[hadith]فضل التذکیر:
فَیَا لَهَا أَمْثَالًا صَائِبَةً وَ مَوَاعِظَ شَافِیَةً لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاکِیَةً وَ أَسْمَاعاً وَاعِیَةً وَ آرَاءً عَازمَةً وَ أَلْبَاباً حَازمَةً؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ وَ وَجِلَ فَعَمِلَ وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ وَ أَیْقَنَ فَأَحْسَنَ وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ وَ حُذِّرَ فَحَذرَ وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ وَ أَجَابَ فَأَنَابَ وَ رَاجَعَ فَتَابَ وَ اقْتَدَی فَاحْتَذَی وَ أُرِیَ فَرَأَی؛ فَأَسْرَعَ طَالِباً وَ نَجَا هَارِباً فَأَفَادَ ذَخِیرَةً وَ أَطَابَ سَرِیرَةً وَ عَمَّرَ مَعَاداً وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً لِیَوْمِ رَحِیلِهِ وَ وَجْهِ سَبیلِهِ وَ حَالِ حَاجَتِهِ وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ وَ احْذَرُوا مِنْهُ کُنْهَ مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسهِ وَ اسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَکُمْ بالتَّنَجُّز لِصِدْقِ مِیعَادهِ وَ الْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادهِ.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 530-525
پیرامون فضیلت موعظه آن بزرگوار و تذکر بر ستوده بودن موعظه و بلیغ و رسا بودنش در ادای مقصود و اظهار تاسف که چرا دلها آن را نمی پذیرند، بحث کرده و در پایان مردم را به پرهیزکاری تشویق می کند.
***
در کلام امام (ع) که فرمود: «فیا لها امثالا صائبة و مواعظ شافیة»،
واژه «امثالا و مواعظ» به عنوان تمیز منصوب است. مثال درست آن است که با مورد مثل مطابقت داشته باشد. و مقصود از شافی بودن موعظه این است که در دلها تأثیر بگذارد و بیماری نادانی و اخلاق پست را از میان ببرد و شخص موعظه پذیر را بخدا بازگشت دهد تا به پیشگاه حق تعالی تضرّع و زاری کند.
عبارت حضرت که: لو صادفت قلوبا زاکیة و اسماعا واعیة و آراء عازمة و البابا حازمة
مقصود از «زکاء قلوب» آمادگی دلها به این هدایت یابی و تقرّب بخداست، و «وعی اسماع» درک و فهم و هدایتی است که از راه شنیدن نصیب انسان می شود. این که چرا سماع را به واعیه توصیف کرده است سرّش این است که شنیدن ظاهر معنی، انسان را به حسّ منتقل و از مرحله حسّ به مرتبه خیال و تصوّر معنای کلّی می رساند منظور از: «عزم آراء» همّت گماشتن به امری است که ثابت و پایداری لازم داشته باشد، و «حزامة الألباب» نیک اندیشی در انتخاب و گزینش می باشد. روشن است که این صفات سه گانه «زکاء- وعی و حزامة» از اسبابی است که موعظته با آنها سودمند می شود.
قوله علیه السلام: «فاتقو اللّه الی قوله... مقامه»
این فراز انسانها را به تقوایی همچون تقوای کسی که واجد صفات زیر باشد امر می کند:
1- تقوای کسی که با شنیدن دستورات حق خشوع پیدا کند، یعنی قلبش آمادگی شنیدن موعظه را داشته باشد، و در برابر دستورات خداوند خاضع و خاشع شود.
2- تقوای کسی که، به گناهکاری خود اعتراف دارد و به درگاه حق تضرّع و زاری می کند.
3- تقوای کسی که، از خداوند ترسناک است، و این ترس زبان او را از گفتار باز می دارد و موجب عمل شایسته ای که اسباب نجات او را فراهم کند، می شود.
4- تقوای کسی که، از کیفر پروردگار پرهیز دارد، و مبادرت به طاعت و فرمانبرداری خداوند می کند.
5- تقوی کسی که، به مرگ و ملاقات خداوند یقین دارد، اعمال نیک انجام داده و آن را برای رضای حق تعالی خالص می گرداند.
6- تقوای کسی که، از امور عبرت زا عبرت می گیرد و آن را نردبان اندیشه خود برای رسیدن به آگاهی امور لازم قرار می دهد.
7- تقوای کسی که، از خشم و کیفر حق تعالی رنج می برد و از گناه و معصیت دوری می جوید.
8- تقوای کسی که، دعوت کننده خداوند را اجابت کرده، به سوی حق بازگشته و فرمانبردار اوامر او می شود.
