[hadith]الوصیة بالتقوی: 

أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بتَقْوَی اللَّهِ الَّذی ضَرَبَ الْأَمْثَالَ وَ وَقَّتَ لَکُمُ الْآجَالَ وَ أَلْبَسَکُمُ الرِّیَاشَ وَ أَرْفَغَ لَکُمُ الْمَعَاشَ وَ أَحَاطَ بکُمُ الْإِحْصَاءَ وَ أَرْصَدَ لَکُمُ الْجَزَاءَ وَ آثَرَکُمْ بالنِّعَمِ السَّوَابغِ وَ الرِّفَد الرَّوَافِغِ وَ أَنْذَرَکُمْ بالْحُجَجِ الْبَوَالِغِ، فَأَحْصَاکُمْ عَدَداً وَ وَظَّفَ لَکُمْ مُدَداً فِی قَرَارِ خِبْرَةٍ وَ دَارِ عِبْرَةٍ أَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فِیهَا وَ مُحَاسَبُونَ عَلَیْهَا.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 506-501

لغات:

ریاش: لباس گرانبها و بنا به قولی ریاش را به توانگر شدن به وسیله مال دانسته اند. 

ارصد: فراهم کرده، آماده کرده است. 

رفد: جمع رفده: بخشش، عطا. 

روافغ: فراخنا، پاکیزه. 

شرح:

این بخش از کلام امام (ع) مشتمل بر توصیه به تقوا و ترس از خدا و گرایش به سوی اوست، و برای این منظور و هدف اموری را بشرح زیر، مورد توجّه قرار داده است. 

1-  مثالهای قرآن: مثالهایی که خداوند برای فهماندن مطلب به بندگانش در قرآن آورده فراوان است. 

از جمله این مثال، که می فرماید: «مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ... یَرْجِعُونَ». 

این آیه ضرب المثل است، برای کسانی که از پیامبران مطالبه معجزه می کردند. پس از تحقّق معجزه آن را قبول نکرده به تاریکی جهل شان باز می گشتند. بنا بر این از شنیدن ندای حق گوش دلشان کر، و از مناجات و بیان اسرار زبانشان گنگ، و از دیدن انوار الهی چشم قلبشان کور است و بر ادامه گمراهی و کفرشان اصرار می ورزند و به سوی حق باز نمی گردند.  و باز می فرماید: «أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ... قامُوا». 

در این آیه خداوند، قرآن را به بارانی که از آسمان فرود می آید، تشبیه کرده، وعد و وعید قرآن را مانند رعد و برق دانسته، و سپس دوری منافقان از گوش دادن به قرآن، و غفلت آنها را از شنیدن پند و وعظ به وضع شخصی که از ترس رعد و برق انگشتانش را در گوشش قرار داده باشد، تشبیه کرده است. و باز می فرماید: نزدیک است که برق بینایی شان را از میان ببرد. 

این کلام حق اشاره به کسانی است که از شنیدن موعظه بلیغ و مفید قلبشان رقّت یافته، و با اندک توجّهی میل به توبه پیدا می کنند و تاریکی فکرشان به روشنایی می گراید، ولی به دلیل عدم وارستگی کامل و دوری از گناه، هنگامی که با همفکران گمراهشان تماس برقرار کنند، بدنیا گرایی دعوتشان کرده، و با جدیّت تمام نصیحتشان می کنند، و از ضعف و بی چیزی و فقر مادّی آنها را می ترسانند. قصدشان را بر توبه و بازگشت بخدا درهم می شکنند شبهات باطل فضای فکری آنها را تاریک می کند و آنچه از روشنی حق که بر آنها آشکار شده بود، فرو پوشیده می شود. 

معنی: «یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ»، بعنوان ضرب المثل برای چنین افرادی بکار رفته است. ضرب المثلهای دیگر قرآن نیز برای فهماندن حقایقی بصورت تشبیه و تمثیل بیان شده اند. 

2-  تعیین مدّت حیات و زندگانی انسانها: بدین شرح که خداوند با قلم قضا در لوح محفوظ برای هر کس زمان معیّن عمر را نوشته است پس از آن انسانها را به سوی خود باز می گرداند و اعمال نهان و آشکارش را محاسبه می کند. بنا بر این لازم است که انسان مراقب باشد و به منظور ملاقات حق کارهای شایسته انجام دهد. 

3-  ارزانی داشتن نعمت لباس: ذکر نعمت پوشش و لباس در کلام امام (ع) بیان منّتی است که از این بابت خداوند نسبت به انسانها اظهار فرموده است، چنان که حق تعالی در قرآن می فرماید: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً وَ لِباسُ التَّقْوی». امام (ع) این فراز را بدین منظور آورده تا انواع نعمتهای الهی را بیان کند، و انسانها را متوجّه سازد، که از تجاهر به گناه شرم داشته باشند. 

