[hadith]من کلام له (علیه السلام) و فیه بیان لما یخرب العالم به من الفتن و بیان هذه الفتن:
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّی عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَی غَیْرِ دینِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَی الْمُرْتَادینَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْس الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدینَ، وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ، فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنی.[/hadith]
پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 2، ص: 569-559
و من کلام له علیه السّلام و فیه بیان لما یخرب العالم به من الفتن و بیان هذه الفتن.
در این خطبه از فتنه هایی که سبب ویرانی جامعه ها می شود سخن به میان آمده و این فتنه ها تشریح شده است
.
خطبه در یک نگاه:
امام علیه السّلام در این خطبه روی یکی از مهمترین عوامل فساد جوامع انسانی انگشت می گذارد، به ویژه بر انحرافاتی که در جامعه اسلامی بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به وجود آمد تأکید می کند و به بیان این حقیقت می پردازد که چگونه شیطان و پیروان او برای فریفتن مردم ساده دل حق و باطل را به هم در می آمیزند تا به مقاصد شوم خود نایل گردند
.
آنها به خوبی می دانند اگر حق به طور خالص مطرح گردد راهی برای نفوذ آنان در جامعه باقی نمی ماند و اگر باطل به صورت یک دست عرضه شود هیچ کس به دنبال آن گام بر نمی دارد، از این رو همیشه این شیاطین حق و باطل را به هم
می آمیزند تا از طریق حق مردم را بفریبند و از طریق باطل به مقصود خود نایل گردند. آری آنها زهر مهلک را در غذای شیرین و مطبوع پنهان می سازند تا ناآگاهان را به خوردن آن تشویق کنند. آنها همیشه باطل را در پوسته ای از حق پنهان می کنند تا از این طریق مردم را اغفال کنند
.
در این که تاریخ صدور این خطبه چه زمانی بوده و در چه شرایط و حال و هوایی امام(علیه السلام) این خطبه را ایراد فرموده است در میان دانشمندان گفتگو است. بعضی معتقدند که امیرمؤمنان علی(علیه السلام) شش روز پس از رسیدن به خلافت این خطبه را ایراد فرمود در حالی که بعضی آن را مربوط به زمانی می دانند که نتیجه حکمیت در ماجرای صفّین اعلام شد و البته محتوای خطبه با هر دو سازگار است، هم با آغاز خلافت و هم با پایان زشت و ننگین مسأله حکمیت. با توجه به این سخن به سراغ شرح و تفسیر خطبه می رویم.
امام(علیه السلام) در آغاز این خطبه به سرچشمه پیدایش فتنه ها در جوامع اسلامی می پردازد که هم، زمان بعد از رحلت رسول الله را شامل می شود و هم ماجراهایی همچون واقعه جمل و صفّین و نهروان را، و دقیقاً دست روی سرچشمه و نکته اصلی می گذارد، می فرماید: «آغاز پیدایش فتنه ها پیروی از هوی ها و هوسها و بدعتهایی است که با کتاب خدا مخالفت دارد»; (إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ(1)، یُخَالَفُ فِیهَا کِتابُ اللهِ)، آری ریشه اصلی فتنه ها دو چیز است: پیروی از هوای نفس و احکام دروغین خودساخته که مخالف کتاب خداست و بی شک اگر احکام قرآن در میان مردم حاکم باشد و اصالت قوانین اسلام حفظ شود و بدعتهای ناروا در دین خدا نگذارند و همچنین در اجرای قوانین ناب الهی هوی و هوس را حاکم نکنند فتنه ای پیدا نخواهد شد; چرا که این قوانین مجری عدالت و حافظ حقوق همه مردم و بیانگر وظائف است، فتنه آن زمان شروع می شود که فزون طلبی ها آشکار گردد و قوانین الهی در مسیر مطامع شخصی تحریف شود. حق و عدالت زیر پا بماند و افراد و گروهها وظائف الهی خود را فراموش کنند و به بدعتها روی آورند.