9- تقوای کسی که، به عقل و اندیشه خود رجوع کرده و از آن بر علیه شیطان و نفس امّاره فرمان دهنده ببدی مدد گرفته، و از پیروی نفس و شیطان سر باز می زند.
10- تقوای کسی که، به انبیا و اولیای الهی اقتدا می کرده، و بوسیله آنها هدایت می یابد، و در همه اوّضاع و احوال از آنها پیروی کرده، از قصد آنها تبعیّت می کند، و کارهایش را مطابق کار انبیا انجام می دهد.
11- تقوای کسی که، راه و روشها به او نمایانده شود، و او به چشم بصیرت راه خدا را دریابد، یعنی راه را بشناسد و برای پیمودن آن نهایت کوشش خود را بکار گیرد، در حالی که از تاریکیهای جهل و نادانی گریزان است راه حق را یافته و نجات پیدا کند آن گاه ثمرات پیمودن طریق حق را ذخیره آخرت خود قرار دهد.
بدین شرح که راه حق رفتن و فرمان خدا بردن، ذخیره معادش گردد، و با سلوک در طریق حق محتوای وجودی خود را از ناپاکیهای دنیا پاک، و در طول حیات، با خودسازی استعداد کمالات لازم در معاد را پیدا کند، و توشه مناسبی برای روز وفات خود فراهم آورد و آنچه برای سفر آخرت که خود، مسافر آن است و سر منزل نیازش، بشدّت بدان محتاج است، آماده سازد، زیرا هر مرتبه ای از کمال که انسان بدان دست یابد مقدّمه ای برای مرتبه بالاتر خواهد بود چه اگر مراتب پایین نباشند صعود به مراتب بالای آخرت ممکن نیست و راهی برای کسب کمال و رفع نیازمندی در آن دنیا وجود ندارد.
منظور از کلام امام (ع): «قدّم زاد أمامه»
از پیش فرستادن زاد آخرتی که فرا روی انسان قرار دارد و سرانجام بدان جایگاه منتقل می گردد. همین حقیقت است که نیازمندی دنیای دیگر را باید از این دنیا فراهم کرد.
قوله علیه السلام: «فاتّقو اللّه عباد اللّه جهة ما خلقکم له»،
چون مقصود از خلقت شناخت حق تعالی و رسیدن بقرب اوست معنای جمله چنین خواهد بود: تقوای خود را در جهتی که خداوند شما را بدان منظور آفریده است قرار دهید، نه در ریا و شهرت و آوازه که ارزشی نخواهد داشت.
کلمه «جهت» به عنوان ظرف در عبارت امام (ع) منصوب به کار رفته است. احتمال دیگر آن که مفعول فعل نهفته «اقصدوا» باشد. در این صورت معنای جمله چنین خواهد بود. با تقوای الهی هدفی را اراده کنید که به آن منظور آفریده شده اید.
قوله علیه السّلام: «و احذروا منه کنه ما حذّرکم من نفسه»
آن چنان از خدا بترسید که با وعده های عذابش شما را از کیفر خود بر حذر داشته است.
این نوع حذر وقتی پیدا می شود، که در باره حقیقت شی ء مورد حذر بحث و تحقیق به عمل آید بدین توضیح که ترس از عقاب و کیفر الهی برای انسانها وقتی به کمال می رسد، که شخص توجّه دقیق به مجازات الهی و سخت گیری در عقوبت مجرمین بنماید، در این حالت است که انسان به حقیقت از خداوند ترس و وهم خواهد داشت. سالکان طریق حق در تصوّر این مراتب متفاوتند.
قوله علیه السلام: «و استحقّوا منه ما اعدّ لکم بالتّنجّز لصدق میعاده»
منظور استحقاق یافتن وعده های نیک و پاداشهای شایسته حق تعالی است و چون این استحقاق وقتی پیدا می شود که انسان آمادگی برای آن بیاید، پس در حقیقت امام، امر به آمادگی و تهیّه مقدمات فرموده است و از باب این که این مطلب نیز نیاز به سببهایی دارد لذا آنها را در ضمن دو امر بیان فرموده است:
1- در صحّت بازگشت انسان به سوی خداوند یقین پیدا کند. کلمه «تنجّز» در کلام امام (ع) بمعنی قطعی بودن وعده حق و تحقّق یافتن معاد و حکم الهی است که این یقین موجب روی آوردن به طاعت و فرمانبرداری از دستورات الهی می شود، چنان که در قرآن می فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ».
2- بر حذر بودن از مشکلات و سختیهای روز معاد، که این امر جز از طریق دوری جستن از منهیّات الهی و کنار گذاشتن محرّمات و ترک امور غیر مجاز حاصل نمی شود.