[hadith]تنبیه الخلق‏:

عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً وَ [مُضَمِّنُونَ‏] مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً وَ کَائِنُونَ رُفَاتاً وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً وَ مَدینُونَ جَزَاءً وَ مُمَیَّزُونَ حِسَاباً؛ قَدْ أُمْهِلُوا فِی طَلَب الْمَخْرَجِ وَ هُدُوا سَبیلَ الْمَنْهَجِ وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتِب وَ کُشفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّیَب وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِیَاد وَ رَوِیَّةِ الِارْتِیَاد وَ أَنَاةِ الْمُقْتَبس الْمُرْتَاد فِی مُدَّةِ الْأَجَلِ وَ مُضْطَرَب الْمَهَلِ‏.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏3، ص: 374-370

 

از کجا آمده ایم و به کجا می رویم؟

امام(علیه السلام) در این فراز، از آخرت، به دنیا باز می گردد و وضع حال انسانها را در این دنیا تشریح می کند، تا بدانند برای چه آفریده شده اند و به کدام سمت و سو حرکت می کنند; چه امکاناتی برای نجات «یوم المعاد» در اختیار آنها قرار داده شده و چگونه از این امکانات باید بهره برداری کنند.

این بخش از کلام امام(علیه السلام)، که مانند دیگر سخنان آن حضرت، بسیار حساب شده است، مشتمل بر «سیزده» جمله می باشد: پنج جمله اوّل، درباره آفرینش اجباری انسان تا مرگ و سپس مبدّل شدن او به خاک است، و سه جمله درباره چگونگی رستاخیز انسانها و پنج جمله دیگر درباره اتمام حجّت الهی و فرصت هایی است که در این جهان در اختیار دارد.

در قسمت اوّل می فرماید: «آنها بندگانی هستند که با دستِ قدرتمند الهی، آفریده شده اند و بی اراده خویش پرورش داده می شوند، و برای حضور (در پیشگاه خدا) قبض روح می گردند، و به قبرها سپرده می شوند و سرانجام به استخوان های پوسیده ای مبدّل خواهند شد!» (عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً، وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً(1) وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً،(2) وَ مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً، وَ کَائِنُونَ رُفَاتاً(3)).

بی شک، انسان در اَفعال خود، مختار و آزاد است; ولی در آفرینش و مرگ چنین نیست! هیچ کس تاریخ تولّد خود را تعیین نمی کند و هیچ کس زمان مرگ طبیعی خود را به میل خود انتخاب نمی نماید; حیات و مرگ از دایره اختیار ما بیرون است، همان گونه که پوسیدن و خاک شدن! و بعضی همین معنا را به عنوان یکی از تفاسیر جمله «الامر بین الامرین» انتخاب کرده اند.

به هر حال، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این مسیر زندگی و مرگ را باید طبق اراده پروردگار و قوانین تعیین شده الهی بپیماییم; این واقعیتی است که غفلت از آن انسان را از خدا و خویشتن بیگانه می سازد و توجّه به آن، بیداری و آگاهی و آمادگی می بخشد.

در سه جمله بعد، به سراغ رستاخیز انسانها می رود که آن نیز از اختیار آدمی بیرون است، می فرماید: «آنها تک و تنها برانگیخته می شوند، و در برابر اعمالشان جزا داده خواهند شد، و حساب هر یک از دیگری جداست!» (وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً، وَ مَدینُونَ جَزَاءً، وَ مُمَیَّزُونَ حِسَاباً).

بی شک، هر کسی به تنهایی سر از لحد بیرون می آورد و این منافات با آن ندارد که بعداً به تناسب اعتقادها و اعمالشان به گروههایی تقسیم شوند، همان گونه که در بحث گذشته از آنها تعبیر به «رعیل» به معنای «گروه» شده بود و قرآن از آن تعبیر به «افواج»(4) می کند.

تعبیر به «مُمَیَّزُونَ حِسَاباً» ممکن است اشاره به همان چیزی باشد که در آیه «وَ لاَ تَزرُ وَازرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی»(5) آمده است. آری، هیچ کس به گناه دیگری کیفر داده نمی شود و حساب هیچ کس را به نام دیگری نمی نویسند، هر چند ممکن است رضایت به اعمال دیگران، یا کوتاهی در امر به معروف و نهی از منکر، سبب اشتراک حسابها شود.

در پنج جمله اخیر این فراز، همان گونه که در بالا ذکر شده، به فرصت های الهی و اتمام حجّت ها که دارای ابعاد مختلفی است، اشاره کرده، می فرماید: «به آنها مهلت کافی برای جستجوی طُرُق خروج از مشکلات و مسئولیّت ها داده شده است». (قَدْ أُمْهِلُوا فِی طَلَب الْمَـخْرَجِ).

«و راه وصول به سعادت به آنها ارائه شده است» (وَ هُدُوا سَبیلَ الْمَنْهَجِ).

«و زمانی کافی برای جلب رضایت پروردگار در اختیار دارند.» (وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتَب(6)).

«و پرده های تاریک شک و تردیدها (با ارائه دلائل روشن از سوی پروردگار) از مقابل آنها کنار زده شده است.» (وَ کُشفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرَّیْب(7)).