در واقع آنجا که با تحریف و تفسیرهای غلط به هوی و هوس خود می رسند به سراغ آن می روند و هر جا نیاز به جعل احکام تازه ای دیدند دست به دامن بدعت می زنند، درست است که آن بدعتها نیز از هوی و هوسها سرچشمه می گیرد ولی هوی و هوس و تمایلات شیطانی گاه در نحوه تفسیر و اجرای احکام الهی نفوذ می کند و گاه به صورت بدعتها و احکام مجعول. و به همین دلیل در کلام امام(علیه السلام) از یکدیگر جدا شده اند.
به عنوان مثال می توان به فتنه «بنی امیّه» که در اسلام از بزرگترین فتنه ها محسوب می شود اشاره کرد. آنها برای رسیدن به حکومت خود کامه خویش بر مرکب هوی و هوس سوار شدند و تا آنجا که توانستند در احکام اسلام تفسیر و توجیه نادرست روا داشتند و آنها را به سود منافع شخصی خود توجیه نمودند و هر جا امکان نداشت دست به بدعت جدیدی زدند.
«معاویه» خلافت اسلامی را با نیرنگ به چنگ می آورد و بر اساس بدعتی جدید آن را در خاندان خود موروثی می کند، «زیاد» را برادر خود می خواند و برای یزید در حیات خود از مردم بیعت می گیرد و سبّ و دشنام امیرمؤمنان علی(علیه السلام) را که پاکترین و آگاهترین و بزرگترین شخصیت اسلام بعد از پیغمبر خدا بود در قلمرو حکومت خود، سنّت می شمرد، خود و یارانش در ریختن خون عثمان شرکت می کنند و سپس به خونخواهی او برمی خیزند(2).
سپس می افزاید: «و گروهی چشم و گوش بسته و نادان، یا هواپرست آگاه به پیروی آنان برمی خیزند و از هوی ها و هوسها و بدعتهای آنان برخلاف دین خدا حمایت می کنند». (وَیَتَوَلَّی(3) عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالا عَلَی غَیْرِ دینِ اللهِ)، در جمله بعد اشاره به ابزار این کار شده. ابزاری که در تمام طول تاریخ از سوی همه هواپرستان و جنایتکاران مورد استفاده قرار گرفته و به صورت یک سنّت همیشگی درآمده است و آن این که آنها همیشه برای رسیدن به مقاصد خود حق و باطل را به هم می آمیزند و حق را سپری برای حمایت از باطل و یا پوسته شیرین و جالبی برای پنهان کردن زهر باطل قرار می دهند، می فرماید: «اگر باطل از آمیختن با حق جدا می گردید بر کسانی که طالب حقّند پوشیده نمی ماند، و اگر حق از آمیزه باطل پاک و خالص می شد زبان دشمنان و معاندان از آن قطع می گردید». (فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَی الْمُرْتَادینَ(4)، وَ لَو أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْس الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدینَ);
چه تعبیر جالب و گویایی، باطل اگر در شکل اصلیش نمایان شود خریداری ندارد و حق اگر به صورت خالص عرضه شود زبان بهانه جویان را قطع می کند; لذا بدیهی است نه حق خالص مشکل هواپرستان را حل می کند، چرا که منافع آنها در باطل نهفته است، و نه باطل خالص آنها را به مقصد می رساند; چرا که مردم از آنها حمایت نخواهند کرد و اینجاست که به سراغ آمیختن حق وباطل می روند; همان چیزی که تمام سیاستهای مخرّب دنیا را می توان در آن خلاصه کرد.
امام(علیه السلام) در این مورد می فرماید: «ولی بخشی از این گرفته می شود و بخشی از آن، و این دو را به هم می آمیزند، و در اینجا است که شیطان بر پیروان و دوستان خود مسلّط می شود و تنها کسانی که مشمول رحمت خدا بوده اند از آن نجات می یابند»!