4-  زندگی را برای انسانها گوارا ساخت: یعنی، خداوند زندگی دنیا را برای انسانها گوارا کرد، چنان که خداوند تعالی می فرماید: «وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ» شما را از چیزهای پاکیزه روزی دادیم». همان فایده که در شماره سوم بیان شد این جا نیز مورد توجّه است. 

5-  خداوند از نظر علمی بر همه موجودات إحاطة و تسلّط دارد: چنان که در قرآن می فرماید: «لَقَدْ أَحْصاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا» محققا آنها را بحساب در آورده و شمرده است، یعنی دانش حق تعالی بر همه امور احاطه داشته و فراگیر است. کلمه «احصاء» بعنوان مصدر تأکیدی و یا تمیز منصوب است. روشن است وقتی که گناهکار بداند از إحاطه علم خدا، بیرون نیست به سوی تقوی و پرهیزکاری روی می آورد. 

6-  خداوند برای هر عملی پاداشی در خور و شایسته آماده کرده است: خداوند در این باره می فرماید: «مَنْ جاءَ بالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ». 

7-  خداوند نعمتهای فراوانش را بر شما ایثار کرد و آنها را بر شما توسعه داد. چنان که حق تعالی می فرماید: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ». 

8-  حق تعالی مردم را بوسیله حجّتهای قانع کننده و بلیغ از عاقبت گناه بر حذر داشته ترسانید. منظور از «حجج» پیامبران، و پند و اندرزهایی است، که بندگان را به پیمودن راه حق، ارشاد و هدایت کرده و اتمام حجتی بر متخلّفین از فرمان پروردگار است که روز قیامت نگویند ما از حقیقت بی خبر بودیم. 

9-  خداوند شماره همه چیز را می داند چنان که در قرآن می فرماید: «لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ» در توصیه به تقوی و خشیت از خداست. 

10-  در مورد انسانها زمان معیّنی را برای زندگی مقرر کرده است و این معنا به عبارت دیگر نیز چنین بیان می شود: برای فرا رسیدن مرگ شان وقت معینی فرموده است، جمله: «توظیفه لهم المدد» مانند «توقیته لهم الآجال» است و هر دو عبارت محدودیّت زمان حیات موجودات بویژه انسانها را بیان می دارند. 

دو کلمه «إحصاء» و «عدّ» که به یک معنی هستند، بدین جهت در کلام امام (ع) تکرار شده اند تا توهّم باطلی را که برای بعضی پیش آمده و احاطه کامل خداوند به همه جزئیّات را به لحاظ نامتناهی بودنشان بعید دانسته اند از میان ببرد، زیرا این توهّم برای انسان این شبهه را بوجود می آورد که چطور خداوند فرارسیدن مرگ هر شخصی را می داند و ذرّه ذرّه عمل آنها را کیفر می دهد سخن امام (ع) که زمان آزمایش شما را مدّت معینی قرار داد به جمله عمر معیّنی را برای شما مقرّر کرد تشبیه شده است. منظور این است که برای تمام اشخاص زمان معیّنی مقرّر شده است، تا به وظایف خود عمل کنند. خداوند به مدّت عمر هر کس، و اعمالی که انجام می دهد، و پاداش و کیفری که بر حسب کوچکترین عمل استحقاق می یابد آگاهست. تکرار این دو عبارت برای ردّ توهّمی است که محتملا برای بعضی پیش آید و خدا را محیط بر همه زمانها میزان عمر، و یا جزئیات اعمال ندانند تکرار کلام امام (ع) با دو لفظ و یک معنی، این حکم توهّمی را نقض کرده، و از میان می برد. به علاوه تذکّر محدودیّت عمر، و معیّن بودن اجل بهترین وسیله برای بی اعتباری دنیا و توجّه دادن به خداست. 


قوله علیه السلام: «فی قرار خبرة و دار عبرة»: 

یعنی دنیا جایگاه آزمایش مردمان و عبرت گرفتن آنهاست. بدین شرح که نشانه های عبرت و آموزندگی و آثار قدرت خداوند در دنیا، موجب انتقال ذهن انسانها به سوی خدا گردیده، زمینه استدلال بر وحدانیت و یگانگی آفریدگار را فراهم می آورد، چنان که پیش از این ضمن معنای اختبار و اعتبار توضیح داده ایم. و باز راجع به این فراز از سخن امام (ع): «فأنتم مختبرون فیها و علیها محاسبون». به هنگام شرح این سخن امام (ع) که: «الا و ان الدّنیا دار لا یسلم منها الّا فیها» توضیح لازم را داده ایم. 

میان دو، واژه «خبرة و عبرة» بعلاوه سجع متوازی، نوعی تجنیس وجود دارد. معنای هر یک از: سجع متوازی و تجنیس در جلد اول توضیح داده شد به آنجا مراجعه شود.