[hadith]من کلام له (علیه السلام) و فیه بیان لما یخرب العالم به من الفتن و بیان هذه الفتن:
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّی عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَی غَیْرِ دینِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَی الْمُرْتَادینَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْس الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدینَ، وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ، فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنی.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 288-286
آغاز آشوب و براه افتادن فتنه ای که منجرّ به خرابی جهان و فساد و تباهی آن شود، پیروی از هوای نفس و اندیشه های باطل، و دستوراتی است که جدای از فرامین و دستورات حق ابداع شود. با این که غرض از بعثت پیامبران و آوردن شریعت، نظام بخشیدن به زندگی مردم در امور دنیا و آخرتشان بوده است.
بنا بر این هر اندیشه ابداعی، و یا هر نوع پیروی از خواست نفسانی که از محدوده کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) بیرون باشد، موجب بروز آشوب و از هم گسیختگی نظام موجود جهان می شود. مانند خواسته های ستمگران تاریخ و خود رأیی خوارج نهروان که موجب فساد و تباهی شده است.
عبارت زیبای حضرت که اگر باطل از آمیختگی با حق رهایی می یافت، حق طلب، گمراه نمی شد، اشاره به اسباب و علل، همین اندیشه های فاسد دارد، مقدمات ادلّه ای که تباهکاران برای صحّت ادّعا و اندیشه های فاسد خود می آورند، بر پایه آمیختگی حق با باطل است، امام (ع) درآمیختن حقّ و باطل را به صورت دو قضیّه شرطیّه متّصله، دلیل مغلطه بدکاران، و فریب خوردن ساده- لوحان دانسته اند. امّا دو قضیّه شرطیّه عبارتند از:
1- قضیّه شرطیّه اوّل این کلام امام (ع) است: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف علی المرتادین» «اگر باطل از آمیختگی حق رهایی می یافت، باطل بر جستجوگر پوشیده نمی ماند.» رابطه میان آمیختگی و پوشیده ماندن حق، یا باطل کاملا روشن است، چه اگر زمینه شبهه بطور کلّی منتفی بود، حقیقت طلب با کمترین سعی و کوشش فساد آن را تشخیص می داد و بطلان آن بر وی پوشیده نمی ماند. حال چون تشخیص باطل بر جستجوگر پوشیده مانده معلوم می شود که باطل از آمیختگی با حق بر کنار نبوده است و همین آمیختگی موجب اشتباه و پیروی از باطل شده است. در این قضیه شرطیّه از استثنا کردن نقیض جزاء «مخفی ماندن باطل» نتیجه آمیخته بودن حق با، باطل را گرفته است و به تعبیر دیگر، رها نبودن باطل از آمیختگی با حق را نتیجه گرفته است. نتیجه بدین دلیل سالبه آمده است که یکی از دو مقدمه سالبه بوده و همواره نتیجه تابع پست ترین مقدمه می باشد.
2- قضیّه شرطیّه دوّم: این سخن حضرت است: «و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین» «و اگر حق از پوشش باطل آزاد می شد زبان بدگویان از عیب جویی باز می ایستاد.» رابطه میان بدگویی و در لباس باطل بودن حق، کاملا واضح است. مقدّماتی که اهل باطل در اقامه دلیل می آورند، اگر تمام آنها حق باشد، و به ترتیب صحیحی آورده شده باشد، نتیجه آن حق خواهد بود، و زبانشان از لجاجت و مخالفت باز می ایستد. ولی چون مقدمات آمیخته است نتیجه آن می شود که حضرت فرموده اند.
امام (ع) قیاس اول و دوّم را به صورت قیاس ضمیر آورده و کبری را از احکام حذف کرده، نتیجه یا آنچه که در معنای نتیجه بوده است ذکر فرموده اند: و بدین تعبیر که از حق مشتی را گرفته و از باطل مشتی را و درهم آمیخته اند، لازمه این کار بوجود آمدن اندیشه های باطل شده است.
واژه «ضغث» به صورت استعاره بکار رفته، مقصود این است که اندیشه های باطل، و خواسته های اختراعی به دلیل آمیخته بودن حق و باطل بضرورت تحقق می یابد. بدین هنگام شیطان بر یاران خویش تسلّط می یابد.
بدین سان که ابلیس، پیروی هوای نفس و دستور العمل های بیرون از کتاب خدا را، در چشمها نشان زیبا می نماید، و آنها بدلیل گمراهی و پیروی از امور شبهه ناک، حق را از باطل تشخیص نمی دهند. بر خلاف کسانی که نیکوکاری از جانب خدا برایشان از قبل مقرّر شده است. اینان رستگار شده نجات می یابند. یعنی افرادی که لطف خداوند در تاریکی امور شبهه ناک دست شان را گرفته و آنها را در جهت تشخیص حق از باطل بروشنی هدایت رهنمون شده است. این گروه از آتش جهنّم بدور خواهند بود.