(وَلکِن یُؤْخَذُ مِنْ هذَا ضِغْثٌ(5)، وَ مِنْ هذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ، وَ یَنْجُو «الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللهِ الْحُسْنَی»).
این تعبیر به خوبی نشان می دهد که آمیختن حق و باطل به یکدیگر مانع از شناخت باطل نیست هر چند به دقّت و کنجکاوی یا پرسش از آگاهان نیاز دارد. به همین دلیل امام(علیه السلام) می فرماید: در گیرودار آمیزش حق و باطل شیطان بر دوستان و پیروانش چیره می شود و خداجویان حق طلب از خطر گمراهی در این گونه جریانات درامانند.
در واقع آمیزش حق و باطل چراغ سبزی است برای هوی پرستان و بهانه ای است برای پیروان شیطان که وجدان خود را فریب دهند و در برابر دیگران استدلال کنند که ما به این دلیل و آن دلیل (اشاره به قسمتهایی از حق که با باطل آمیخته شده) این راه را برگزیده ایم.
آری مستضعفین فکری و ساده لوحان ممکن است در این میان ناآگاهانه در دام شیطان بیفتند، در حالی که آنها نیز اگر رهبر و راهنمایی برای خود انتخاب می کردند گرفتار چنین سرنوشتی نمی شدند. به این ترتیب مردم در برابر آمیزش حق و باطل به سه گروه تقسیم می شوند:
گروه اول همان «اَلَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللهِ الْحُسْنی(6)» و به تعبیر دیگر حق طلبان آگاه و مخلصند که به لطف پروردگار از توطئه های شوم فتنه جویان درامانند.
گروه دوم هوی پرستان بهانه جو هستند که می خواهند به بهانه حق در راه باطل گام بگذارند و در واقع نیمه آگاهند و با پای خود در دام شیطان می روند.
گروه سوم افراد ساده لوحی هستند که تشخیص حق از باطل در این آمیزه خطرناک برای آنها مشکل است و ناآگاهانه گرفتار دام شیطان می شوند مگر این که در پناه رهبر آگاه و فرزانه ای جای گیرند.
شبیه همین معنی در خطبه 38 گذشت، آنجا که امام(علیه السلام) شبهه را تفسیر می فرماید و راه نجات از آن را نشان می دهد و می گوید: شبهه را از این رو شبهه نام نهاده اند که شباهت به حق دارد اما اولیاءالله گرفتار آن نمی شوند، چرا که نور یقین در اینجا راهنمای آنها است ... ولی دشمنان خدا بر اثر گمراهی در دام شبهات گرفتار می شوند.
نکته ها:
1ـ ریشه فتنه ها
تاریخ اسلام مخصوصاً تاریخ قرن اوّل و دوم مملوّ از فتنه های شگفت انگیز و دردناک است که زحمات پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و یاران مخلص او را تا حدّ زیادی بر باد داد واگر این فتنه ها نبود و اسلام در همان مسیری که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای آن تعیین فرموده بود پیش می رفت امروز جهان دیگری داشتیم. مخصوصاً در بیست و پنج سال بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فتنه ها غوغا می کرد. هنگامی که امام امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در سال 35 هجری به خلافت ظاهری رسید تلاش فوق العاده ای برای بازگرداندن اسلام به مسیر اول نمود; ولی دامنه فتنه آن قدر گسترده شده بود که از هر طرف به اصلاح آن می پرداخت از سوی دیگر آشکار می شد. در سالهای آخر خلافت عثمان همه چیز دگرگون شد و تمام ارزشهای اسلامی زیر سؤال رفت و سنّت ها و ارزشهای عصر جاهلیت کاملا زنده شد و بازماندگان لشکر شرک و نفاق همه جا در صحنه ظاهر شدند و پست های کلیدی را گرفتند و همین امر کار را بر امام(علیه السلام) دشوار و پیچیده کرد. درست است که امام(علیه السلام) در سایه مجاهدات مستمر و جانکاهش بار دیگر ارزشها را زنده فرمود; ولی متأسّفانه فتنه ها خاموش نشد و شهادت امام(علیه السلام) که به دست همین فتنه جویان شیطان صفت انجام گرفت از ادامه راه جلوگیری کرد.
