[hadith]إستنهاض الناس:
أَلَا وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَی قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَکُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ، فَوَاللَّهِ مَا غُزیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا؛ فَتَوَاکَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّی شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الْأَوْطَانُ. [فَهَذَا] وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِیَّ وَ أَزَالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَی الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَی الْمُعَاهِدَةِ فَیَنْتَزعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْد هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بهِ عِنْدی جَدیراً.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 79-78
حضرت پس از آن که در آغاز خطبه به اجمال، تشویق به جهاد و توبیخ نسبت به ترک آن را یادآور شد. از جمله: «الا و انّی قد دعوتکم...» می خواهند موضوع را بیشتر تفصیل دهند و یاران خود را، بیاگاهاند، که پیش از وقوع این حوادث، اصحابش را مکرّر به مبارزه و پیکار با معاویه و اطرافیانش فرا خوانده است. قصد حضرت این است که نصیحت پیشین خود را یادآور گردد، که قبل از آمدن دشمن به داخل خانه باید به سراغ وی رفت و این قاعده کلّی را به تجربه و برهان ثابت شده یادآور شود که: هیچ جمعیّتی در درون خانه اش مورد هجوم قرار نمی گیرد، جز این که خوار و ذلیل می شود.
پیش از این به منظور بیان علت اشاره کردیم که توهّمات ذهنی روی جسم و بدن تأثیری شگفت دارند. گاهی موجب فزونی قوّت و نیرو و گاهی سبب نقصان آن می گردند. گاهی توهّم بیماری، موجب بیماری شخص سالم، و گاهی بر عکس توهم سلامت سبب صحت و بهبود بیمار می شود.
علّت خواری و ذلّت کسی که در داخل خانه اش مورد حمله قرار گیرد هر چند شجاع باشد، همین توهّمات است: توهّم از ناحیه هر دو گروه، توهم آن که مورد حمله قرار گرفته این است، که اگر دشمن قوی و نیرومند نبود، حمله نمی کرد.
این توهم سبب ضعف و سستی می شود، نفسها تحت تأثیر قرار می گیرد، و از مقاومت باز می ماند، در تحرّک و تلاش ناتوان می شود غیرت، شجاعت و حمایت از ناموس را از دست می دهد و دچار اخلاق پست، خواری و ذلّت می گردد.
خیالات وهم انگیز حمله کنندگان نیز موجب می شود که گمان کنند چون آنها حمله را آغاز کرده اند، دشمن ضعیف و ناتوان است. این پندار طمع و دلبستگی آنان را بر عجز و ناتوانی خصم، فزونی می بخشد و این باور را در آنها به وجود می آورد که مخالفان قادر به مقاومت نیستند.
امام (ع) پس از بیان این که ترس بیجای پیروانش، از دشمن باعث سهل انگاری آنان در کارها و متفرّق شدنشان از اطراف آن حضرت شده که در نتیجه فرمانش را اجرا نمی کنند و در مقابل هجوم دشمن و چیره شدنش بر سرزمینشان برنمی خیزند. و نیز پس از حکم کلّی در باره روش هر دشمن به دشمن معیّن و آشکار اشاره فرموده است، تا آن که هر چه بیشتر به درستی سخن آن حضرت را دریابند و هرچه زودتر بر خصم یورش برند و او را از پا در آورند. از این رو جریان ورود سپاه دشمن به شهر انبار و کشتن کارگزار آن حضرت و بیرون راندن سپاه از مرز و قرارگاهشان، و بی حرمتی نسبت به زنان مسلمان و زنان اهل کتاب تحت ذمه اسلام، و ربودن اموال مسلمانان را به تفصیل بر شمرده است که نیازی به توضیح بیشتر آن نیست.
سپس این داستان را به این عبارت: «سزاوار است مسلمان با غیرت و تعصّب در راه خدا از غم و اندوه آن بمیرد،» پایان می دهد، زیرا دیدن چنین پیشامدهای منکر و ناروایی برای مسلمانان. و خودداری یاران آن حضرت از پایداری در برابر دشمن این امر را ایجاب می کند.
تمام این بیانات به این منظور است که امام می خواهد برای توبیخ و سرزنش یاران خود محملی به دست آورد زیرا آنان از اوامر آن حضرت سرپیچی کرده و رایزنی با آن حضرت را که امری شایسته، و سودمندتر بود نپذیرفته بودند.