و سرانجام: «میدان برای تمرین و آمادگی آنها، و اندیشه بهتر، و آرامش (برای جستجوی حقیقت) در مدّت زندگی و دوران تلاش، باز گذارده شده است» (وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِیَاد(8) وَ رَوِیَّةِ الاِْرْتِیَاد(9)، وَ أَنَاةِ(10) الْمُقْتَبس الْمُرْتَاد، فِی مُدَّةِ الاَْجَلِ، وَ مُضْطَرَب(11) الْمَهَلِ).

در این چند جمله، به ابعاد مختلف اتمام حجّت الهی و طُرُق آن اشاره شده; از یک سو: مردم زمان کافی برای جلب رضای حق دارند. از سوی دیگر: از طریق کتب آسمانی و ارشادات انبیا و اولیا و هدایت عقل، راههای نجات در برابر دیدگان آنها قرار گرفته. از سوی سوم: توانایی و مهلت، برای جبران خطاها و توبه از گناهان و جلب رضای پروردگار دارند. از سوی چهارم: پرده های ظلمت و تاریکی که بر اثر وسوسه های شیاطین و ایجاد شکّ و تردید، بر قلب انسان می افتد، به وسیله تابش انوار الهی و هدایت های ربّانی کنار زده می شود و از سوی پنجم: درهای توفیق، برای ریاضت نفس، به کار گرفتن اندیشه، و استفاده از چراغِ پر نورِ معرفتِ پروردگار، در مدّت نسبتاً طولانی به روی آنها گشوده شده است.

بنابراین، هر کس به مقصد نرسد، یا در دام شیاطین گرفتار شود و یا امواج سهمگین گناه او را در کام خود فرو برد، مقصّر خود اوست و باید به خویشتن نفرین کند! که همه چیز برای سعادت او آماده شده بود، ولی همه را نادیده گرفت و در قعر «چاه طبیعت» باقی ماند و «به کوی حقیقت گذر نکرد». بنابراین، اگر در قیامت به آنها گفته شود: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جَاءَکُمُ النَّذیرُ فَذُوقوُا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیر; آیا شما را به اندازه ای که هر کس اهل تذکّر باشد در آن مدّت متذکّر می شود، عمر ندادیم و انذارکننده (الهی) به سراغ شما نیامد؟ اکنون بچشید که برای ظالمان یاوری نیست»(12) جای تعجّب نیست.


نکته:

دنیا میدان ورزیدگی و آزمایش است

در گذشته بازار مسابقه اسب سواری مانند امروز، داغ، یا از آن داغتر بود و سوارکاران برای اینکه به پیروزی برسند، ناچار به انجام تمرین های سختی بودند که اسب ها و خود آنها آمادگی کافی برای میدان مسابقه پیدا کنند و از آنجا که این تمرین ها سبب لاغری و ورزیدگی اسبها می شد، به میدان تمرین در عرف عرب «مضمار» گفته می شد (و «جیاد» نیز به معنای اسب های خوب و باارزش است).

در متون اسلامی، گاه دنیا تشبیه به همان میدان تمرین و آمادگی و ریاضت شده است; در برابر قیامت که در واقع میدان مسابقه است، در خطبه بالا اشاره کوتاهی به این مسأله شده و شرح بیشتر درباره این تشبیه در خطبه 28 گذشت و این، تشبیه بسیار زیبایی است که می تواند واقعیت زندگی دنیا را در برابر آخرت، روشن سازد.


پی نوشت:

  1. «اِقْتِسار» از مادّه «قسْر» (بر وزن نصر) به معنای مجبور ساختن است.

  2. «اَجْداث» جمع «جَدَث» (بر وزن عبث) به معنای قبر است.

  3. «رُفات» از مادّه «رفت» (بر وزن هفت) به معنای خرد شدن و خرد کردن است. 

  4. سوره نبأ، آیه 18.

  5. سوره فاطر آیه 18. 

  6. «مُسْتعتب» از مادّه «عَتْب» (بر وزن ثبت) به معنای رضایت و خشنودی است. بنابراین «مستعتب» به کسی می گویند که در مقام جلب رضایت باشد و بعضی از ارباب لغت گفته اند: ریشه اصلی این لغت «عتاب» به معنای سرزنش است و «إعتاب» به معنای نفی سرزنش است و «استعتاب» به معنای طلب نفی سرزنش که مساوی با طلب خشنودی است، آمده است.

  7. «سُدَف» جمع «سُدفه» (بر وزن غرفه) به معنای ظلمت است.

  8. «جِیاد» جمع «جواد» در اینجا به معنای اسب با ارزش است. 

  9. «إرتیاد» از مادّه «رَوْد» (بر وزن صوت) به معنای طلب کردن چیزی است.

  10. «أناة» به معنای آرامش و طمأنینه و وقار و حلم است و به معنای درنگ کردن نیز آمده است.

  11. «مُضطَرَب» (به فتح راء) از مادّه «اضطراب» به معنای حرکت نامنظّم و گاه به معنای رفت و آمد آمده است و «مُضطَرب» در اینجا به معنای محل رفت و آمد است. 

  12. سوره فاطر، آیه 37.