سپس در دوران حکومت معاویه و یزید و سایر حکّام شجره خبیثه اموی فتنه ها آشکارتر گشت. خونهای بی گناهان ریخته شد، بدعت ها آشکار شد، هوی و هوس حاکم گردید و در عصر بنی عباس به اوج خود رسید و اسلام راستین در چنگال این خودکامگان گرفتار شد.
و اعمالی از حکام این دو سلسله (بنی امیه و بنی عباس) سر زد که هیچ شباهتی به اسلام نداشت با این که متأسّفانه لقب خلیفه رسول الله را یدک می کشیدند.
اگر به ریشه این فتنه ها بنگریم به صدق کلام امام(علیه السلام) در خطبه بالا کاملا پی می بریم که ریشه این فتنه ها عمدتاً دو چیز بود: پیروی از هوی و هوسهای شیطانی و بدعت گذاری در دین خدا. در همه جا این دو اصل به چشم می خورد، گروهی از فتنه جویان به اصل نخست تمسّک می جویند و گروهی به اصل دوم و گروهی به هر دو و شرح این سخن حتی در یک کتاب نمی گنجد و از این دیدگاه به بررسی مجدّدی در تاریخ آن قرون نیاز دارد.
2ـ سیاستهای شیطانی
از جمله شگفتی ها این است که اصول سیاستهای خودکامگان در طول تاریخ تقریباً یکسان است. در چند هزار سال قبل، فرعون ـ به نقل قرآن مجید ـ از سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» استفاده می کرد، (اِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَرْضِ وَ جَعَلَ اَهْلَها شیَعاً)(7); امروزه نیز در تمام دنیای استکباری این اصل به قوّت خود باقی است و همچنان ادامه دارد. با هر وسیله ای که بتوانند در میان ملتها ایجاد اختلاف می کنند تا پایه های حکومتشان مستحکم شود.
مسأله آمیختن حق و باطل یکی از آن اصول است که همواره در سیاست های مخرّب ظالمان و طاغیان به چشم می خورد. آنها همیشه پوشش هایی از حق و شعارهایی از عدالت و اصول انسانی را عنوان کرده و کارهای شیطانی خود را در زیر این پوشش ها انجام می دهند.
در حالات شاهان ظالم می خوانیم که گاه ناله پیرزنی آنها را چنان بی قرار می کرده است که هر بیننده ای خیال می کرد چنان وجدان قوی و نیرومندی دارند که با شنیدن این ناله زیر و رو شده اند، و این سخن دهان به دهان می گشت (داستان زنجیر عدالت انوشیروان، و خانه پیرزن در کنار قصر او، و داستانهایی دیگر از این قبیل در حالات خلفا و شاهان در کشورهای اسلامی و غیر آن کم نیست) همه اینها پوشش هایی بود برای مظالم آنان!
آنها به خوبی می دانستند که باطل و ناحق به صورت خالص در هیچ جامعه ای خریدار ندارد، بنابراین چاره ای جز این نیست که گوشه هایی از مظاهر حق را با اباطیل خود بیامیزند!
از آنجا که سیاست های شیطانی در عصر ما بیش از هر زمان دیگری پیچیده و مرموز است، آمیزش حق و باطل نیز به صورت مرموزتری درآمده است. سیاستمداران بزرگ دنیا چنان خواسته های نامشروعشان را در پوسته ای از حق می پوشانند که تشخیص آن به آسانی ممکن نیست.
