَمَنْ یَکْفُرْ بالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ باللَّهِ فَقَد اسْتَمْسَکَ بالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لَا انْفِصامَ لَها».
بیست و چهار: یقین و باور او به مانند روشنائی خورشید است: پرهیزگار بدلیل رعایت اوامر و نواهی حق تعالی و کوشش در راه خداوند گویا کامل ترین نور یقین را بخود جذب و با چشم بصیرت عالم ملکوت را مشاهده کرده است و بهشت و جهنّم را بدیده یقین دیده است به همان وضوح و جلا که چشم ظاهریش نور خورشید را می بیند.