عناوینی مانند حقوق بشر، حقوق حیوانات، روز کارگر، روز مادر، پزشکان بدون مرز، عفو بین الملل، تأسیس مراکز خیریه و کمک به گرسنگان و محرومان و جنگ زدگان و اعطای پناهندگی سیاسی به گروهی از آوارگان و عناوین فراوان دیگری از این قبیل، همه ابزار فریب افکار عمومی اند. آنان چنان با آب و تاب از آن صحبت می کنند که حتی بعضی از هوشمندان به راستی باور کرده اند که دنیای امروز راه انبیا را می پوید! و از طریق دیگر به هدف انبیا نزدیک می شود!
حتی این گروه ساده لوح کتاب یا کتابهایی در این زمینه نوشتند، یعنی که دنیای امروز راه انبیا را طی کرده است و به مسائلی که آنها توصیه کرده اند تا حدود زیادی جامه عمل پوشانیده است! غافل از این که اینها همه پوششی است برای مظالم سردمداران سیاست دنیا.
برای این که تصور نشود این سخن از یک مطالعه بدبینانه سرچشمه می گیرد کافی است که نگاهی بیفکنیم به عملکرد آنها و دوگانگی و چندگانگی آن در پیاده کردن اصول بظاهر انسانی در نقاط مختلف دنیا.
آنها در حالی که به خاطر کشته شدن یک سگ در مطالعات فضایی روسها فریاد بلند کرده بودند، در ویتنام نه فقط انسانها را مانند برگ خزان بر روی خاک می ریختند، بلکه بخش عظیم جنگل های آن کشور سرسبز را با تمام جانداران و حیوانات و پرندگانش به آتش کشیدند و سوزاندند تا مبادا آوراگان ویتنامی در آنجا پناه بگیرند.
آنها در حالی که از دمکراسی حمایت می کنند هرجا که آراء مردم برخلاف منافع نامشروعشان باشد با یک کودتای نظامی همه چیز را در هم می ریزند، همان گونه که در الجزائر کردند، و آنجا که حکومت های سبک قرون وسطایی حافظ منافعشان است با آنها مدارا می کنند و دوست و هم پیمانند.
آری در جهان سیاست وضع چنین است و از آن به خوبی صدق کلام مولا امیرمؤمنان(علیه السلام) در خطبه بالا روشن می شود که فرمود: فتنه جویان بخشی از حق را با بخشی از باطل می آمیزند و دامهای شیطان را می گسترانند تا توده های ساده اندیش را به دام بیندازند!
پی نوشت:
1 ـ «تُبتدع» از ماده «بدعت» به معنی کار نوظهور و بی سابقه است و هنگامی که در امور دینی به کار برود به معنی احکام و قوانینی است که برخلاف کتاب الله و سنّت پیامبر وضع می شود.
2 ـ در این زمینه به کتاب «الغدیر» جلد 10 مراجعه شود.
3 ـ «یَتولّی» از ماده «تولّی» به معنی پیروی کردن است. و گاه به معنی نزدیک شدن و سلطه بر چیزی و یا پست و مقامی می آید، ولی اینجا همان معنای اول مورد نظر است.
4 ـ «مرتادین» از مادّه «ارتیاد» به معنی طلب کردن چیزی است و در خطبه بالا به معنی طلب کردن حق آمده است.
5 ـ «ضغث» (بر وزن حرص) به معنی دسته ای از چوبهای نازک مانند ساقه گندم و جو یا رشته های خوشه خرما است و به معنی بسته هیزم یا گیاه خشکیده نیز آمده است و گاه به خوابهای آشفته و درهم اطلاق می شود. و در خطبه بالا به معنی بخشی از چیزی آمده است.
6 ـ این جمله اقتباس از آیه 101 سوره انبیاء (اِنَّ الَّذین سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی اُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ) می باشد که به دنبال آیات مربوط به جهنم آمده و اشاره به این دارد که این گروه در جهنّم گرفتار نمی شوند واز آنجا که فتنه های دنیا جهنّم دنیا محسوب می شود امام(علیه السلام) می فرماید این گروه در دنیا نیز گرفتار فتنه های شیاطین نمی شوند.
7 ـ سوره قصص، آیه 4.